مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

قتی یک زردشتی چاه آب مسجد اعظم قم را ایجاد کرد و پول نگرفت

19 مرداد 1397 توسط مدیر النفیسه

وقتی یک زردشتی چاه آب مسجد اعظم قم را ایجاد کرد و پول نگرفت
آیت الله علوی بروجردی تولیت مسجد اعظم و کتابخانه آیت الله بروجردی به نقش یک زردشتی در ایجاد چاه آب مسجد اعظم قم پرداخت. 

 آیت الله علوی بروجردی گفته است:

آقای لرزاده، معمار مسجد اعظم، برای من نقل می‌کرد که می‌خواستیم در مسجد اعظم چاه بزنیم. باید کسی را می‌آوردیم که متخصص این کار باشد. به ما گفتند متخصص این کار آقایی است به نام جمشید یگانگی و پسران که مؤسسه و بنگاهی در خیابان سعدی دارند و کارشان بسیار خوب است اما زرتشتی‌اند. با آقای بروجردی مطرح کردیم و ایشان هم استقبال کرد.

آنها هم اظهار آمادگی کردند. منتها ما وحشت داشتیم که در زمین وقف‌شده برای مسجد زرتشتی‌ها چاه بزنند. با موافقت آقای بروجردی آنها آمدند و چاه زدند و چاه خیلی خوبی هم از کار درآمد و از عجایب آن اینکه آب این چاه شیرین‌تر از چاه‌های اطرافش است. چاه‌هایی که داخل رودخانه است شور است، اما PH آب این چاه خیلی پایین‌تر است. این چاه را زدند و موتور گذاشتند و تا انتها کار را به نحو احسن انجام دادند. آقای لرزاده می‌گفت به سراغشان رفتم و گفتم صورت حساب بدهید، اما امروز و فردا می‌کردند. تا اینکه یک روز خود جمشید، که مدیر بنگاه بود، گفت صورت حساب دادن ما یک شرط دارد.

شرطش این است که ما آقای بروجردی را از نزدیک ملاقات کنیم. آقای لرزاده می‌گفت من نمی‌توانستم از طرف ایشان قولی بدهم و بعید می‌دانستم که آقای بروجردی بپذیرند. با این حال پیش آقای بروجردی رفتم و ماجرا را به ایشان گفتم. آقای بروجردی بسیار استقبال کرد و گفت چرا نگفتی بیایند. به هر حال با یگانگی خدمت آقای بروجردی رفتیم.

ایشان در اتاق کناری زیر کرسی نشسته بود و چون بسیار پیر بود نمی‌توانست به هنگام ورود افراد از جا بلند شود. یگانگی وارد شد و خدمت آقای بروجردی، که مرجع تقلید شیعه بود، رفت. دست و پایش را گم کرده بود. به آقای بروجردی چسبید و پیشانی، گونه‌ها و دستش را بوسید. لرزاده به من گفت که آقای بروجردی در این بوسیدن‌ها نه خودش را عقب کشید و نه دستش را این طرف و آن طرف کرد که حاکی از آن باشد که ایشان کافر و نجس است. کاملاً مانند رفتاری که با مسلمانان داشت با او مواجه شد. یگانگی کنار آقای بروجردی نشست و دست آقای بروجردی را گرفت.

آقای بروجردی مطلقاً دستش را نکشید و مدتی دست در دست هم بودند. آقای بروجردی هم از ایشان تعریف کرد و گفت شنیده‌ام که کار خوبی کردی و آقای لرزاده از شما تعریف می‌کرد، اما چرا صورت حساب نمی‌دهی. یگانگی گفت برای همین خواستم خدمت شما بیایم و عرض کنم که اجازه بدهید در کار خیری که شما کرده‌اید من هم سهیم باشم. شما مسجدی برای خدا ساخته‌اید. اجازه دهید ما هم به اندازه این چاه در بنایی که شما ساخته‌اید سهیم باشیم. آقای بروجردی در گرفتن مبالغ کلان اخلاق خاصی داشتند و مخصوصاً از سهم امام در مسجد خرج نمی‌کردند و به‌راحتی به پیشنهاد افراد برای کمک‌کردن پاسخ مثبت نمی‌دادند. آقای لرزاده کاملاً با این روحیه آقای بروجردی آشنا بود. با این حال تا یگانگی این پیشنهاد را داد، آقای بروجردی پذیرفت. آقای لرزاده می‌گفت برای من تازگی داشت که آقای بروجردی چنین چیزی را قبول کرد.

بعدها مرحوم آقای میرزا ابوالحسن روحانی، در مجلس آقای بروجردی، همین اشکال طلبگی مرا که به آقای طباطبایی می‌کردم به آقای بروجردی وارد کرد و گفت حالا که آقای یگانگی این همه به شما اظهار ارادت دارد به او امر بفرمایید که مسلمان شود. آقای لرزاده می‌گفت آقای بروجردی وقتی ناراحت و عصبانی می‌شدند صورت و گوش ایشان قرمز می‌شد. خود من هم دیده بودم. چون ایشان وقتی فوت شدند من ۱۰ سالم بود. آقای بروجردی از شنیدن آن حرف عصبانی شدند و سرشان را پایین انداختند و هیچ نگفتند. آقای جمشید یگانگی با این حرف قدری کوچک شد و در واقع به او القا شد که تو در میان ما قدری بیگانه هستی و مسلمان نیستی. البته این هم سلیقه‌ای است و گاهی چنین اظهارنظرهایی می‌شود. آقای بروجردی بعد از اینکه این حالتشان برطرف شد سرشان را بلند کردند و به ایشان گفتند: «آقای حاج میرزا ابوالحسن! من دعا می‌کنم خداوند اخلاص آقای یگانگی را به ما بدهد». تا حدی این وضعیت جبران شد، و بعد هم که آقای یگانگی می‌خواست برود آقای بروجردی با اینکه بسیار پیر بود و به‌سختی می‌توانست از جا بلند شود، برخاست و او را چند قدم بدرقه کرد تا جبران آن کلام را بکند.

این اصل قصه است و تتمه‌ای هم دارد. بعدها این چاه، در زمان نوه آقای بروجردی، که متولی مسجد بود، خراب شده بود. ایشان می‌گفت در پرونده‌ها گشتیم و آدرس بنگاه آنها را پیدا کردیم. در همان خیابان سعدی چند مغازه بود که نوشته بودند بنگاه جمشید یگانگی و پسران. به آنها گفتیم که چاه خراب شده است. آنها گفتند که چاه را ما زده‌ایم و می‌آییم درست می‌کنیم. آمدند و چاه را تعمیر کردند و باز هم صورت حساب نمی‌دادند. به بنگاه آنها مراجعه کردیم. معلوم شد خود جمشید فوت شده و بچه‌هایش متصدی بنگاه هستند. یکی از پسرانش که مدیر عامل بنگاه بود، ملاقاتی با من گذاشت و پرونده را آورد و گفت پدر ما نوشته است که این چاه را ما برای آقای بروجردی و مسجد اعظم زدیم. تا وقتی این بنگاه هست و شما بچه‌ها هستید، هر کاری این چاه داره بدون دریافت پول موظفید انجام دهید و این وصیت من به شما است.

 

منبع:شفقنا

 نظر دهید »

وای بر ما اگر حرف‌های جلسه استیضاح راست باشد و وای بر ما اگر راست نباشد

18 مرداد 1397 توسط مدیر النفیسه

وای بر ما اگر حرف‌های جلسه استیضاح راست باشد و وای بر ما اگر راست نباشد

حرف‌های جلسه استیضاح را هم مردم شنیدند هم کسانی که مسؤول رسیدگی به رفتار نمایندگان و اعضای دولت هستند. سخنرانی‌های دیروز نشان داد در رابطه مجلس و دولت اتفاقات عجیبی در حال افتادن است. 
دیروز در جریان جلسه استیضاح ربیعی شاهد بگم‌بگم‌های مختلف از سوی نمایندگان و البته وزیر حالا سابق کار بودیم. دیروز حرف‌هایی زده شد که نمی‌شود از آن به سادگی گذشت.

یکی از نمایندگان از پیشنهاد 500 میلیونی برای مطرح نشدن  مشکلات بهزیستی حرف زد و دیگری از به توپ بستن مجلس توسط خود نمایندگان.

یکی دیگر از نمایندگان پشت تریبون قرار گرفت و گفت پسر آقای وزیر با پسر معاونش در دبی شرکت زده‌اند. در مجلس گفته شد دختر یکی از نمایندگان مشهور مجلس، مسئول فاینانس پتروشیمی با مدرک لیسانس است.

آن نماینده مشهور هم فریاد زد که دختر من فوق لیسانس شیمی از دانشگاه شریف دارد که قبل از آنکه آقایان سر کار آیند در پتروشیمی کار می‌کرد. این آقایان بگویند بچه‌های آنها و دار و دسته‌شان در این سیستم بیشتر درگیر هستند یا بچه‌های من؟ این حرف‌ها را که می‌زنند چه معنایی دارد.

 

وزیر هم وقتی پشت تریبون قرار گرفت از فشار نمایندگان گفت:« رئیس بهزیستی سبزوار یک زن برجسته است اما به من فشار می آورند که یا این فرد را بردار یا اینکه تو را استیضاح می کنیم. در اتاق من می گویند سالی 400، 500 میلیون تومان به حساب فرد موردنظر آن‌ها واریز شود.»

این حرف‌ها را هم مردم شنیدند هم کسانی که مسؤول رسیدگی به رفتار نمایندگان و اعضای دولت هستند. سخنرانی‌های دیروز نشان داد در رابطه مجلس و دولت اتفاقات عجیبی در حال افتادن است.

تمام این حرف‌ها نشان داد در رفتار برخی از آقایان فساد و زد و بند وجود دارد.

حالا نهادهایی که وظیفه رسیدگی به این رفتار را دارند باید وارد عمل شوند تا مشخص شود چقدر از حرف‌های روز استیضاح راست بوده است.

مردم این حرف‌ها را می‌شنوند و می‌گویند فساد کشور را گرفته است. دیروز خود نمایندگان با حرف‌های خود بر این موضوع صحه گذاشتند.

به خدا بازداشت یک وزیر، یک نماینده مجلس و هر  مقام دیگری به جرم فساد اشکالی ندارد. اتفاقا این رفتار با استقبال گسترده مردم روبرو و زمینه ساز اعتماد بیشتر به نظام خواهد شد.

هرچه زودتر باید مشخص شود که حرف‌های زده شده در مجلس اتهام بوده است یا جرم. اگر جرمی اتفاق افتاده است باید سریع و صریح با آن برخورد شود.

ممکن است خیلی از این حرف‌های زده شده درست نباشند و برای رسیدن به مقاصد سیاسی مطرح شده باشد. روشن شدن ابعاد این ماجرا می‌تواند برای بسیاری هم حکم رفع ابهام و اتهام را داشته باشد.

استیضاح دیروز علی ربیعی از جهاتی یادآور محاکمه عبدالله نوری در سال 78 بود. آنجا که وزیر کشور دولت  اصلاحات که چند حکم از امام داشت خطاب به رییس دادگاه گفت: اگر آنچه می‌گویید راست باشد وای بر ما اگر راست نباشد باز وای بر ما. چون اگر راست باشد مردم می‌گویند روحانی مورد تایید امام، هاشمی و خاتمی اینگونه است، دیگران چگونه هستند؟ و اگر راست نباشد باز مردم می‌گویند اگر با روحانی تایید امام، اینگونه رفتار شود با دیگران چگونه رفتار می‌شود، در هر صورت وای بر ما.

حالا حکایت استیضاح علی ربیعی است. چون اگر اتهامات نمایندگان به او راست باشد وای بر ما و اگر راست نباشد باز وای بر ما.

در حالت اول دولت باید تکلیف شرکت‌های شستا را روشن کند و وزارت کار را به همان وزارت روابط کار برگرداند، نه یک تشکیلات اقتصادی عظیم که پتروشیمی، کشتی، بیمه، کفش ملی و … در اختیار دارد. اگر راست نباشد شورای نگهبان  بگذارد نمایندگان کلان نگر تر و احزاب رقابت کنند نه افرادی که تنها به فکر روابط و منافع هستند.

 

منبع :عصر ایران

 نظر دهید »

عکس سلفی،اختلال روانی

18 مرداد 1397 توسط مدیر النفیسه

عکس سلفی به عنوان اختلال روانی سلفیتیس نام یک نوع اختلال روانی می باشد که تمایل به عکس گرفتن از خود یا همان «عکس سلفی» است.

تعریف «سلفیتیس»: «تمایل وسواسی ـ اجباری برای گرفتن عکس از خود و فرستادن آن در شبکه‌های اجتماعی تا بتوانند کمبود عزت نفس و شکاف حاصل از فقدان صمیمیت را جبران کنند و در سه سطح رده‌بندی می‌شود؛ لب مرزی، حاد و مزمن.»

1- اگر روزی سه عکس سلفی از خود می‌گیرید اما آنها را در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک نمی‌گذارید، در رده‌ سلفیتیس لب مرزی قرار می‌گیرید.

2- اگر روزی حداقل سه عکس از خودتان را به این شبکه‌ها ارسال می‌کنید، دچار اختلال سلفیتیس حاد هستید.

3- اگر اشتیاق غیرقابل کنترلی برای گرفتن روزانه شش عکس از خود و ارسال آنها را تجربه می‌کنید، شما دچار اختلال سلفیتیس مزمن هستید.

افرادی با مشخصه‌های «توجه‌طلب با اعتماد به‌نفس پایین»، «خودشیفته‌ها»، «افراد دوری‌گزین»، «افرادی که به دنبال آخرین مد هستند»، «وابستگی ایجاد شده به دنبال انتشار عکس و دریافت لایک» بیشتر درگیر این حالت هستند.

این پدیده می‌تواند اختلال “خودشیفتگی ـ دیجیتالی” به همراه داشته باشد. “

مجله پزشکی مادر”

 نظر دهید »

بند زبان را ببندیم و بال اندیشه بگشاییم.

16 مرداد 1397 توسط مدیر النفیسه

آن چه ما کم داریم، مردان و زنانی است که اندیشیدن را جدی نگرفته اند.
اندیشیدن باید به مثابه ی یک کار مهم تلقی شود. اندیشه ورزیدن.
بند زبان را ببندیم و بال اندیشه بگشاییم.
برای گفتن، همیشه وقت هست اما برای اندیشیدن ممکن است دیر بشود…

محمود_دولت_آبادی

 نظر دهید »

چرا این‌قدر راحت خامِ شارلاتان‌ها می‌شویم؟

15 مرداد 1397 توسط مدیر النفیسه

چرا این‌قدر راحت خامِ شارلاتان‌ها می‌شویم؟

 

شارلاتان‌ها می‌توانند پرمدعاترین افراد را هم به دام بیندازند 

بعضی شارلاتان‌ها اکسیر جوانی می‌فروشند و بعضی دیگر اندیشه. همۀ ما وقتی می‌شنویم عده‌ای خام حرف‌های دم دستی یک شارلاتان شده‌اند دلمان برای سادگی‌شان می‌سوزد، اما متوجه نیستیم که خود ما نیز ممکن است به‌راحتی در دام یکی از همین شارلاتان‌ها بیفتیم. شاید بهترین راه اجتناب از شارلاتان‌ها دامن نزدن به مزخرفاتشان باشد و البته استفادۀ بیشتر از واژۀ ارزشمند «نمی‌دانم».

 

هر چند توصیف کردن یک دورۀ تاریخی پیش از به پایان رسیدنش غیر ممکن می‌نماید، اما فکر می‌کنم یکی از عناوین پذیرفتنی برای دوران ما، عصر شارلاتان‌هاست.

به نظر می‌رسد هر سو سر بگردانی یاوه‌سرایی ازخودمطمئن را می‌بینی که برای دیگران داد سخن سر داده است. مجریان فاکس نیوز، همچون شون هنیتی، تحمیل اظهارنظرهای نادرست را کنار گذاشته و با تمام قوا به ترویج تئوری‌های توطئه می‌پردازند، انجمن مخ‌زن‌ها۱ «چم‌وخم»های اغوای زنان را به مردان منزوی می‌فروشد، سوفیست‌ها فضل‌فروشی‌های نخ‌نمای دانشگاهی را همچون اندیشه‌هایی تاریک و رادیکال عرضه می‌کنند و از این رهگذر میلیون‌ها جلد کتاب می‌فروشند. به همین ترتیب در سیاست هم، بالاترین سمت سیاسی ما در دستان مردی است که زمانی او را، با ظرافت تمام، «جارچی نمایش»۲ نامیده بودند.

 

چه چیزی ما را امروزه این‌قدر در برابر شارلاتان‌ها بی‌دفاع می‌کند؟ بخشی به دلیل پیچیدگی دنیای مدرن و نرخ سریع تغییرات اجتماعی و فناوری است. یاوه‌سرایی همان چیزی را مهیا می‌کند که سال بِلو زمانی «تحلیل‌های دوزاری» نامیده بود، یعنی ساده‌سازیِ کلاف پیچ‌درپیچ عصر ما در حد راه‌حل‌های سهل‌الوصول و بی‌خاصیت. زندگی مدرن آنچنان ما را بمباران می‌کند که خسته و ملول و مضطرب می‌شویم، در نتیجه گاهی تنها به‌دنبال یک سرگرمی خارق‌العاده می‌گردیم.

بااین‌حال به نظرم فراموش کرده‌ایم که شارلاتان‌ها وجود دارند، یا به بیان بهتر، شارلاتان‌ها تنها برای بقیه نیستند، بلکه برای ما هم وجود دارند. همۀ ما دوست داریم خودمان را زبر و زرنگ بدانیم، مثلاً خنده‌مان می‌گیرد از اینکه درگذشته مردم فریب اکسیرهای من‌درآوردی را می‌خوردند که علاج همه‌چیز بود، اما هیچ‌وقت به فکرمان نمی‌رسد که ممکن است خود ما هم در دام همان حقه‌ها بیفتیم.

کتابی فراموش‌شده از دورانی ازیادرفته، بینشی دربرابر چشم ما می‌نهد. در سال ۱۹۳۷ روزنامه‌نگاری به نام گرته دِ فرانچسکو، کتابی با عنوان قدرت شارلاتان۳ منتشر کرد. این کتاب تاریخچۀ شارلاتان‌ها و حقه‌بازهایی است که در قرون وسطا و اوایل دوران مدرن در اروپا حضور داشتند. گرچه دِ فرانچسکو اصالتاً اهل اتریش و نویسندۀ روزنامۀ فرانکفورتر زایتون بود، اما در شرایطی که نازی‌ها قدرت را در دست داشتند منطقی به نظر می‌رسد کتاب او در سوییس منتشر شود، کتابی که شرح‌حال عوام‌فریبانی بود که ملت را آلت دست قرار می‌دهند.

کتاب توجهات زیادی را در محافل دانشگاهی به خود جلب کرد: والتر بنیامین، فیلسوف و منتقد ادبی، نقدی مثبت بر آن نوشت و، هنگامی که در سال ۱۹۳۹ به انگلیسی ترجمه شد، توماس مان چند جمله‌ای برای پشت جلد آن آماده کرد. بااین‌حال این کتاب سال‌هاست که تجدید چاپ نشده است.

خانم دِ فرانچسکو توضیح می‌دهد که واژۀ شارلاتان برآمده از ریشه ایتالیایی «ciarlatano» است که احتمالاً با فعل «ciarlare» به معنای یاوه‌گفتن یا حرف‌زدنِ یک‌بند و بدون فکر ارتباط دارد. شارلاتان‌های اصیل آن‌قدر یاوه سرایی می‌کردند و می‌کردند تا مخاطبانشان هیپنوتیزم شوند.

حقه‌بازهای قرون وسطا و رنسانس اغلب نمایش‌هایی پرزرق‌و‌برق، شامل نوازنده‌ها و دلقک‌ها و نمایش حیوانات، به راه می‌انداختند تا مخاطبشان را در میدان شهر به دام بیندازند. خانم د فرانچسکو متوجه شد این آغازگاه ترفندهای ارتباطات جمعی است که بعدها در صنعت تبلیغات و روابط عمومی به تکامل رسید.

نکته اینجاست که شارلاتان به جماعت سردرگم آرام‌بخش می‌دهد. این دوای همۀ دردها می‌تواند قرصی واقعی باشد یا نظراتی پرت‌وپلا، همان‌طور که خانم د فرانچسکو هم اشاره می‌کند: «یاوه‌گوْ یاوه‌گو است! خواه اکسیر بفروشد یا اندیشه!» البته اغلب هر دو را می‌فروشند. برای نمونه الکس جونز۴ را، که یکی از محبوب‌ترین شارلاتان‌های عصر حاضر است، در نظر بگیرید. او نه‌تنها تئوری‌های توطئۀ عجیب و غریبش را، مانند شایعه‌خواندن تیراندازی در سندی هوک۵، این سو و آن سو می‌پراکند، بلکه در کنار آن‌ها تولیدات روغن مارش را هم تحت عنوان نامتعارف مکمل غذایی به فروش می‌رساند. نمونۀ مشابه دیگر مایک سرنوویچ است که دوره افتاده و طرز فکر گوریلی؛ راهبردهای ازلی برای آزادسازی حیوان درونتان۶ را می‌فروشد، چیزی که به قول معروف یک آدم چهل کیلویی لاغر مردنی را تبدیل به نر غالب۷ کند.

خانم دِ فرانچسکو به ما می‌گوید شارلاتان‌ها به‌ویژه در «دوره‌های پیشرفت سریع دانش یا توسعه فناوری» قدرت می‌گیرند، یعنی زمانی که «اذهان مردم زیر هجوم اطلاعات آشفته شده است».

در چنین دوره‌هایی نظریات توطئه و تقلیل‌های ساده‌انگارانۀ مسائل اجتماعی درست با همان منطق «طبِ علاج همۀ دردها» عمل می‌کنند، یعنی به نظر می‌رسد درمانی در آستین دارند، اما ازآنجایی‌که تنها آتشِ ترس‌های پنهان را شعله‌ورتر می‌کنند، بنابراین صرفاً مطالبات خود را پیش می‌برند.

یک شارلاتان خوب می‌تواند، درست مانند دلقک‌هایی که به میدان شهر می‌آورد، آنچنان تردست باشد که هم‌زمان به موشکافی علمی و ژرف‌بینی عرفانی تظاهر کند. شیادهای حرفه‌ای ملغمه‌ای از علم، کیمیاگری، ستاره‌شناسی، اسطوره و فلسفه را به کار می‌بستند. خانم دِ فرانچسکو در مورد یکی از همین حرفه‌ای‌ها می‌نویسد:

مردم در خلال سخنرانی‌های سحرانگیز و رازآلودش از جدیتِ خشک دانش اصیل جدا شده، و به قلمرو بدیع شبه‌علم رهنمون می‌شدند… این سخنان مجعول از سویی به‌شکلی تهییج‌کننده رازآلود، و از سوی دیگر به‌تمامی در حد فهم مردمان عادی بودند.

جملات بالا به‌گونه‌ای است که انگار در توصیف ویدیوهای مردمی جردن پترسون در یوتیوب نوشته شده باشد. کانال یوتیوب او ملغمه‌ای است که در آن همه‌چیز، از روان‌شناسی تکاملی گرفته تا کهن‌الگوهای یونگ و تائوئیسم به هم می‌رسند. کتاب او با عنوان دوازده قانون زندگی: نوشدارویی برای آشوب۸، میلیون‌ها نسخۀ فروش داشته و مخلوطی است از مزخرفات بی‌سروته در مورد خودیاری (مثل اینکه با افرادی دوست شوید که بهترین را برایتان می‌خواهند) با توضیحات کیهان‌شناختیِ برآمده از اساطیر کتاب مقدس یا زیست‌شناسی داروینی.

همچون براجادینو، کلاهبردار قرن شانزدهم که از تسلطش بر کیمیاگری استفاده کرد تا مدتی جمهوری ونیز را بدوشد، یا همچون کاگلیوستروی معروف، «سلطان یاوه‌سرایان» در قرن هجدهم که یکی از محبوبان ماری آنتوانت بود، آقای پترسون نیز اکنون به دل خیلی‌ها نشسته، حتی به دل نگهبانان آبرومند افکار عمومی، ازجمله روزنامه‌نگاران کارکشته.

ناراحت‌کننده به نظر می‌رسد، اما اگر خانم دِ فرانچسکو بود می‌گفت شگفت‌انگیز است. او تصریح می‌کند که اوضاع زمانی خطرناک می‌شود که روزنامه‌نگاران جدی تصمیم می‌گیرند روشنفکر بازی درآورند و چیزی «دندان‌گیر» در گفتمان شارلاتان‌ها بیابند؛ درنتیجه کار به جایی می‌رسد که خود تبدیل به تبلیغات‌چیِ آن‌ها می‌شوند. به‌ویژه اگر فردی خود را زیرک بپندارد، پذیرش نادانیِ خویش برایش دشوار خواهد بود.

«اگر فردی خودرأی در زمرۀ قربانیان احتمالی یاوه‌گو قرار گیرد، تردیدهای خود را به کمک درشت‌نمایی شخص یا موقعیتی که پیرامون آن مردد است والایش می‌کند… او برای آنکه ندای وجدانش را خاموش کند، بر رخ‌نمایی گاه‌وبی‌گاه تردیدش چشم می‌بندد و، برای آنکه خود را آرام سازد، داستان‌هایی می‌سازد که مردم بیشتر و بیشتری را جذب شیاد می‌کند».

روشن است که خانم د فرانچسکو شباهت‌هایی میان جریان‌های تمامیت‌خواه دورانش با شارلاتان‌های کتابش می‌دید. او اعتقاد داشت هر دوی آن‌ها مردم را به کوچک‌ترین مخرج مشترک تقلیل می‌دهند. «آن‌ها سرجمعِ آدم‌ها را در نظر گرفته، و اشخاص را تنها همچون خریدار می‌دیدند، خواه خریدار دارو یا اندیشه».

اما چگونه می‌توانیم از دام‌های شارلاتان‌ها اجتناب کنیم؟ خوشبختانه در جامعه‌ای باسواد زندگی می‌کنیم، درنتیجه به انبوه ارزیابی‌ها و تجربیات گذشتگان دسترسی داریم و چیزهای زیادی در این زمینه می‌دانیم.

خانم د فرانچسکو می‌گوید بعضی‌ها هیچ‌وقت به دام شیادها نمی‌افتند، درحالی‌که بعضی افراد دیگر تقریباً همیشه فریب آن‌ها را می‌خورند. «آن‌ها دوست دارند باور کنند و اگر شما با استدلال‌های کارشناسانه ایمانشان را جریحه‌دار کنید، تنها نفرتشان را به جان خریده‌اید». بنابراین اعتراض‌کردن هم در نهایت ممکن است ارزشش را نداشته باشد. حتی اینکه با نخوت سر بگردانیم هم باعث نمی‌شود کمتر احمق به نظر برسیم، برعکس، این کار می‌تواند ما را بیشتر در معرض فریب‌خوردن قرار دهد، آن‌قدری که بعداً بتوانیم به خودمان بخندیم.

ویلیام هزلیت۹ دراین‌باره می‌نویسد: «ما به حماقت آن‌هایی که به تأثیر داروهای قلابی اعتقاد دارند می‌خندیم، اما بدمان هم نمی‌آید بدانیم تبلیغاتی که درموردشان می‌کنند درست است یا نه». باوجوداین، شاید یکی از چیزهایی که باعث شود فریب شارلاتان‌ها را نخوریم، این باشد که مانند آن‌ها عمل نکنیم. یعنی اگر آن‌ها همه‌چیزدان‌هایی پُرکبکبه‌ودبدبه هستند، شاید بهتر باشد ما کمی کمتر خودمان را تحویل بگیریم.

به همین ترتیب، در برابر تظاهر به علامۀدهربودن و نسخه تجویزکردن برای تک‌تک مسائل اجتماعی براساس فرمول‌های سطحی، کمی تواضع می‌تواند اثرگذار باشد. به‌جای آنکه مانند عده‌ای تفسیرهای پیش‌پاافتاده ارائه کنیم، می‌توانیم پاسخِ کمتر رضایت‌بخش اما بسیار درست‌ترِ «نمی‌دانم» را بدهیم.

پی‌نوشت‌ها:
• این مطلب را جان گنز نوشته است و در تاریخ ۱۲ ژوئن ۲۰۱۸ با عنوان «Why We are So Vulnerable to Charlatans Like Trump» در وب‌سایت نیویورک تایمز منتشر شده است. وب‌سایت ترجمان در تاریخ ۶ مرداد ۱۳۹۷ آن را با عنوان «چرا این‌قدر راحت خام شارلاتان‌ها می‌شویم؟» و با ترجمۀ آرش رضاپور منتشر کرده است.
•• جان گنز (John Ganz) نویسندۀ اهل بروکلین و یکی از مدیران اجرایی جینیوس است.

منبع:عصر ایران

 2 نظر
  • 1
  • ...
  • 108
  • 109
  • 110
  • ...
  • 111
  • ...
  • 112
  • 113
  • 114
  • ...
  • 115
  • ...
  • 116
  • 117
  • 118
  • ...
  • 165
مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • طالب حق

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 61
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 279
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 22
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس