مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

زیست مردمی پیامبر اعظم(ص)

03 آبان 1400 توسط مدیر النفیسه

زیست مردمی پیامبر اعظم(ص)


شاید در میان کتاب‌های علامه طباطبایی  کتاب «سنن النبی» متفاوت از همه آثار ایشان باشد؛
چه این که وی به عنوان فیلسوف ، فقیه، مفسر ، عارف و..در همه آثارشان بوضوح دغدغه نوآوری و ابداع را می‌بینیم حتی در آثاری که برای مبتدیان فلسفه نوشته‌اند چون بدایة‌الحکمة و یا برای عموم چون شیعه در اسلام و یا قرآن در اسلام مطالب تازه و فرم جدید کاملا دیده می‌شود.
 

کتاب سنن النبی گونه دیگری است. آن گونه که علامه طباطبایی در تقریظ بر چاپ اول کتاب نوشته‌اند این کتاب در حوالی ۱۳۵۰هجری قمری تدوین شده است، آن زمان در نجف بوده‌اند و در سنین حدود ۴۳ سالگی(ایشان متولد ۱۳۲۱ه.ق هستند) و چهار سال قبل از بازگشت به ایران و تبریز.
این کتاب از همان تاریخ در نوشته‌های خطی ایشان بود و در جلد ششم المیزان در بحث: ادب انبیا ۱۸۳ روایت نقل می‌کنند و به این رساله خطی ارجاع می‌دهند.
اما بالاخره  ایشان در سال  ۱۳۹۱ه.ق.  اجازه نشر آن  را به جناب آقای شیخ محمدهادی فقیهی می‌دهند و در سال ۱۳۵۴ه.ش  با تقریظ علامه طباطبایی در دارالکتب اسلامیه به چاپ می‌رسد.
کار ایشان علاوه بر ترجمه اثر ، افزودن روایاتی بود که ایشان در تحقیق و تتبع گردآوردند و  پس از رؤیت علامه و نظر ایشان به عنوان ملحقات بر اصل اثر افزودند. اصل کتاب ۲۱باب و ۴۱۱ حدیث و ملحقات ۲۳ باب و ۵۰۷ حدیث است که کلا ۹۱۸ حدیث در این کتاب آمده است .
به سخن نخست برگردیم که خواننده این اثر علامه طباطبایی را در مقام یک محقق نمی‌بیند بلکه ایشان در چهره یک محدث که به گردآوری و طبقه‌بندی روایات همت گمارده، مشاهده می‌کند، کاری که علامه دیگر تکرار نکرده است حتی اگر او به پاورقی مجلدات نخستین بحارالانوار می‌پردازد، باز در مقام تحقیق و درایة‌الحدیث است اما کتاب سنن النبی صرفا گردآوری محدثانه است.
در پاسخ این سوال مقدمه کتاب اشاره ای گویا دارد. ایشان روایتی از امام صادق(ع) نقل می‌کنند : 
إنی لاکره للرجل آن یموت و قد بقی خلة من خلال الرسول لم یٱت بها
ناگوار می‌دارم که کسی جان دهد و سنتی از سنت‌های پیامبر(ص)  را بجا نیاورده باشد.

این تکلیف و روایاتی مشابه، ایشان را برآن داشت که شآن یک محدث را برگزیند و با تتبع از ۶۰ منبع روایی و طبقه‌بندی روایات در ابواب و موضوعات  زیست پیامبرگونه را بیاموزد و بیاموزاند.
به مناسبت ایام میلاد نبوی به چند موضوع  به استناد روایات منقول در  این اثر می‌پردازم. و همانطور که گفته شد کتاب سنن النبی صرفا نقل و طبقه‌بندی روایات است و توضیحات از نویسنده این متن است.

