ترس را در آغوش بگیر
ترس را در آغوش بگیر
▫️نمیدانم یادتان هست یا نه. دو ماه پیش بود که ناسا گفت یک شهابسنگ دهم اردیبهشت از کنار زمین رد خواهد شد.
امروز یادم افتاد که ده اردیبهشت هفتهی پیش بود! خب من هم مثل خیلی از شماها کلا قضیهی این شهابسنگ را سپرده بودم به دست فراموشی. ا
مروز که یادش افتادم گفتم سراغش را بگیرم و از توی اینترنت فیلم عبور این مهمان ناخوانده را پیدا کردم. آرام و تنها و بی آزار، شبیه کولیِ سرگردانی که بیهدف دور خودش میچرخد چند میلیون کیلومتر راه را طی کرد و به ما رسید و بعد هم راهش را در اعماق تیره و تار فضا ادامه داد و رفت دنبال کارش.
یادم آمد که آن روزها چقدر حرف و حدیث درست شده بود که اگر این بندهخدا بخورد به زمین نسل بشر منقرض میشود و همهمان به فنا میرویم و چه چه. اما حالا کلا یادمان رفته که اصلا همچین چیزی در این عالم وجود داشته.
من فکر میکنم اکثر ترسهای ما از جنس همین شهابسنگ هستند. چند سال که بگذرد حتی یادمان هم نمیماند که یک زمان دلشورهی چه چیزهایی را داشتیم. تمام جملههایی که با “اگر” شروع میشدند و یک زمانی روح و روان ما را خراش داده بودند: اگر فلان نمره را نگیرم. اگر فلان رتبه را نیاورم، اگر رابطه خوب پیش نرود، اگر کار پیدا نکنم. اگر قرارداد بسته نشود، اگر من را نخواهد. اگر اگر اگر…
▫️شهابسنگ جان! دفعهی بعدی که از این حوالی رد شدی، ما دیگر نیستیم و نوههایمان تو را رصد خواهند کرد. به آنها بگو که پدربزرگها و مادربزرگهایشان روزهای زیادی را با غصهی فردایی سر کردند که هرگز هم نیامد. ازشان بخواه که شجاعتر از ما قدم بردارند و ترسهایشان را در آغوش بگیرند. بهشان بگو از زندگی سرمست باشند، هیچ فاجعهای قرار نیست اتفاق بیفتد.