شربت آبلیموی کم شکر
شربت آبلیموی کم شکر (حتما کم شکر)را جایگزین نوشابه و دلستر در سفره های خود کنید.
آب لیمو به ازبین بردن سموم بدن شما ازطریق بهبود عملکرد آنزیم هاوتحریک کبدکمک میکند..
شربت آبلیموی کم شکر (حتما کم شکر)را جایگزین نوشابه و دلستر در سفره های خود کنید.
آب لیمو به ازبین بردن سموم بدن شما ازطریق بهبود عملکرد آنزیم هاوتحریک کبدکمک میکند..
مردی می خواست کاملا خدا را بشناسد .
ابتدا به سراغ افراد و کتابهای مذهبی رفت ، اما هر چه جلوتر رفت گیج تر شد . افراد و کتاب های نوع دیگر را نیز امتحان کرد اما به جایی نرسید .
خسته و نا امید راه دریا را در پیش گرفت
کنار ساحل کودکی را دید که مشغول پر کردن سطل آب کوچکی از آب دریا بود . سطل پر و سر ریز می شد اما کودک همچنان آب می ریخت .
مرد پرسید : چه می کنی؟
کودک جواب داد : به دوستم قول دادم همه آب دریا را در این سطل بریزم و برایش ببرم
تصمیم گرفت پسر را نصیحت کند و اشتباهش را به او بگوید
اما ناگهان به اشتباه خود هم پی برد که می خواست با ذهن کوچکش خدا را بشناسد و کل جهان را در آن جا دهد
فهمید که با دلش باید به سراغ خدا برود
به کودک گفت : من و تو درواقع یک اشتباه را مرتکب شده ایم
مولانا می گوید :
هر چه اندیشی پذیرای فناست
آنچه در اندیشه ناید آن خداست
?فرزندت خیلی دروغ میگه!
?زیرا خیلی بهش گیر میدی.
?فرزندت اعتماد بنفس نداره!
?زیرا تشویقش نمی کنی.
?فرزندت کم حرفه!
?زیرا باهاش حرف نمیزنی.
?فرزندت دزدی میکنه!
?زیرا بذل و بخشش رو بهش نمی آموزی.
?فرزندت ترسوست!
?زیرا همیشه طرفداریشو میکنی.
?فرزندت به دیگران احترام نمیذاره!
?زیرا صدات رو واسش پایین نمی آری.
?فرزندت همیشه عصبیه!
?زیرا ازش تعریف نمیکنی.
?فرزندت بخیله!
?زیرا باهاش همکاری نمیکنی
?فرزندت به دیگران پرخاش میکنه!
?زیرا تو خشن و سختگیری.
?فرزندت ضعیفه!
?زیرا همیشه تهدیدش میکنی.
?فرزندت داد و فریاد میکنه!
?زیرا بهش اهمیت نمیدی.
?فرزندت ناراحتت میکنه!
?زیرا بغلش نمی کنی و نمی بوسیش.
?فرزندت ازت فرمان نمی بره!
?زیرا درخواستات بیش از حده.
?فرزندت گوشه گیره!
?زیرا همیشه مشغولی.(مشغول کارهای خودت)
?نمود این رفتارها در بزرگسالی بسیار خطرناک و غیر قابل درمانند.?
” تقدیم به کسانی که میخواهند والدین خوبی باشند”
حکمت 54 نهج البلاغه که در خیابانهای لندن نصب شده:
هیچ ثروتی چون عقل،
هیچ فقری چون نادانی ،
هیچ ارثی چون ادب
و هیچ پشتیبانی چون مشورت نیست.
?به خدا گفتم!
چرا مرا از خاک آفریدی؟
چرا از آتش نیستم !؟
تا هرکه قصد داشت بامن بازی کند،
او را بسوزانم !
خدا گفت: تو را از خاک آفریدم
تا بسازی ! . . . نه بسوزانی !
تو را از خاک، از عنصری برتر ساختم . . . تا با آب گـِل شوی و زندگی ببخشی . . . از خاک آفریدم تا اگر آتشت زنند ! . . . بازهم زندگی کنی و پخته تر شوی . . . باخاک ساختمت تا همراه باد برقصی . . . تا اگر هزار بار تو را بازی دادند، تو برخیزی ! . . . سر برآوری ! . . .
در قلبت دانهٔ عشق بکاری ! . . .
و رشد دهی و از میوهٔ شیرینش زندگی را دگرگون سازی ! . . .
پس به خاک بودنت ببال . . .
قدر لحظه لحظه زندگیمونو بدونیم.
رویاهایت را زندگی کن …