أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ ؟!
ما امیدواریم…
اما اگر این مهِ غلیظ، تا همیشه ادامه پیدا کرد چه ؟!
اگر زمستان، فصلِ ماندگارِ تقویم شد و مسیرها، تا همیشه صعبالعبور ماندند…
اگر پشتِ تمام این دویدنها و امید داشتنها، دیوارهای سیمانی بود و پشت تمامِ خاکستریها،سیاه، چه؟
اگر هی ایستادیم و دوام آوردیم و جنگیدیم و آخرِ کار، مغلوب سپاه گرفتاریها شدیم و دردهای لجام گسیخته، محیط زیستمان را به کلی اشغال کردند چه؟
ما بازهم ایستاده میجنگیم و با تمامِ درد بغضهایمان را سرمیبریم و جوانههای طلوع را باخونِدل، آبیاری میکنیم
ما هنوزهم امید داریم و میدویم و جا نمیزنیم؛ ولی اگر حالمان خوب نشد،
اگر محکوم به دویدنهای بینتیجه بودیم و خدا ما را برای درس عبرت آفریده بود چه؟!
بارالها، ما در این روزهای سرد و کفرآمیز، هنوزهم به معجزهی دستان تو مؤمنیم،
تو بگو؛
أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ ؟!
.
نرگس صرافیان طوفان