«با شکوه آمد، با شکوه رفت...»
ماندگارترین تیتر دربارۀ بدرقۀ امام خمینی در 29 سال پیش
«با شکوه آمد، با شکوه رفت…»
چرا «با شکوه آمد، با شکوه رفت» واقع بینانهتر و رسانهای تر است؟
نخست به این خاطر که مفهومی قابل انتقال و همه کس فهم است.بی هیچ تکلف و اغراق و دوست و دشمن بر آن صحه میگذارند.واژۀ «شکوه» هم با استناد به حضور میلیون ها انسان است که در تاریخ ثبت شده است.
دوم به دلیلی سادگی در انتخاب واژهها و سوم به سبب تکرار عمدی و معنیدار «شکوه».
این تیتر مثل یک فیلم سینمایی از تکنیک «فلاش بک» و ارجاع به گذشته بهره میبرد چنان که مراسم تشییع پیکر رهبر فقید انقلاب و اولین رهبر جمهوری اسلامی ایران در 15 خرداد 1368 و بدرقۀ او را به آیین استقبال در 12 بهمن 1357 پیوند میزند؛ هنری که در هیچ تیتر دیگری دیده نشد.
نکتۀ مهمتر و فراتر از ذوق های ژورنالیستی اما واقعیت سیاسی و تاریخی است. بی هیچ اغراق و مجامله در تاریخ ایران سابقه نداشته – بله هرگز سابقه نداشته – که از رهبری هم در آغاز چنان استقبالی صورت پذیرد و هم با پیکر او پس از 10 سال حکومت چنین وداع کنند.
اکثریت مطلق با آنانی بوده که در سکوت و بی عملی و بی خبری خلایق، بی شکوه آمده و بی شکوه هم رفتهاند ولو در سالهای سلطنت و حکومت با ساختن کاخها و ابداع القاب و توهم جاودانگی و اتصال به آسمان، شکوهی ظاهری ساختهاند اما اگر هم از حیث استقبال مردمی و حضور خلایق، شکوهی داشتهاند یا تنها در شروع بوده یا در فرجام و این که هم در آمدن و هم در رفتن باشد منحصر به امام خمینی است و این را مجلهای تیتر زد که نویسندگان آن روشنفکر بودند نه انقلابی یا صاحب قدرت در جمهوری اسلامی و پیشینه شان به روزنامه ای برمی گشت که همان امام خمینی گفت دیگر نمی خواندش و قبل از توقیف با این نظر تعطیل شده بود. روشنفکرانی که در ده سال اول جمهوری اسلامی از این روزنامه به آن روزنامه میکوچیدند و کم سختی و محدودیت ندیدند و از سر واقع بینی بود نه ارادتی چون دیگر مردمان.
شاید اگر شاه اجازه میداد تشییع پیکر دکتر مصدق هم نه با جمعی صد نفره و در احمد آباد که با شکوه حضور انبوه مردم در برگزار می شد ولی باز آن بدرقه بود و تازه اجازه ندادند هر چند 12 سال بعد یک میلیون نفر بر سر مزار او رفتند.
یا تشییع جنازه مرحوم طالقانی را می توان مثال زد که در شهریور 1358 تا آن زمان بیسابقه بود اما نکته درهمان «آمد» و «رفت» است و نه تنها رفتن.
از منظر سیاسی می توان به یاد آورد که 4 پادشاه آخر همه در غربت جان سپردند و طبعا شکوهی در وداع آنان در کار نبود.
البته مجلۀ آدینه در شمارۀ 35 یا خرداد 1368 بر روی جلد این تیتر را نشانده: اسطورۀ خمینی.
با این حال اصل مطلب در همان «با شکوه آمدن و با شکوه رفتن» است زیرا اگر با شکوه آمده بود و با شکوه نرفته بود یا اگر با شکوه نیامده و با شکوه رفته بود باز این قاعده دربارهاش صدق نمیکرد.
هر قضاوتی که دربارۀ کارنامه جمهوری اسلامی قبل و بعد از امام داشته باشیم و هر نظری که درباره انقلاب ضد سلطنتی در سال 1357 ابراز کنیم هیچکس نمیتواند در این گزاره به قدر ذرهای تردید کند که هم استقبال از امام خمینی در 12 بهمن 1357 در قامت رهبر بلامنازع یک انقلاب کلاسیک بیسابقه بوده و هم وداع با او در 15 خرداد 1368.
مهم ترین تفاوت آیتالله خمینی با دیگر رهبران سیاسی و مذهبی در دنیا در همین تیتر نهفته است: با شکوه آمد/ با شکوه رفت.
این را هم یادمان باشد آن حضور برای رهبری بود که کمتر از یک سال قبل در شعار خود دربارۀ ضرورت ادامۀ جنگ تا سقوط صدام حسین تجدید نظر کرده و قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان را با کامی تلخ پذیرفته بود. پذیرفتنی چونان نوشیدن جام زهر. چندان تلخ که بعد از آن دیگر در هیچ سخنرانی عمومی در جماران حاضر نشد و تصاویر تلویزیونی پخش شده از امام پس از قبول قطعنامه و پایان جنگ منحصر است به اول: دیدار و سخنان کوتاه با اعضای هیأت دولت به مناسبت هفتۀ دولت در شهریور 67 و دوم: دیدار با ادوارد شوارد نادزه وزیر خارجه وقت اتحاد شوروی و پیام نوروزی و هیچ نطق عمومی دیگری نداشته است.
همچنین یادمان باشد تنها دو ماه قبل قائم مقام خود – آیت الله منتظری- را کنار گذاشته و به تصریح سید احمد خمینی چند بار به خاطر رسیدن به این تصمیم گریسته بود و طبعا چنین اتفاقی باید در دوستدارانی که این اتفاق را نتوانسته بودند تحلیل کنند تأثیر می گذاشت اما عجبا که جمعیتی بیش از استقبال کنندگان با پیکر او وداع کردند تا جایی که اعداد از 5 میلیون تا 10 میلیون نفر ثبت شده است.
هر قضاوت و نظری که داشته باشید این جمعیت بی سابقه است و مهم تر این که اگر تنها در «آمدن» بود و چندی بعد مانند مهاتما گاندی همان اوایل درمی گذشت و قبل از آن که خود در رأس قدرت بنشیند این اهمیت را نداشت. اما یادمان باشد 10 سال حکومت کرد و جنگ هم با قبول قطعنامه و نه سقوط صدام حسین در آن زمان تمام شد و سرنوشت رهبری بعد هم نامعلوم بود.
با این توضیحات است که می توان ادعا کرد « با شکوه آمد، با شکوه رفت» ماندگارترین تیتر است.
حتی اگر سلطنت طلب باشید یا منتقد کارنامه جمهوری اسلامی چه قبل و چه بعد از درگذشت آیت الله، یا حوصله تان از هزینه های سیاسی سرآمده باشد، باز نمی توانید انکار کنید که در تاریخ دراز دامن این سرزمین هیچ کس دیگری را سراغ نمی توان گرفت که هم با چنان استقبال جمعیتی چنین انبوه پا به کشور گذاشته و قدرت را در دست گرفته باشد و در عین حال با چنان بدرقه و جمعیتی کشور و دنیا و قدرت و سیاست را ترک گفته باشد. اگر سراغ دارید یک نام دیگر را ذکر کنید……
همین واقعیت است که فارغ از غلایق مذهبی و سیاسی یا نقدهای تندتر شده در این سال ها یا تلاش برای تطهیر رهبران گذشته در شبکه های ماهواره ای و دلایل و عوامل دیگر در این گزاره کمترین تردید روا نیست که با شکوه آمد با شکوه رفت. اگر تردید دارید دوباره به تصاویر نگاه کن…..
برگرفته از مقاله عصر ایران - مهرداد خدیر