مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

شما دو گناه کردید!

23 اردیبهشت 1401 توسط مدیر النفیسه

شما دو گناه کردید!

کانال حرف حساب نوشت: مرحومه ﻣﺮﺿﻴﻪ ﺣﺪیدچی در خاطره‌ای می‌گوید: ﺭﻭﺯی ﺩﺭ ﻧﻮﻓﻞ ﻟﻮﺷﺎﺗﻮ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺍﺭﺯانی ﺩﻭ ﻛﻴﻠﻮ ﭘﺮﺗﻘﺎﻝ ﺧﺮﻳﺪﻡ. ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎ ﺩﻳﺪﻥ ﭘﺮﺗﻘﺎﻝ‌ﻫﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﭘﺮﺗﻘﺎﻝ ﺑﺮﺍی ﭼﻴﺴﺖ؟ ﺑﺮﺍی ﺗﻮﺟﻴﻪ کار خودم ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩﻡ: ﭘﺮﺗﻘﺎﻝ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺑﺮﺍی ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ این‌قدر ﺧﺮﻳﺪﻡ. ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺩﻭ ﮔﻨﺎﻩ ﺷﺪﻳﺪ! ﻳﻚ ﮔﻨﺎﻩ اینکه ﻣﺎ ﻧﻴﺎﺯ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﭘﺮﺗﻘﺎﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻴﻢ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺭ ﻧﻮﻓﻞ ﻟﻮﺷﺎﺗﻮ ﻛﺴﺎنی ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﭘﺮﺗﻘﺎﻝ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻪﺍﻧﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﻬﻴﻪ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺷﺪﻥ ﺁﻥ می‌‌ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺗﻬﻴﻪ ﻛﻨﻨﺪ. ﺑﺒﺮﻳﺪ ﻣﻘﺪﺍﺭی ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺑﺪﻫﻴﺪ. ﮔﻔﺘﻢ: ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻥ آن‌ها ﻣﻤﻜﻦ ﻧﻴﺴﺖ. ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﭘﺮﺗﻘﺎﻝ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﻜﻨﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩی ﺑﺪﻫﻴﺪ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺣﺎﻟﺎ ﭘﺮﺗﻘﺎﻝ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ‌ﺍﻧﺪ ﺷﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻃﺮﻳﻖ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺳﺮ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺑﮕﺬﺭﺩ!

منبع: کتاب «سرگذشت‌های ﻭﻳﮋﻩ ﺍﺯ زندگی ﺍﻣﺎﻡ خمینی»، ﺟﻠﺪ4

پ.ن: این‌روزها ایران عزیزمان درحال انجام یک اصلاح اقتصادی بزرگ است که اگر به‌درستی صورت بگیرد، به تصریح کارشناسان، آثار مثبت فراوانی به‌خصوص برای قشر ضعیف جامعه خواهد داشت و گامی بلند برای نزدیک شدن به عدالت اقتصادی خواهد بود اما اجرای این طرح بدون همراهی مردم، کار دولت را سخت می‌کند. یکی از موانع به ثمر رسیدن این طرح هم احتکار_خانگی و انبار کردن کالا در خانه از ترس گران‌تر شدن است که اثر منفی آن بسیار بیشتر از احتکارهای معمول است. بیاییم برای ایجاد آرامش اقتصادی در جامعه و کمک به هرچه بهتر انجام شدن این طرح مهم، کمی از آسایش خودمان هزینه کنیم.

1652445617_.jpg

 نظر دهید »

بندگان گوگل؟!

12 اردیبهشت 1401 توسط مدیر النفیسه

بندگان گوگل؟!


رضا بابایی در کتاب «دیانت و عقلانیت» به درستی و زیبایی تمام بر لزوم توجه به جنبه های زبانی و ادبی در فهم روایات و آیات تاکید کرده است. ایشان پنج یا شش ارزش دینی و اخلاقی مانند ازدواج، صبر، حیا و… را که در احادیث گوناگون به عنوان نیمی از دین معرفی شده است، بیان نموده و بعد این سئوال را می پرسد که به لحاظ منطقی بیش از دو نیمه برای یک چیز نمی توان تصور کرد، پس چطور می توان وجود پنج یا شش نیمه دینداری را توجیه کرد؟!

مشابه همین اشکال در حدیث معروف «من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا» هم قابل طرح است، آیا واقعا ما عبد و بنده کسی هستیم که یک حرف به ما بیاموزد؟! اگر چنین است پس حالا همگی بندگان گوگل هستیم!