زیست با مردم

پیامبر چه در مکه و چه در مدینه یک شخصیت ممتاز و متمایز بود. در مکه از قریش و نوه عبدالمطلب  و در مدینه شخص اول و این همه جدای از شأن رسالت او بود. اما روایات متعدد در این اثر تصویری از پیامبر ارایه می‌کنند که هیچگونه تمایزخواهی در او دیده نمی‌شد.
پیامبر فرمود:
خمس لاادعهن حتی الممات الاکل علی‌الارض مع‌العبید و رکوبی مؤکفا و حلبی العنز بیدی و لبس الصوف و التسلیم علی الصبیان  (سنن النبی، ح۵۴)
پنج خصلت را تا زمان وفات رها نمی‌کنم: در کنار بردگان روی زمین بنشینم و با آنان غذا بخورم، بر الاغ بی‌پالان سوار شوم( که اشراف ننگ می‌دانستند)به دست خودم شیر بز بدوشم و پشمینه بپوشم و به کودکان سلام کنم.
این بخشی از خصائل نبوی بود که به ایشان زیست عادی می‌داد. او هیچگاه نخواست در چهره یک شریف دنیوی و یا معنوی از مردم خویش دامن بگیرد، همان می‌کرد که عامه مردم چونان می‌کردند. هیچ امتیازی عرفی و دینی برای متفاوت زیستن برای خویش قائل نبود.
در روایت دیگر در همین اثر می‌خوانیم:
و لا یمنعه الحیاء آن یحمل حاجته من السوق الی اهله( سنن النبی،ح۵۲)
پیامبر(ص) نیازهای خویش را از بازار  می‌خرید و خودش آن را به خانه  می‌آورد و بهیچوجه از آن احساس خجالت و شرمندگی نداشت.
این که بزرگ قریش و فرمانروای مدینه و رسول خاتم چونان مردم کوچه و بازار زیست کند و  تسلیم توقعات تمایز طلبانه نشود و از مردم بودن و با مردم زیستن شرمندگی احساس نکند.
همه این رفتارها بود که ایشان را چنین ساخته بود:
خفیف المؤونه کریم الطبیعه جمیل المعاشره (همان)

 گره‌گشای مردم
برخی با  نه گفتن و حتی گره زدن زندگی می‌کنند و پیامبر نه گفتن را در برابر درخواست‌ها نمی‌شناخت
و ماسئل شیئا قط فقال لا (همان،ح۵۹)
از او هیچگاه درخواستی نشد که پاسخ منفی دهد.
در ادامه آمده است: اگر از او درخواستی می‌شد جواب رد نمی داد یا به آن چه میسور بود راضی‌اش می‌کرد.

 رفیق مردم
او  چه در دورانی که در مکه بود و یاران اندک داشت و چه آن گاه که هزاران صحابی در مدینه داشت، چنین بود:
اگر سه روز یکی از یاران را نمی‌دید از او می‌پرسید، اگر می‌گفتند که به سفر رفته برای او دعا می‌کرد و اگر می‌گفتند که در شهر است به دیدار او می‌رفت و اگر می‌گفتند مریض است از او عیادت می‌کرد. (همان،ح۷۱)

کرامت مردم
پیامبر(ص) دغدغه‌مند کرامت انسان بود، او جاهلیت روزگار خویش را تنها در بت‌های آویخته برکعبه نمی‌دید بلکه کار اصلی خویش را در مبارزه با بت‌های ذهنی می‌دید که جسم و جان انسان را تحت فشار خویش داشتند: بت‌های اشرافیت، قدرت، منصب، جنسیت، سن و.. او این بت‌ها را مانع درک و وصول به مقام خلافت و کرامت انسان می‌دانست و با تعالیم خویش و بیش از آن با رفتار سنت‌شکنانه خویش کوشید تا این بت‌های ذهنی را فروریزد.. از این رو آداب و رفتار او بر طبق عرف زمانه نبود، با آن که بزرگ‌زاده، نجیب مکه، رسول خدا و حاکم بود، در سلام پیشگام می‌شد، برای او مهم نبود که فرد مقابل ثروتمند است یا تهیدست ، پیرمرد و میانسال است یا جوان و خردسال، مرد است یا زن و.. 
ویسلم علی من استقبله من غنی و فقیر و کبیر و صغیر و.(سنن النبی، ح ۵۲)  
پیامبر (ص) چنان دامنه‌ای را در این مواجهه داشت که نه تنها در سلام که در دست دادن نیز چنین بود، مقید بود که در دست دادن نیز چنین کند و بین دست کارکرده و زجردیده فقیر و کارگر و دست ناز پرورده فرق نگذارد:
و یصافح الغنی و الفقیر (همان)
او تنها به این بسنده نداشت با هرکه مصافحه می‌کرد و دست می‌داد، دستش را رها نمی‌کرد تا طرف مقابل دست بر آرد. این رفتارهای  به ظاهر ساده ولی  مخالف پروتکل‌های زمانه برای أن بود که بت‌های ذهنی را بشکند و کرامت انسان را به یاد بیاورد.
او در زمانه‌ای که فرمانروای مدینه و سپس بخش‌هایی مهم از حجاز بود، به شیوه های گوناگون این مسیر را تداوم و تحکیم کرد. نوشته‌اند که مجلس او بالا و پایین نداشت و یاران گرداگرد می‌نشستند و اگر نا آشنایی می‌آمد و وارد مسجد نبوی می‌شد، در غیر حال خطابه و نماز نمی‌توانست حدس بزند که کدامین شخص پیامبر خداست. او در رعایت عدالت و کرامت انسانی به این گونه مراعات اکتفا نداشت: 
کان رسوال‌الله یقسم لحظاته بین اصحابه. فینظر الی ذا و ینظر الی ذا بالسویه (همان، ح۶۰)
پیامبر مواظب بود که نگاه‌هایش را بین یاران خود پخش کند، گاه به این و گاه به آن بنگرد و با مساوات کامل نگاه خود را توزیع کند.
این گونه تقیدات سخت‌گیرانه تنها در محیط بیرونی نبود در روابط فردی و محیط درونی هم چنین بود.رابطه ایشان با انس‌بن‌مالک که خدمت ایشان را داشت، شنیدنی است. او می‌گوید که ۹ سال در خدمت ایشان بودم و هرگز در این ایام به من نگفت که چرا فلان کار را نکردی وهرگز به کارهای من ایراد نگرفت (همان، ح۷۳)
شاید در نظاره اول ، این گزارش اغراق آمیز به نظر آید اما سلوک پیامبر آن بود تا قواره‌ها وکلیشه های بت‌های ذهنی را بشکند و هرگونه رابطه‌ای که مقام انسانیت را خدشه‌دار سازد، درهم بریزد. براین اساس مواظبت‌های ریز و درشتی داشت . از جمله این که سلوک نجیب‌زادگان آن بود که تنها در مسیر نباشند و خدم و حشم همراهی‌شان کند. این مرام نشان شکوه و شوکت ایشان بود و مایه خفت و تحقیر همراهان. پیامبر آن را برنتافت و مقید
 بود که اجازه ندهد که کسی در مسیر با ایشان و در کنار ایشان باشد
و کان لایدع احدا یمشی معه (سنن النبی،ح۶۸)
هم چنین رسم جاهلیت عربی آن بود که تنها بزرگان کنیه داشتند و دیگران یا فقط اسم و لقب داشتند و یا حداقل به کنیه خوانده نمی‌شدند، اما پیامبر اصرار داشت که همگان کنیه داشته باشند و در سیره ایشان می‌گویند:
وکان یدعو اصحابه بکناهم اکراما لهم(همان،ح۷۵)
شیوه پیامبر آن بود که برای رعایت کرامت انسانی اصحاب خویش، آنان را به کنیه بخواند.
این گونه ملاحظات  به ظاهر کوچک اما بزرگ شاکله بت‌های مرتفع و عمیق ذهنی را درهم می‌شکست. ایشان پیش‌درآمد و پیشانی عدالت را مسأله کرامت انسانی را می‌شناخت و به آن اهتمام می‌داشت. این نکات ظریف اما مهم تمام شدنی نیستند تنها به به یک نکته دیگر اشاره می‌کنم.
در کتاب سنن النبی می‌خوانیم که مکرراً نوزادان یا کودکان خردسال را پیش ایشان می‌آوردند تا آنان را به دعا و..متبرک کنند، پیامبر أنان را دربرمی‌گرفت و در دامن خویش می‌نشاند:تکرمة لاهله تا خانواده‌اش را مورد تکریم خویش قرار دهد. اما گاه در این احوال کودکان نمی‌توانستند خود را نگاه‌دارند و ادرار می‌کردند، ناظران برمی‌آشفتند و بانگ برمی‌آوردند ، اما پیامبر أنان را ساکت می‌کرد و می‌فرمود بگذارید کودک کار خود را به پایان ببرد. پس از آن با آرامش کامل دعا و یا نامگذاری خویش را انجام می‌داد . در ادامه روایت می‌خوانیم:
و یبلغ سرور اهله فیه
و شادمانی خانواده کودک به نهایت می‌رسید ، چه این که احساس نمی‌کردند اندک کدورتی از این اتفاق در او پدید آمده باشد.
این رفتارها و صدها رفتار مشابه  سیره مداوم و مستمر او بود که مباد فاصله‌های ذهنی به بت‌های ذهنی بینجامد و اگر تبر ابراهیم بردوش اوست، او چونان جد خویش بایست بت اکبر را واژگون کند. بت‌هایی که انسان‌ها را خوار و خفیف و بی هویت می‌خواستند و می‌ساختند.

و در پایان آن چه در این دو مکتوب گزارش شد تنها اشاراتی به  خوی و خصایل مردمی بود که او در سیره عملی ملتزم به آن بود. واگویه این تعالیم ممکن  است که فاصله‌های موجود با این تعالیم را به یاد أورد  و آزردگی و اعتراض و خشم را بهمراه داشته باشد، اما چه باک که بخشی مهم از ماندگاری  دینداری  به آن بود و هست که همین فاصله‌ها به یادمان بیاید تا شرمگین مسلمانی خویش باشیم.

 

سید عباس صالحی

 2 نظر

او به درد شما نمی خورد!

02 آبان 1400 توسط مدیر النفیسه

او به درد شما نمی خورد!

شما حق دارید چون محیط کارتان خیلی مذهبی است چنین آدمی به درد شما نمی خورد! اما آیا می دانی تمام اوصافی که من گفتم خصوصیات رسول خدا صلى الله علیه و آله بود؟
محمدرضا زائری در کانال تلگرامی شخصی اش نوشت:

می گوید: برای سازمان مان یک نفر برای مدیریت روابط عمومی می خواهیم، کسی سراغ نداری؟

می گویم: جوانی بسیار توانمند و لایق هست که خیلی هم خوش اخلاق و خنده روست و تحمل و صبر زیادی هم دارد و همه به صداقت و درستکاری می شناسندش و او را امین می دانند، اما نمی دانم برای فضای کاری شما مناسب باشد یا نه، چون موهایش بلند است و موهایش را روغن می زند و خیلی به ظاهر و تیپش اهمیت می دهد و کلی هم برای عطر و ادوکلون خرج می کند و به لباس مرتب و تمیزش می رسد!

می گوید: البته می دانی که محیط سازمان ما خیلی مذهبی است و طبیعتا این سر و شکلی که تو تعریف می کنی با آن مجموعه خیلی سازگار نیست ولی حالا شاید بتوانیم قانعش کنیم که موهایش را کوتاه کند! چون بالاخره فضای عمومی بر وبچه های ما بیشتر جوّ رفقای هیئتی و حزب اللهی است و حال و هوایشان این طوری نیست.

ادامه می دهم که راستش دور و برش هم آدم های مختلفی هست و با همه جور آدمی کنار می آید و گرچه موضع اعتقادی قاطع و شفاف و صریحی دارد اما روابطش خیلی وسیع و متنوع است و بعضی رفقایش چندان مثل خودش نیستند.



بعد می گویم: البته مشکل دیگری هم در مورد بستگانش هست که فکر نمی کنم راه حلی داشته باشد! دو تا از عموهایش از سران ضدانقلاب هستند که پرونده سنگین دارند!

می گوید: نه دیگر این را اصلا نمی شود کاری کرد، چون جواب استعلام از همان اول معلوم است!

می گویم بله می فهمم، شما حق دارید چون محیط کارتان خیلی مذهبی است چنین آدمی به درد شما نمی خورد! اما آیا می دانی تمام اوصافی که من گفتم خصوصیات رسول خدا صلى الله علیه و آله بود؟

نگاهم می کند و دیگر چیزی نمی گوید!

هر دو سکوت می کنیم!

 4 نظر

چرا گاهی بی دلیل دلمان میگیرد؟

25 مهر 1400 توسط مدیر النفیسه

چرا گاهی بی دلیل دلمان میگیرد؟

جابر جُعفی می گوید: در محضر امام باقر (علیه السلام) بودم، ناگهان دلم گرفته شد، از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم:

یابن رسول الله! گاهی بدون مقدمه و بی دلیل اندوهگین می شوم، به گونه ای که اثرش در چهره ام آشکار می گردد، بی آنکه مصیبتی به من برسد یا چیز ناراحت کننده ای به سراغم آید،

رازش چیست؟

:امام باقر (علیه السلام) فرمود:
آری ای جابر! خداوند انسانهای با ایمان را از سرشت بهشتی بیافرید و نسیم روح خویش را در بین آنها جاری نمود.

به همین خاطر مؤمن برادر مؤمن است، روی این اساس، اگر در شهری به یکی از ارواح مؤمنان آسیبی برسد، روح دیگر نیز اندوهگین می شود، زیرا بین روح های مؤمنان، ارتباطی وجود دارد..

:مام باقر علیه السلام با این بیان، آموخت که اگر انسان از ناراحتی مؤمنان دیگر، ناراحت نشود، در ایمان او نقص و نارسائی وجود دارد، پس مؤمنان باید به گونه ای باشند که از ناراحتی هم با خبر شده و در رفع آن بکوشند.

:اصول کافی، باب اخوة المؤمنین … حدیث 2، ص 166 - ج 2.

 2 نظر

والدین سمی چه کسانی هستند؟

20 مهر 1400 توسط مدیر النفیسه


 

 خانواده رکن اساسی و مهمی در جامعه محسوب می‌شود که اگر به خوبی از عهده کارکردهایش بربیاید، جامعه‌ای سالم و اگر دچار اختلال و بیماری باشد، جامعه‌ای ناسالم را شاهد خواهیم بود. خانواده سالم و ناسالم دارای ویژگی‌هایی هستند برخی والدین به اصطلاح روان‌شناسان به خاطر کارکرد‌های بیماری که دارند، والدین سمی محسوب می‌شوند و این‌ها به لحاظ تربیتی فرزندانشان را دچار آسیب می‌کنند. اما این والدین سمی چه کسانی هستند. خیلی از والدین از سر ناآگاهی این رفتار‌ها را بروز می‌دهند که اگر از عواقب رفتارهایشان مطلع شوند، بتوانند آن را اصلاح کنند.

1  1- بچه هایشان را مقایسه می کنند
والدین سمی بچه‌هایشان را با دوران بچگی خود، خواهر، برادر و یا بچه‌های مردم مقایسه می‌کنند. مثلا مادر به فرزندش می‌گوید: چرا مثل خواهرت بچه خوبی نیستی؟! خواهرت منو این‌جوری اذیت نکرده تا حالا!

 

۲- احساسات بچه‌هایشان را نادیده می‌گیرند
والدین سمی احساسات بچه‌هایشان را نادیده می‌گیرند و برایش ارزش و اهمیتی قائل نمی‌شوند. مثلا بچه دستش را بریده یا زمین خورده و به مادرش می‌گوید: مامان دستم درد می‌کنه! اما مادر به جای توجه به بچه به او می‌گوید که محلش نذار، خودش خوب می‌شه! یا بزرگ شدی یادت میره!

۳-با فرزندشان درددل می‌کنند
والدین سمی با فرزند خود درددل می‌کنند و یا مسائل بزرگسالی و خلأ‌های عاطفی خود را می‌خواهند با فرزندشان پر کنند! این والدین عموما با همسرشان دچار اختلاف یا کمبود عاطفی هستند و سعی می‌کنند بچه‌ها را جایگزین همسر کنند به همین دلیل مدام از همسر خود نزد بچه بدگویی می‌کنند یا از خاطرات بد خود تعریف می‌کنند و بار منفی عاطفی زیادی روی دوش بچه‌ها می‌گذارند. بچه مدام دچار عذاب وجدان و ناراحتی است و به مادرش می‌گوید که درست می‌شود، مامان گریه نکن! و صحبت‌هایی از این دست.

۴- خشمشان را سر بچه خالی می‌کنند
والدین سمی وقتی از یک جای دیگری عصبانی هستند، خشم خود را سر بچه‌ها تلافی می‌کنند. مثلا بچه برای کاری احتیاج به پدر خود دارد و نزد پدرش می‌آید و می‌گوید: بابا میشه کمکم کنی/، اما پدر با عصبانیت می‌گوید که نخیر! کار دارم مگه نمی‌بینی، کوری؟ هزار تا مشکل سرم ریخته؟

۵- به جای همدلی، تنبیه می‌کنند
در لحظات چالشی مثلا در دوره نوجوانی به جای همدلی و آموزش به بچه‌هایشان، تنبیه را بهترین گزینه می‌بینند. مثلا بچه نتوانسته درس خود را با نمره خوب پاس کند و دچار چالش روحی بوده یا به هر دلیلی، پدر به جای این‌که بگوید: بیا ببینیم چه درسی می‌تونیم از این اشتباه بگیریم، منم که همسن تو بودم…

به جای این می‌گوید که تا دو روز حق نداری بازی کامیپوتری کنی یا به تبلت دست بزنی یا با دوستات رفت و آمد کنی تا تو باشی درستو به موقع بخونی…

۶-والدین کمال‌طلب که ربات تربیت می‌کنند
والدین سمی برخی کمال‌طلب هستند و دوست دارند بچه‌هایشان مثل یک ربات درست همان کار‌هایی را که خودشان می‌خواهند انجام دهند. سر بچه شان منت می‌گذارند و انتظار دارند بچه‌شان عقده‌ها و آرزو‌های آن‌ها را جبران و برآورده کند.

مثلا مادر با عصبانیت به بچه‌اش می‌گوید که پاشو درست را بخون، چقدر تنبلی می‌کنی، ما صبح تا شب کار نمی‌کنیم که تو اینجوری رفتار کنی!

۷- دخالت بیجا می‌کنند
این والدین مدام می‌خواهند از جزئیات زندگی بچه‌شان سر دربیاورند و دخالت کنند و به حریم خصوصی بچه‌ها به‌ویژه در سن نوجوانی وارد شوند و هیچ توجهی به احساسات بچه ندارند. درست است که بچه‌ها در این سنین نیاز به مراقبت دارند، اما این مراقبت باید نامحسوس باشد.

۸- برچسب می‌زنند
این والدین دائم به بچه‌هایشان برچسب می‌زنند. جالب این‌که بیشتر این برچسب‌ها خصوصیات اخلاقی خودشان است که به بچه‌هایشان نسبت می‌دهند.

مثلا پدر به دخترش می‌گوید که چقدر زرزروو هستی! بی‌عرضه‌ای، اینقدر ترسو نباش!

حال والدینی که دارای فرزندانی هستند باید به این موارد فکر کنند و ببینند اگر هر یک از این رفتار‌ها و دیالوگ‌ها را با بچه‌شان دارند هنوز هم دیر نشده و می‌توان این رفتار‌ها را اصلاح کرد تا به یک تربیت صحیح رسید؛ اگر از سن کودکی بچه‌تان گذشته، در دوره نوجوانی نیز می‌توان این موارد تربیتی را اصلاح و ارتباط صحیح با بچه‌ها برقرار کرد.

 نظر دهید »

نامه امام رضا(علیه السلام) به حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السلام)

14 مهر 1400 توسط مدیر النفیسه

نامه امام رضا(علیه السلام) به حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السلام)

دوستان ما نباید فرصتهای گرانبهای زندگی و وقت ارزشمند خود را به دشمنی با یکدیگر تلف کنند.

             

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 22
  • 23
  • 24
  • ...
  • 25
  • ...
  • 26
  • 27
  • 28
  • ...
  • 29
  • ...
  • 30
  • 31
  • 32
  • ...
  • 62
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • نورفشان

رتبه

    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس