تجربه مدیریت روابط بعد از بچه دار شدن
تجربه مدیریت روابط بعد از بچه دار شدن
خاطره ای از یک دوست در مورد موضوع بازگشت به روابط بعد از فرزند دار شدن
من 3 ساله ازدواج کردم و یه کوچولوی یک ساله دارم. 4_5 ماه اولی که بچه به دنیا میاد سخت ترین روز های بچه داریم بود بچه خواب منظمی نداره و شب ها دائم گریه میکنه و چون ضعف بدنی مادر هم زیاده تحمل شرایط جدید خیلی سخته. ولی بعد از 5 ماه کم کم باید با شرایط کنار می اومدیم. چیزی که مانع برگشت به حالت قبل میشه فقط و فقط تنبلیه!
چه اشکال داره صبح زود تا بچه خوابه بیدار شیم و کارهامون رو انجام بدیم تا طول روز جز بچه داری کاری برامون نمونه که شب ها توان ارتباط بر قرار کردن با همسر رو داشته باشیم. یا به محض اینکه در طول روز نوزادمون خواب رفت چه اشکال داره زود به خودمون برسیم و یه رابطه ی حسابی به شوهر عزیز داشته باشیم. من دقت کردم بعضی مادر ها فقط میچسبن به بچه و خودشون و همسرشون و زندگی رو کلا میذارن کنار. در صورتی که وقت باید 4 قسمت بشه.بچه، زندگی، شوهر، خودمون
تنبلی و کسل بودن رو گذاشتم کنار و الان خدا رو شکر صبح زود بیدار میشم، عصر ها یه کم میخوابم، شب سر حالم و به خودمون میرسیم.
یه توصیه به آقایون :
سعی کنین بیشتر تو بچه داری کمک بدین. تو مهمونی ها یا اگه پیک نیک میرین، گاهی بچه رو بگیرین تا همسرتون هم لذت ببره، از سر کار که میاید همسرتون رو همونطور که با بچه ها گرم میگیرید حتی بهتر تحویل بگیرین و خسته نباشید بگید…
شما هم تنبلی رو باید کنار بذارید و گاهی از شب ها که بچه نمیخوابه نگهش دارید تا همسرتون استراحت کنه،
روابط بعد از بچه خیلی به مرد خونه بستگی داره هرچی کمک حال همسرش باشه زود تر به شرایط قبل برمیگردین