معنای حقیقی کلام حضرت امیر، متفاوت با معنای ظاهری آن است. این کلام جنبه ادبی دارد و منظور آن چیزی قریب به این معنای منطقی و اخلاقی است که «من همیشه مدیون و سپاسگزار معلم خود هستم». اشکال تلقی اول از حدیث فوق این است که با پذیرش آن دیگر کسی جرات نقد و پرسش و گفتگو با استاد و معلم را پیدا نمی کند، چون کمال بنده این است که همیشه تابع محض نظرات مولای خویش باشد. به این ترتیب شخصیت معلم یا استاد به تدریج یک قداست ماورایی پیدا می کند که نسبتی با جایگاه حقیقی معلمی ندارد.

چند سال قبل در کلاس ارشد ادبیات با هزار سلام و صلوات به یکی از اساتیدمان پیشنهاد کردم که شرح و تکمله ای بر کتاب معروف استادشان بنویسند، چون نثر و شیوه بیان آن به شدت قدیمی شده و برای دانشجویان امروز چندان قابل استفاده نیست! فکر می کنید واکنش استاد چه بود؟! فقط این ماند که فحشم بدهد و از کلاس بیرونم کند! خیلی عصبانی شد که چرا من متوجه این نکته نیستم که نقد و شرح متن استاد نشانه گستاخی است، نیم ساعت مرا نصیحت کرد که شان علم و اساتید را رعایت کنم و حد و اندازه خودم را بشناسم! از آن روز یاد گرفتم سر کلاس ایشان «صم بکم» بنشینم و دیگر هیچ سئوال و اشکالی نپرسم.
منش غالب فرهیختگان در نسلهای قبل از ما چنین بوده و ما نیز متاسفانه به تبع آنها چنین بار آمده ایم. حتی در دوره دکترا هم کم دیده ام استادی که تاب شنیدن نقد و نظر مخالف را داشته باشد و اظهار نظر جسورانه(و لو کاملا غلط) دانشجو را بی احترامی و غرض ورزی تلقی نکند، و البته کمتر دانشجویی که جرات اظهار نظر و گفتگوی جدی را داشته باشد!

این فرهنگ احترام افراطی و مخرب نسبت به معلمان و اساتید البته به تدریج در حال فروریختن است. بچه های امروز دیگر یاد گرفته اند که حرف و درس خانم معلم، خانم مدیر، روحانی تلویزیون و حتی حرف پدر و مادرشان لزوما بهترین و درست ترین نظر نیست و می تواند ناقص یا خطا باشد.
وظیفه مهم معلمان و مدارس ما در شرایط امروز این است که سعی کنند «گفتگوی عالمانه» یاد بچه ها بدهند تا آنها از بیان ایده و نظراتشان واهمه نکنند. هر معلمی باید قبل پاسخ به سئوال دانش آموزش، از او بپرسد: «خودت چطور فکر می کنی؟!».

بی هیچ تعارف، بسط فرهنگ نقد و گفتگو برای جامعه ما یک ضرورت است و مقدمه فهم و آگاهی، و الا به یمن رسانه های جدید دیر یا زود همه تلقینات خانوادگی، تلویزیونی و مدرسه ای مان در ذهن نسل جدید رنگ خواهد باخت. روز معلم فرصت خوبی برای فکر کردن به این موضوعات چالشی نیز هست.
به امید روزی که در برنامه روز معلم مدارس، فرصتی برای تماشا و گفتگو درباره فیلم «انجمن شاعران مرده» فراهم شود، مدرسه و معلمی چنانم آرزوست!

روز معلم مهدی نور محمد زاده

1651502419_2.png

 نظر دهید »

مواجهه معصومین (ع) با پدیده دروغ چگونه بود؟

31 فروردین 1401 توسط مدیر النفیسه

مواجهه معصومین (ع) با پدیده دروغ چگونه بود؟

کتاب «راستگویی در سیره معصومان (ع) و مواجهه آنان با پدیده دروغ» به قلم مصطفی صادقی کاشانی به چاپ رسید.


این کتاب با اشاره به روند بیان روایات معصومان (ع) درباره صدق و کذب و بررسی گفتار و رفتار ایشان درباره دروغ‌های مجاز پرداخته است که عبارتند از: حفظ جان انسان بی گناه، ایجاد صلح و آشتی، فریب دشمن در جنگ، گفتگوی محبت آمیز زوجین با واژه‌های هرچند غیر حقیقی. با وجود این، روایت‌هایی در سیره عملی خود آن بزرگواران جز مواردی از خُدعه و تاکتیک در جنگ گزارشی در دست نیست.

