صبر تنها عصبانی نشدن نیست
?صبر تنها عصبانی نشدن نیست
صبر یعنی اینکه قادر باشید هفت تا از احساسات خود را
- تنفر
- علاقه
- لذت
- اضطراب
- خشم
- غم
- ترس
را در خود کنترل، مدیریت و مهار کنید
?صبر تنها عصبانی نشدن نیست
صبر یعنی اینکه قادر باشید هفت تا از احساسات خود را
- تنفر
- علاقه
- لذت
- اضطراب
- خشم
- غم
- ترس
را در خود کنترل، مدیریت و مهار کنید
ترس را در آغوش بگیر
▫️نمیدانم یادتان هست یا نه. دو ماه پیش بود که ناسا گفت یک شهابسنگ دهم اردیبهشت از کنار زمین رد خواهد شد.
امروز یادم افتاد که ده اردیبهشت هفتهی پیش بود! خب من هم مثل خیلی از شماها کلا قضیهی این شهابسنگ را سپرده بودم به دست فراموشی. ا
مروز که یادش افتادم گفتم سراغش را بگیرم و از توی اینترنت فیلم عبور این مهمان ناخوانده را پیدا کردم. آرام و تنها و بی آزار، شبیه کولیِ سرگردانی که بیهدف دور خودش میچرخد چند میلیون کیلومتر راه را طی کرد و به ما رسید و بعد هم راهش را در اعماق تیره و تار فضا ادامه داد و رفت دنبال کارش.
یادم آمد که آن روزها چقدر حرف و حدیث درست شده بود که اگر این بندهخدا بخورد به زمین نسل بشر منقرض میشود و همهمان به فنا میرویم و چه چه. اما حالا کلا یادمان رفته که اصلا همچین چیزی در این عالم وجود داشته.
من فکر میکنم اکثر ترسهای ما از جنس همین شهابسنگ هستند. چند سال که بگذرد حتی یادمان هم نمیماند که یک زمان دلشورهی چه چیزهایی را داشتیم. تمام جملههایی که با “اگر” شروع میشدند و یک زمانی روح و روان ما را خراش داده بودند: اگر فلان نمره را نگیرم. اگر فلان رتبه را نیاورم، اگر رابطه خوب پیش نرود، اگر کار پیدا نکنم. اگر قرارداد بسته نشود، اگر من را نخواهد. اگر اگر اگر…
▫️شهابسنگ جان! دفعهی بعدی که از این حوالی رد شدی، ما دیگر نیستیم و نوههایمان تو را رصد خواهند کرد. به آنها بگو که پدربزرگها و مادربزرگهایشان روزهای زیادی را با غصهی فردایی سر کردند که هرگز هم نیامد. ازشان بخواه که شجاعتر از ما قدم بردارند و ترسهایشان را در آغوش بگیرند. بهشان بگو از زندگی سرمست باشند، هیچ فاجعهای قرار نیست اتفاق بیفتد.
“جراتمندی” به معنی پرخاش نیست!
مهارتی بسیار مهم که همه ما به آن نیاز داریم، مهارت جراتمندی است. این مهارت حدفاصل بین منفعل بودن و پرخاشگر بودن افراد است و همه انسانها همیشه در روابط خانوادگی و بینفردی خود نیاز به این مهارت دارند.
بعضیها وقتی انتظارشان برآورده نشده و پاسخ منفی میشنوند، خودخوری میکنند اما هیچ نمیگویند و به دلایل مختلف (ترس از ابراز عقیده و به خطر افتادن منافع و…) معتقدند که «صلاح نیست مخالفت کنم!» یا ممکن است رفتار منفعلانهای بروز دهند. این افراد به نوعی ممکن است درونگرا باشند.
آنها به شدت مستعد اضطراب و دلهره هستند چرا که هیچوقت حرفشان را بیان نمیکنند.
در حقیقت گروه منفعل کسانی هستند که احترام دیگران را نگه میدارند اما احترام خود را نگه نمیدارند.
عده دیگر هم هستند که گاهی حرف دلشان را میگویند اما با پرخاشگری و تندخویی!
یعنی طرف مقابل را کاملا تحت تاثیر، تهدید و تخریب قرار میدهند. این افراد احترام طرف مقابل را به هیچوجه نگه نمیدارند.
گروه سوم، رفتاری مابین دو گروه اول دارند: یعنی عقیدهشان را ابراز میکنند اما با رعایت احترام و ادب.
این اتفاق به شرطی میافتد که فرد تکنیکهای مختلفی را بداند. مثلا بلد باشد با دیگران همدلی کند، طرف مقابل را درک کند اما در نهایت حرف خود را با جراتمندی بیان کند.
?این متن رو همیشه سرلوحه زندگیتون قرار بدید؛
“راضی باش” به هر چی اتفاق افتاد که
اگه خوب بود زندگیتو “قشنگ” کرد
و اگه بد بود تو رو “ساخت” …
“مدیون باش” به همه آدمای زندگیت .
که خوباش بهترین “حسارو” بهت میدن
و بداش بهترین “درسارو” …
“ممنون باش” از اونی که بهت یاد داد
همه شبیه “حرفاشون” نیستن و همیشه
همونجوری که میخوای “پیش نمیره” …
زندگی همینقدر ساده اس …
خانه که لرزید بچهها بیرون دویدند. پایین ساختمان که رسیدند یادشان آمد پدربزرگ داخل خانه مانده. یکی از پسرها خود را با عجله رساند به داخل خانه.
⁃ پدربزرگ بدو بیا بریم پایین.
⁃ چرا؟
⁃ زلزله اومدهها. همه همسایهها توی خیابونن.
پدر بزرگ با آرامش، خرما و سبزی را گذاشت لای نان لواشی که روی آن پنیر مالیده بود. نان را لوله کرد و توی کیسه فریزر قرار داد.
دل پسر مثل سیرو سرکه میجوشید. حرصش گرفته بود. خواست فریاد بزند : «پدربزرگ، برای این کار وقت هست. فعلا پاشو جون مون رو نجات بدیم.»
پدربزرگ نگاهی مهربان به نوه اش انداخت.
- اینها نذر امام مجتباست. خدا بیامرزه مادربزرگتون رو. سی و سه سال پیش در چنین شبی نذر کرد اگه مامان فاطیتون زنده بمونه به بی بضاعتها افطاری بده. ۱۴ سال پیش مادربزرگ رفت، اما نذرش که نرفت…
نیم ساعت بعد، پدربزرگ همچنان داشت خاطره میگفت. همه اعضای خانواده دورش ایستاده بودند. آرامش عجیبش، روی زلزله را کم کرده بود. مامان فاطی دیگ شله زرد نذری را گذاشت روی اجاق گاز. چشمهایش خیس بود.
*به بهانه زلزله نخستین ساعات بامداد ۱۴رمضان
محمدرضا مهاجر