بگذار من زنی چندهزارساله باشم، بانوی کهنسال سال و ماه، خاتون قرنهای پیاپی.
چرا زنان…؟
چرا پرسیدن تاریخ تولد زنان تابوست؟
چرا زنان سن و سالشان را پنهان میکنند؟
چرا هر شناسنامه زنانه یک راز است؟
چه میشود که زنان منکر بهایی میشوند که بابت عمر پرداخت کردهاند؟
چرا ثروتی که نامش تجربه و سن است، دور انداخته میشود؟
چرا هر خطی که بر پیشانی میافتد به جای اینکه ردّی از کمال و بزرگی و پختگی باشد نشانهی نقص و نازیباییست؟
چرا باید چاقوهای جراحی صورتم را بشکافند و بتراشند تا باور کنم که دوستداشتنی هستم؟
چرا باید سوزنها گونههایم را بگزند تا حس کنم زیبایم؟
بگذار من زنی چندهزارساله باشم، بانوی کهنسال سال و ماه، خاتون قرنهای پیاپی.
سن و سالم را دوست دارم، صورتم را، سیرتم را، بودنم را، نبودنم را، چه آنها را که خداداد است و هدیه و میراث و چه آنها که برای بهدستآوردنشان کوشیدهام.
به مقتضای دیگران، به پسند و خوشایند و تعریف زمانه و این و آن، به پیروی از مدها و تمایلها و خطکشها و ترازوها کم و بیش نخواهم شد، که آن سنجه و ترازو که من خود را با آن میسنجم و میکشم از جنسی دیگر است.
?عرفان نظرآهاری