هدف این تحقیق، دستیابی به دیدگاهی صحیح از سیره معصومان درباره مستثنیات کذب و تلاش برای نشان دادن یکپارچگی گفتار و رفتار آنان است.

ضرورت آن مقابله با رواج روزافزون دروغ در جامعه اسلامی به شیوه علمی است و نیاز جامعه به صداقت و ضرورت بهره گیری از رفتار معصومان (ع) به عنوان الگوهای جامعه شیعه، دیگر جهت ضرورت پرداختن به این مسئله است.

در این نوشتار، فارغ از تعریف‌های تخصصی – دروغ را به معنای گفتار و رفتاری که مطابق باطل نیست و سریع در آن نقش مهمی ایفا می‌کنند، در نظر گرفته ایم.

این اثر در دو بخش و شش فصل تالیف شده است. بخش اول این اثر تحت عنوان «سیر تاریخی روایات صدق و کذب» در چهار فصل روند تاریخی صدور روایات به تفکیک معصوم، آمار صدور روایات به تفکیک عنوان صدق و کذب، روند تاریخی اهتمام راویان و محدثان، و زمینه‌های صدور تدوین شده است.

نویسنده در بخش دوم این اثر به مبحث «مواجهه معصومان و دروغ‌های روا» در دو فصل پرداخته است. در فصل اول به سخن معصومان و در فصل دوم به بررسی سیره عملی معصومان در زمینه‌های آشتی، دروغ به همسر، خدعه در جنگ، حفظ جان و مال، توریه و مباهته می‌پردازد.

16504379895686279.jpg

 نظر دهید »

پدیده سواد مصنوعی و الگوی جدید نادانی

10 فروردین 1401 توسط مدیر النفیسه

پدیده سواد مصنوعی و الگوی جدید نادانی


روزانه فقط در تلگرام بیش از 3 میلیون مطلب منتشر می شود. جالب است بدانید در ساعت 4 صبح که میزان مطالب منتشر شده به کمترین مقدار خود می رسد نیز 25 هزار مطلب نشر می یابد. این میزان تولید محتوا در شبکه های مختلف اجتماعی در طول تاریخ بی نظیر و فوق العاده است و منجر به پدیده جالبی شده: «همه ما» راجع به «همه چیز» می دانیم اما با ویژگی هایی خاص.

کارل تارو ژورنالیست معروف ژاپنی می گوید: هر وقت هر کسی از هر چیزی سخن می‌گوید ما وانمود می کنیم که دربارۀ آن می‌دانیم. همکارانمان دربارۀ فیلم، کتاب، قیمت ارز، حمله نظامی آمریکا صحبت می‌کنند سرمان را بالا و پایین می بریم یعنی من هم دربارۀ آن می دانم.

این در صورتی است که آن ها دربارۀ آن موضوع فقط نظرات کس دیگری را در یک شبکه اجتماعی خوانده اند و آن را بازگو می کنند همان گونه که ما نیز چنین می کنیم. ما به شکلی خطرناک به نوعی کپی برداری از دانایی نزدیک می‌شویم، که در واقع الگوی جدید نادانی است. ما با سواد مصنوعی روبرو هستیم.

تحلیل و تجویز راهبردی:

رسانه ها باعث شده اند به سرعت برق در معرض اخبار و به سرعت باد در معرض تحلیل اخبار قرار بگیریم. محیط اطراف ما پر است از اخبار مغشوش، اعداد و ارقام گول زننده و حرف های جهت‌دار. سه مساله این موضوع را تشدید می کند:


1. حجم بالای اخبار و تحلیل ها. اطلاعات بیشتر یعنی فرصت کمتر برای بررسی دقیق تر آن ها.

2. سبک زندگی شتابان: زندگی امروزی نسبت به 200 سال پیش بسیار چگال تر شده است. یعنی میزان رخدادهای کاری و ارتباطاتی در واحد زمان بیشتر شده است.

3. سواد مصنوعی: نظرات ما از پرسه‌زدن در شبکه‌های اجتماعی سرچشمه می‌گیرند، نه مطالعۀ کتاب‌ها! این کپی برداری از دانایی، در واقع الگوی جدید نادانی است.

به همین خاطر است که اخبار درست، غلط، شایعه و حقیقت در فضای مجازی تقریبا هم ارزش‌اند. چرا؟ چون ما فرصت نمی کنیم که درستی آن چه را که دریافت می کنیم، بررسی کنیم. بلافاصله آن را می خوانیم و احتمالا آن را برای دیگران فوروارد (ارسال) می کنیم و در گفتگوهای خانوادگی یا دوستانه یا کاری مان از آن اطلاعات استفاده می کنیم که نشان دهیم از زمانه عقب نیستیم.

چه می توان کرد؟

1. تعلیق قضاوت. نه باور کنید و نه رد کنید. زمانی که استدلال به نفع یا علیه آن گفته یا نوشته ندارید نه ردش کنید و نه تأیید، قضاوت خود را معلق کنید تا زمان دریافت اطلاعات کافی برای قضاوت.

2. در حالت غیر طبیعی قضاوت نکنید. مطالعات نشان داده اند زمانی که افراد از آرامش فکری بیشتری برخوردارند، کیفیت قضاوت های حرفه ای شان افزایش می یابد. بنابراین زمانی که شتاب زده، هیجانی، خسته و پریشان هستیم، کیفیت قضاوت های ما افت می کند و قضاوتی که در زمان شتاب زدگی می کنیم به اندازه قضاوت یک فرد مست [غیر عادی]، غیرقابل اتکاست.

3. به ساختارهای مشکوک، حساس باشید. جملاتی که با فعل مجهول و بدون فاعل ساخته شده‌اند مانند «گفته می‌شود» یا «شنیده‌ها حاکی از آن است که» و «یا بر اساس اخبار منتشر شده» روشی برای پیچاندن شما هستند. در این ساختارها خبر وجود دارد. اما منبع خبر وجود ندارد.

4. برای هر چه می خوانید یا می شنوید از خودتان بپرسید:

الف) آیا از منبع خبر/گزارش مطمئن هستم؟

ب) آیا شواهد تاییدکننده یا استدلال های قانع کننده آورده شده یا اینکه یک حرف به زبان های مختلف تکرار شده؟

ج) آیا بین مقدمه و اطلاعات ارایه شده و نتایج رابطه منطقی وجود دارد؟

د) آیا تمام واقعیت بیان شده یا بخشی از واقعیت؟

5. از چرا و کلمات هم خانواده استفاده کنید. آدم های دقیق دائم می پرسند چرا؟ چرا کاندیدای ریاست جمهوری شما بهتر است؟ چه چیز باعث می شود که فکر کنید قیمت ارز بالا می رود؟ چطور به این نتیجه رسیدید؟

6. در فلسفه منطق، فصلی وجود دارد به نام مغالطات. برای تقویت تفکر سنجش گرانه (انتقادی) بخش مغالطات را بخوانید تا با بیش از 70 نوع مغالطه (=دامگاه اشتباه ذهنی) آشنا شوید.

7. حضور در شبکه های اجتماعی مفید است. جریان آزاد اطلاعات در آن بسیار جذاب، مفید و غنیمت است. اما…

اما فراموش نکنیم
که آن ها
هرگز نمی توانند جایگزین کتاب
و تفکر عمیق شوند!

مجتبی لشکربلوکی*(دکتری مدیریت استراتژیک)

16486302121360661_681.jpg

 نظر دهید »

چرا رهبرانقلاب انگشتر خود را به مجری تلویزیون ندادند؟

26 اسفند 1400 توسط مدیر النفیسه

                                                                      

چهارمین قسمت مستند «غیررسمی» به بیان روایتی از گفت‌وگوها وحواشی دیدار جمعی از طنزپردازان کشور با رهبر انقلاب می‌پردازد.
در پایان این جلسه شهرام شکیبا از رهبر انقلاب درخواست انگشتری را می‌کند که در انگشت کوچک ایشان قرار دارد. اما این انگشتر به شهرام شکیبا نمی‌رسد!
شکیبا روایت می‌کند که پس از پایان جلسه رهبر انقلاب برایش توضیح می‌دهد که چرا این انگشتر را نمی‌تواند به او بدهد؟
این انگشتر متعلق به ۵۵ سال پیش است و در شب عقد رهبر انقلاب با همسرشان به دست ایشان رفته و از این حیث یادگاری ارزشمندی به شمار می‌رود. 

 2 نظر
  • 1
  • ...
  • 18
  • 19
  • 20
  • ...
  • 21
  • ...
  • 22
  • 23
  • 24
  • ...
  • 25
  • ...
  • 26
  • 27
  • 28
  • ...
  • 63
مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي
  • رهگذر
  • نویسنده محمدی
  • بلاگ بلاگ

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 102
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 278
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 21
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس