مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

جلسه سران قوای سه‌گانه با موضوع مسائل اقتصادی شب گذشته به مدت دو ساعت و نیم در حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی برگزار شد.

19 مهر 1397 توسط مدیر النفیسه

جلسه سران قوای سه‌گانه با موضوع مسائل اقتصادی شب گذشته به مدت دو ساعت و نیم در حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی برگزار شد.

حضرت آیت الله خامنه‌ی در این جلسه با تقدیر از اهتمام رؤسای قوا و اعضای شورای عالی هماهنگی اقتصادی برای مشارکت فعال در جلسات و مباحث، وظیفه اصلی این شورا را تصمیم‌گیری‌های کلان و راهگشا در عرصه اقتصاد خواندند و تأکید کردند: حل مشکلات جاری اقتصاد کشور و تأمین نیازهای عمومی مردم، نیازمند کار جهادی و تلاش فوق العاده است زیرا این مشکلات بویژه مشکل گرانی و کاهش قدرت خرید، معیشت بخش زیادی از مردم بویژه طبقات ضعیف را دچار تنگنا کرده است.

رهبر انقلاب اسلامی، اعضای شورای عالی هماهنگی اقتصادی را به اتخاذ تصمیم‌های قاطع و راهگشا در خصوص مسائل اصلی و چالشهای مهم اقتصاد کشور توصیه مؤکد کردند و گفتند: برای حل برخی مسائل کلیدیِ اقتصاد مانند مشکلات نظام بانکی، نقدینگی، اشتغال، تورم و فرایند بودجه‌ریزی باید تصمیم‌های جدی و عملیاتی بگیرید.

 

ایشان قوای سه‌گانه بویژه دولت را به استفاده از نظرات و راه‌حل‌های اقتصاددانان دلسوز و فعالان بخش خصوصی فراخواندند و گفتند: شرایط کنونی کشور موجب شده است نخبگان و فعالان دلسوز احساس مسئولیت مضاعف کنند و ظرفیت‌ها و داشته‌های علمی و تجربی خود را به مسئولان عرضه کنند، بنابراین قدر این فرصت را بدانید و از پیشنهادهای فعالان دانشگاهی و اقتصادی استفاده کامل کنید.

حضرت آیت الله خامنه‌ای با تقسیم مشکلات اقتصادی به «چالش‌های درونی و ساختاری اقتصاد کشور» و «مسائل ناشی از تحریم‌های ظالمانه امریکا» افزودند: در مواجهه با هر یک از این دو بخش، راه‌حل‌های خردمندانه‌ای را به کار ببندید که نتیجه آن، گره‌گشایی پایدار از زندگی مردم و ناامید شدن دشمن از اثرگذاریِ حربه تحریم باشد.

حضرت آیت الله خامنه‌ای با تأکید بر لزوم هم‌افزایی هر سه قوه و دستگاههای مختلف کشور، خاطرنشان کردند: هیچ بن‌بست و مشکل غیرقابل حلی در کشور وجود ندارد و ما به فضل الهی و با عزم و اراده مردم و مسئولان، و با استفاده از ظرفیت بی‌بدیل جوانان و نخبگان توانمند ایران عزیز و با فعال کردن ظرفیت‌ها و منابع ممتاز کشور، یقیناً بر مشکلات درونی و تحمیلی فائق خواهیم آمد.

در این جلسه که معاون اول رئیس‌جمهور و معاون اول رئیس قوه‌قضائیه نیز حضور داشتند، رئیس‌جمهور ضمن تشکر از همکاری و همراهی رؤسای مجلس و قوه‌قضائیه، گزارشی از جلسات شورای عالی هماهنگی اقتصادی و مصوبات آن برای حل مشکلات مردم بیان کرد. همچنین برخی از حاضران در جلسه نیز دیدگاهها و نظرات خود را بیان کردند.

 نظر دهید »

چرا رهبر معظم انقلاب در موضوع CFTحیثتی ورود نکردند؟

16 مهر 1397 توسط مدیر النفیسه

اگر عصبانی نمی‌شوید یک سوال ساده دارم. آیا نمی‌شود حالتی را متصور شد که نماینده های مجلس برای رفاه حال مردم از اف ای تی اف دفاع کرده باشند؟
عده‌ای بیرون از مجلس شعار می دادند عزا عزا است امروز و …. رای مجلس که در گروه‌ها دست به دست شد موج اعتراضات براه افتاد. اعتراض هائی که به غایت طعم عصبیت و گلایه داشت. یکی نوشت این مجلس را باید به توپ بست، دیگری نوشت خون شهدا را پایمال کردند. آن یکی از خیانت رئیس مجلس نوشت و دیگری از مسلط شدن اسرائیلی‌ها بر کشور و یکی هم نگران ترور حاج قاسم شده بود.

گوئی برخی از ما منتظریم تا به کسری از بهانه، ناامید شویم.

اما چرا این ماجرا انقدر برای ما حیثیتی بود؟ روی واژه “حیثیت” ی متمرکز شوید. حیثیت یعنی مرگ و زندگی. یعنی انقلاب و ناانقلاب. یعنی انتخاب بین صفر و یک. یعنی سیاهی مقابل سفیدی. واقعن ماجرای اف ای تی اف  FATF اینگونه است؟

اگر عصبانی نمی شوید یک سوال ساده دارم. آیا نمی شود حالتی را متصور شد که نماینده های مجلس برای رفاه حال مردم از اف ای تی اف دفاع کرده باشند؟ نمی شود با نیت خیرخواهانه به زعم ما اشتباه کنند؟ یعنی هیچ وجه مثبتی برین لایحه متصور نیستیم؟ هیچ؟

اجازه دهید موضعم را شفاف کنم. به این فهم تصویب این لایحه به غایت اشتباه و خطائی تاریخی بود. بزودی تصمیم امروز، تجربه ای دیگر از جنس برجام را رقم می زند و این رای تلخ بر در و دیوار خاطرات خانه ملت ثبت خواهد شد.

اما موضوع دیگری وجود دارد که بیشتر از تصویب این لایحه آزار دهنده است. چرا ما خارج از دوگانه خادم و خائن هیچ گزینه دیگری را متصور نیستیم؟ چرا سطح انتقاد و مطالبه ما انقدر متعصبانه و استقلال و پرسپولیسی است که وقتی شکست می خوریم زمین و زمان سیاه می شود؟ چرا انقدر تصمیم مجلس را ذلیل و زبون تحلیل می کنیم که گوئی بخشی از پیکر انقلاب جدا شده است؟

سوال اصلی را بپرسم؟ چرا رهبری مثل ما انقدر حیثیتی رفتار نکرد؟ دقت کردید؟ به نامه امروز آقای لاریجانی مراجعه کنید. متن نامه یک پیام ساده دارد. چه پیامی؟ “این لایحه قابل ارزیابی کارشناسی در مجلس است.”

برداشت همه ما پیش از قرائت این نامه همین بود؟ خیر. چه بود؟ حکم حکومتی رهبری در مخالفت با لایحه. اما درست فکر می کردیم؟ برداشت مان تغییر نکرد؟ سوال نشد چرا رهبری حیثیتی برخورد نکردند؟

پاسخ خیلی ساده است. چه بسا رهبری هم مخالف لایحه باشند، اما دلیلی نمی بینند ماجرا را چنان ویژه و حیاتی تحلیل کنند که اگر خلاف آن شود، گوئی انقلاب از دست رفته است.

اگر ماجرا آنقدر سیاه و آشفته بود رهبری باید سکوت می کردند؟ باید مجوز می دادند؟ آیا سابقه نداشته است که رهبری با حکم حکومتی مسیر مجلس را اصلاح کند؟ رهبرانقلاب طرح اصلاح قانون مطبوعات را در مجلس ششم از دستور خارج نکردند؟ پس چرا اینجا ورود مستقیم نداشتند؟

پاسخ پیچیده نیست. جائی که رهبری احساس کند اعتبار جمهوریت و آبروی اسلامیت در خطر است بی وقفه ورود مستقیم می کند. شأن ولی غیر این نیست. اما منطق موجود در فرآیندهای قانونی و وجاهت نهادهای مردم سالار را دست کم نگیریم. لازم نیست همه چیز اورژانسی و خارج از مسیر طبیعی حل و فصل شود.

به این فهم بلوغ کار سیاسی چنین است که مسائل را با همه پیچیدگی ها و لایه های پیدا و پنهان آن ببینیم و اجازه دهیم افراد از زوایای مختلف آنرا ارزیابی کنند. برای اتخاذ یک تصمیم درست، مطالبه و تلاش کنیم ولی آنقدر ماجرا را ایدئولوژیک نکنیم که اگر نتیجه نگرفتیم ناامید و مایوس شده و احساس کنیم همه چیز بر باد رفته است و کل مملکت و سراسر مسئولین را خیانت گرفته است.

محسن مهدیان سایت خبری الف
 

 نظر دهید »

چه کسانی کتاب را از بچه‌ها گرفتند؟

15 مهر 1397 توسط مدیر النفیسه

چه کسانی کتاب را از بچه‌ها گرفتند؟

                                                                                              

مصطفی رحماندوست می‌گوید: مشکل اصلی کتاب نخواندن بچه‌ها اول از خانواده و بعد از مدرسه سرچشمه می‌گیرد؛ امروزه نه در بین خانواده و اقوام و نه در مدرسه، کتاب خواندن و عضو کتابخانه بودن برای بچه‌ها افتخار محسوب نمی‌شود.

این شاعر و نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفت‌وگو با ایسنا، با بیان این‌که کتابخانه خوب برای کودکان وجود دارد اما کودکان و نوجوانان هستند که کتاب نمی‌خوانند، گفت: امروزه معمولا خانواده‌ها اهل کتاب نیستند و به تبع، لذت کتاب خواندن به بچه‌ها هم انتقال پیدا نمی‌کند و عضویت در کتابخانه‌ها هم در بین خانواده و اقوام برای بچه‌ها افتخار محسوب نمی‌شود.

او سپس سیستم آموزشی را دیگر علت دوری بچه‌ها از کتاب و مطالعه دانست و بیان کرد: مدرسه‌های ما مبنای‌شان فقط حفظ کردن و نمره گرفتن است و این‌گونه نیست که بچه‌ها برای یک پرسش و پیدا کردن جواب آن به کتاب مراجعه کنند یا این‌که کتاب خواندن بچه‌ها در مدرسه افتخار باشد.

این شاعر و مترجم از دوران دانش‌آموزی خود یاد کرد و گفت: در دوره اول دبیرستان به شدت از مدرسه گریزان بودم اما کتاب‌های زیادی می‌خواندم و برای همین معلم‌ها به خودشان این اجازه را می‌دادند که به من سخت نگیرند. ای کاش معلم‌ها حالا هم این‌طور باشند و اگر بچه‌ای در مدرسه باشد که درس خیلی خوبی نداشته باشد اما کتاب زیاد بخواند، او را سرزنش نکنند و تشویقش کنند.

مصطفی رحماندوست در ادامه تاکید کرد: مشکل اساسی، سیستم آموزشی ماست که یک سیستم آموزشی مونولوگ و یک‌طرفه است چرا که کتاب‌خوان بودن باید برای بچه‌ها امتیاز محسوب شود نه درس‌خوان بودن.

این شاعر در پایان به الگوگیری بچه‌ها از رفتار والدین که تماشای فیلم و استفاده از وسایلی مثل تبلت و گوشی را جایگزین کتاب خواندن کرده‌اند اشاره کرد و افزود: اگر می‌خواهیم بچه‌ها به کتاب علاقه‌مند شوند باید از همان ابتدا حتی وقتی چیزی از کتاب سرشان نمی‌شود برای‌شان کتاب و شعر آهنگین بخوانیم تا لذت کتاب، لمس و لبخند حاصل از آن را تجربه کنند.

 نظر دهید »

نادیا مراد: من در یک زمان "برده جنسی" ۱۳ مرد بودم!

14 مهر 1397 توسط مدیر النفیسه

 

 

فرارو نوشت: در پی اهدای جایزه نوبل صلح به نادیا مراد، از دختران ایزدی کُرد و دنیس موک‌وگ، پزشک کنگویی به‌دلیل مبارزه آن‌ها با خشونت جنسی علیه زنان، دولت عراق در پیامی اعلام کرد که حیدر عبادی، نخست‌وزیر این کشور موفقیت نادیا مراد شهروند عراقی را تبریک می‌گوید. دولت عراق در توئیتی آورده است که با «بهترین احترامات صمیمانه» این جایزه را به نادیا مرادی برای «کارزار شجاعانه‌اش در دفاع از قربانیان خشونت جنسی در طول درگیری‌ها تبریک می‌گوید. دولت عراق از قربانیان خشونت جنسی داعش در کشور حمایت می‌کند و عدالت را برای بازماندگان باز خواهد گرداند». ویان دخیل، نماینده کردهای ایزدی در پارلمان عراق نیز در پیامی نوشته است: «هزاران تبریک برای نادیا مراد به‌خاطر به‌دست آورد جایزه نوبل صلح. این پیروزی خوبی و صلح بر نیروهای تاریکی بود.»

 

من در یک زمان “برده جنسی” ۱۳ مرد بودم! نادیا مراد ۲۱ ساله بود وقتی که جنگجویان داعش او را ربودند، کتکش زدند و به او تجاوز کردند. او یک ایزدی بود که داعشی‌ها آنها را کافر به حساب می‌آورند، در دو سال اخیر او تنها به دنبال تحقق عدالت درباره آنهاست. آنچه بر او رفته در کتابی به نام آخرین دختر آمده است. داستانی تکان دهنده از اسارت و فرار او از چنگال داعش. نادیا مراد، یکی از ۷۰۰۰ زن و دختری که از سوی تروریست‌های داعش ربوده شده بودند، خاطراتش را در کتابی گرد آورده است. نادیا که در آن زمان بیست و یک سال داشت و از روستایش به نام کوچو ربوده شده بود، مجبور شده بود تا بردن اعضای خانواده اش توسط کامیون را تماشا کند و پس از آن نزدیک به یک ساعت صدای شلیک تفنگ‌ها را می‌شنیده است. شش تن از برادران او به همراه مادرش قتل عام شدند، هرچند دو تن از اعضای خانواده‌اش با وجود زخم های جدی زنده ماندند و او مجبور شد سوار اتوبوسی شده تا به موصل برده شود.

 

او در کتابش به نام «آخرین دختر: داستان من از اسارت و مبارزه علیه داعش» می‌نویسد که چگونه از همان زمان سوار شدن به اتوبوس یک داعشی سعی کرد به او تعرض کند. او می‌نویسد: «احساس سوختن داشتم. تا پیش از آن هرگز کسی مرا آن گونه لمس نکرده بود… اشک‌های من روی دستش چکید، اما او بس نکرد». زندگی نادیا مراد بعد از حمله داعش به روستای «کوچو» در عراق دگرگون شد. سوم آگوست سال ۲۰۱۴ بود و داعش از مدتی قبل توانسته بود شمال عراق را تصرف کند. اقلیم کردستان که تا آن وقت هنوز تسلیم داعش نشده بود، مورد هجوم تروریست‌ها قرار گرفت و سرانجام ایزدی‌ها هدف قرار گرفتند: «داعشی‌ها به روستا حمله کردند و گفتند باید اسلام بیاورید. پنج روز در روستا مهلت دادند و در این پنج روز ما در محاصره آن‌ها بودیم. روز پنجم اعلام کردند که همه در مدرسه روستا جمع شویم. مدرسه دو طبقه بود و آن‌ها زنان و بچه‌ها را به طبقه بالا فرستادند و مردها را در حیاط مدرسه جمع کردند. ما از پنجره نگاه می‌کردیم که مردان را به صف کرده و پسربچه‌های نابالغ را به گوشه‌ای فرستاده بودند. بعد، صدای رگبار گلوله بود و جنازه‌هایی که یکی یکی نقش زمین می‌شدند. خون حیاط مدرسه را پر کرد و زنانی که در طبقه بالا حبس بودند، شیون می‌کردند؛ جلوی چشمم دیدم که ۶ برادرم، خواهرزاده و برادرزاده هایم و عزیزانم یکی یکی کشته می‌شوند. تعداد کشته‌های آن روز به بیش از چهار هزار نفر رسید و بعد همه زنان باقیمانده را داعش به اسارت گرفت.»

زنان جوان‌تر را به‌ بند کردند تا به‌عنوان برده جنسی میان گروه‌های مختلف داعش تقسیم شوند. ۸۰ زن میانسال و پیر از جمله مادر نادیا، اما همانجا ماندند و بعد نادیا شنید که همگی‌شان را کشته‌اند. او می‌گوید: «همه دختران جوان و حتی کودک را گروه گروه کردند و من به همراه ۱۵۰ زن دیگر به موصل برده شدیم. از همان لحظه، حتی در طول مسیر هم مورد آزار و اذیت قرارمان دادند. بعد در ساختمانی اسکان داده شدیم که پیش از ما زنان دیگری هم به آنجا آورده شده بودند. در آنجا توهین‌ها، آزارها و بی‌حرمتی‌ها به اوج رسید. هر کداممان را چند بار خرید و فروش می‌کردند، بچه‌ها مثل هدیه، دست به دست می‌شدند و ما هم از دست یک گروه متجاوز به دست گروهی دیگر می‌افتادیم. من در یک زمان، برده جنسی ۱۳ مرد بودم و گاهی در یک روز آنقدر به من تجاوز می‌شد که از هوش می‌رفتم و دیگر نمی‌فهمیدم کجا هستم. گاهی دست و پایم را می‌بستند و با زنجیر به جایی قفلم می‌کردند و مثل حیوان سرم می‌ریختند و آزارم می‌دادند. گاهی تنم را با ته سیگار می‌سوزاندند و هر وقت می‌فهمیدند که قصد فرار دارم، سلمان، سرکرده آن‌ها چند نفر از مردانش را می‌فرستاد سراغم.» ۳ ماه از زندگی نادیا به همین شکل گذشت و بعد، وقتی داشتند او را به یکی از رانندگان داعش می‌فروختند، توانست فرار کند: «راننده داشت من را به خانه‌اش می‌برد که در یک لحظه فرصت فرار پیدا کردم و از ماشین پیاده شدم. شروع کردم به دویدن در کوچه پس کوچه‌ها. به هر خانه‌ای که می‌رسیدم در می‌زدم شاید کسی در را به رویم باز کند و پناهم دهد. بالاخره یکی از خانه‌ها در را باز کرد و من خودم را به داخل خانه انداختم و نجات پیدا کردم. چند شبی را با این خانواده مسلمان ماندم و آن‌ها کمک کردند تا با مدارک شناسایی دخترشان، کارت شناسایی جعلی برای خودم بسازم و از مناطق تحت کنترل داعش فرار کنم.»

نادیا بعد از دشواری‌های بسیار توانست از مرز بگذرد و همراه با دیگر آوارگان به آلمان برود. جایی که او را بسرعت پذیرفتند، برایش امکانات زندگی فراهم کردند و با صدور یک پاسپورت آلمانی، او را به‌عنوان شهروند به رسمیت شناختند: «اینجا ۳ خواهرم را پیدا کرده‌ام و با هم زندگی می‌کنیم؛ اما امنیتی که اینجا داریم باعث نمی‌شود به فکر دیگر دختران عراقی در بند نباشیم. همه تلاش من این است که لااقل بتوانم دختران دیگر را از چنگ داعش نجات دهم و چهره کثیف این گروه تروریست را برای دنیا روشن کنم. این طور فکر می‌کنم رنجی که در این ۳ ماه کشیدم بیهوده نبوده است.» گذشته برای نادیا خاطره محو و کمرنگی است که هیچ چیز از آن به جا نمانده. نه خانه بزرگشان در کوچو، نه خانواده پرجمعیت‌شان و نه حتی کتاب‌های تاریخی که به آن‌ها علاقه داشت.

او درباره گذشته‌اش می‌گوید: «وقتی داعش به روستایمان حمله کرد من ۱۹ ساله بودم و در خانه بزرگی با مادر و ۱۲ خواهر و برادرم زندگی می‌کردیم. پدرم را ۱۳ سال قبل از دست دادم و کودکی سخت و فقیرانه‌ای را گذراندیم، اما کم کم برادرهایم بزرگتر شدند و با کار بی‌وقفه، به زندگی‌مان سر و سامان دادند. درست همان روزهایی که زندگی ما کمی رنگ راحتی و آسایش به خود گرفت، سر و کله داعش پیدا شد و خوشبختی‌مان را پایان داد؛ درس من خیلی خوب بود. عاشق تاریخ بودم و می‌خواستم در همین رشته درس بخوانم. برای آدمی مثل من که حافظه قوی و بی‌نقصی داشت، تاریخ خواندن سراسر لذت بود، اما دیگر آن آدم سابق نیستم. هیچ چیزی در خاطرم نمی‌ماند و حافظه‌ام بشدت ضعیف شده است.» هنوز هم حرف زدن از دوران اسارت و بردگی برای نادیا دشوار است. او وقتی برای سخنرانی به سازمان ملل دعوت شد، بارها میان صحبت‌هایش به گریه افتاد، بارها سکوت کرد تا بتواند شهامت رویارویی با خاطراتش را پیدا کند: «این سه ماه بند بند وجود من را دگرگون کرد. بشدت احساس پیری دارم و فکر نمی‌کنم دیگر هیچ وقت همان آدم سابق شوم. زندگی من از آگوست ۲۰۱۴ به بعد ویران شد.»

نادیا پس از آزادی تلاش کرد تا آنچه را که بر سر کردهای ایزدی و دیگر قربانیان آمده بود به گوش جهانیان برساند. او در جلسه شورای امنیت سازمان ملل متحد، فاجعه‌ای را که به چشم دیده بود بازگو کرد و وعده داد که برای آزادی همه زنانی که به‌عنوان ابزار در اسارت داعش هستند تلاش کند. به دلیل همین تلاش‌ها نادیا به‌عنوان «نخستین سفیر حسن نیت و کرامت بازماندگان از مسأله قاچاق انسان» معرفی شد و سال گذشته نامش به فهرست کاندیداهای دریافت جایزه صلح نوبل راه یافت. او حالا مسئول ارجاع پرونده جنایات داعش توسط شورای امنیت سازمان ملل به دادگاه جنایی بین‌المللی است و می‌خواهد تروریست‌هایی که او را به این روز انداختند به اتهام حمله به ایزدی‌ها و نسل کشی مورد پیگرد قانونی قرار بگیرند.

از آنجا او به یک اردوگاه آوارگان در دوهوک در شمال عراق می رود. در آنجا نخستین خبرنگار غربی را می بیند و به تدریج به عنوان یکی از ۱۰ هزار زنی که از سوی برنامه پناهندگان که توسط دولت محلی «بادن- ووتمبرگ» در جنوب غرب آلمان اجرا می شد، انتخاب شد. او سپس به عنوان یک فعال اجتماعی کارش را آغاز کرد و امروز توانست برنده جایزه نوبل ۲۰۱۶ شود. او در کتابش می نویسد: من می خواهم آخرین دختری باشم که داستانی این چنینی دارد»

 نظر دهید »

آیا کار و تحصیل زنان با مادرانگی تناقض دارد؟

14 مهر 1397 توسط مدیر النفیسه


 

آیا تحصیل، کار و فعالیت اجتماعی با مادرانگی تناقض دارد؟» سؤال مهمی که برای مادران زیادی پیش آمده‌است و جواب‌های مختلفی به آن داده شده‌است.

به گزارش فارس، زنان بیشتر از مردان در جامعه امروز با سؤال‌هایی پیرامون وظایف و تکالیفشان مواجه هستند. سؤالاتی که اگر به آن‌ها جواب درستی داده نشود؛ ممکن است سرخوردگی زنان و مادران جامعه ما را به همراه داشته باشد. به‌گونه‌ای که حتی ممکن است فرزندانشان را مانعی برای رشد و شکوفایی استعدادها و مهارتشان ببینند و به آنها بی‌مهری کنند. این شبهه‌ها می‌تواند دختران و زنان جوان را به ازدواج و مادری بی‌میل کند و حتی شأن و منزلت مادری را در نگاهشان از بین ببرد. «آیا مادری دست و پای زنان را برای شکوفایی استعدادشان می‌بندد؟»«‌آیا من بعد از مادری دیگر نمی‌توانم برای خودم وقت بگذارم؟»«آیا مادری با خانه‌نشینی همراه است؟» سؤالاتی که از دکتر طاهره همیز کارشناس حوزه خانواده پرسیدیم تا درباره درستی و غلطی این نگاه‌ها در جامعه برایمان صحبت کند.

باید این فکر را به جامعه منتقل کنیم که درس خواندن با مادری هیچ منافاتی ندارد. کار کردن با مادری هیچ منافاتی ندارد. من هیچ‌وقت توصیه نمی‌کنم یک خانم برای درآمدزایی سرکار برود. حتی امام رضا(ع) می‌فرمایند: «زن حق ندارد در عقد دائم برای شوهرش تأمین نفقه‌اش را کند.» چون عقد دائم قانونی دارد؛ بنابراین زن نباید برای درآمدزایی کار کند. اگر این کار را انجام دهد، خودش و فرزندانش آسیب می‌بینند؛ اما گاهی اوقات شغل زن آن‌قدر مهم است که جامعه به آن نیاز دارد و جامعه از تخصص و مهارت این زن به آرامش می‌رسد. واقعاً حیف است که ما جامعه را از استعداد وجود این زن محروم کنیم. ما باید این فکر را توسعه بدهیم که درس خواندن با مادری کردن هیچ منافاتی ندارد.

کار، ازدواج و تحصیل همزمان را باید آموزش بدهیم

ما قدرت درس خواندن و ازدواج را باید به فرزندانمان آموزش بدهیم. پسر درس بخواند کار هم بکند، نه‌تنها هیچ اشکالی ندارد بلکه خیلی هم خوب است. حتی هر نوع کاری. باور کنید خارج از ایران این موضوع کاملاً عادی است که یک دانشجو همزمان بااینکه درس می‌خواند در آشپزخانه یک رستوران نیز کار کند. یک‌بار یک راننده تاکسی جوان به من می‌گفت من خیلی بدبختم که دارم مکانیک دانشگاه سراسری درس می‌خوانم و همزمان راننده تاکسی هستم. این حرف خیلی غلط است. اتفاقاً این کار خیلی ارزشمند است که آدم متکی به دیگران نباشد و دستش توی جیب خودش باشد و همزمان درس و تحصیل را هم ادامه دهد؛ اما متأسفانه این فکر در جامعه وجود ندارد.

باید ریشه تفکری که می‌گوید اول درس بعد ازدواج را زد

حتی بسیار دیده‌ایم که دختران در دوره‌های دبیرستان ازدواج‌کرده‌اند و رتبه‌های ۲رقمی کنکور آورده‌اند. یک‌بار از آن‌ها پرسیدم چطور توانستید این کار را انجام دهید. گفتند فقط ایام امتحانات سخت است که آن‌هم خانه پدر و مادرمان می‌رویم که خدمات رفاهی فراهم شود و بتوانیم درسمان را بخوانیم. همه این‌ها در قرآن سفارش شده‌است.

بسیار دیده‌ام دانشجوهای دختری که تا مقطع دکترا به‌اجبار خانواده‌ خوانده‌اند و پدر اجازه ازدواج نداده. حالا هم که دکتر شده‌اند می‌گویند دیگر کسی در شأن آن‌ها به خواستگاری نمی‌آید. باید ریشه این تفکرات زده شود که دیگر کسی این‌طور فکر نکند. باید به زنانمان آموزش دهیم که در حین درس خواندن بتوانند مادری کنند. خود من دوران کارشناسی دو زایمان داشتم. ما مجتهد خانمی داریم که فرزندان زیادی هم به دنیا آورده‌اند. باید این موضوع جا بیفتد که می‌شود هم مادری کرد و هم استعدادهایمان را شکوفا کنیم.

مادران بدانند هیچ زمانی برای شروع دیر نیست

از طرفی ما با مادرانی روبرو هستیم که جمع تحصیل و فعالیت کاری و مادری را بلد نبودند و حالا حس جاماندگی دارند. باید به این فکر غلبه کنند. برای شروع هرکاری هیچ‌وقت دیر نیست. من مراجعه‌کننده‌ای داشتم که می‌گفت من بچه‌هایم دبیرستانی شدند و خودم حسرت درس خواندن دارم. پیشنهاد دادیم حتماً در یک موسسه ثبت‌نام کند و مدرک پیش‌دانشگاهی‌اش را بگیرد. سال بعد کنکور داد دانشگاه قبول شد و درس را ادامه داد. لیسانسش را گرفت. فوق‌لیسانسش را گرفت. چون شاگرداول بود بعد دعوت به کار شد و در حال حاضر استاد همان دانشگاهش شده‌است و بچه‌هایش هم ازدواج کرده‌اند. خودتان باید به خودتان انرژی مثبت بدهید. الآن خیلی وضع نسبت به گذشته فرق کرده و فضا باز شده‌است. تنها باید ما به آن‌ها انگیزه حرکت و انرژی مثبت بدهیم تا جلو بروند.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 99
  • 100
  • 101
  • ...
  • 102
  • ...
  • 103
  • 104
  • 105
  • ...
  • 106
  • ...
  • 107
  • 108
  • 109
  • ...
  • 165
مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • سامیه بانو
  • فائزه ابوالقاسمی
  • نورجان

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 61
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 279
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 22
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس