مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

هفت فایده‌ کم‌تر صحبت کردن:

09 تیر 1402 توسط مدیر النفیسه

هفت فایده‌ کم‌تر صحبت کردن:

1. شما اسرارتان را فاش نمی‌کنید.
2. حرف‌های احمقانه و بی‌معنی‌ نخواهید گفت.
3. وقتی صحبت می‌کنید مردم بهتر به حرف‌هایتان گوش می‌کنند.
4. برای مردم سخت است که از زندگی خصوصی و دنیای درون‌تان سر در بیاورند.
5. مردم شما را بالغ‌تر، جذاب‌تر و عاقل‌تر به می‌دانند.
6. مردم برای شما و مرزهایتان بیشتر احترام می‌گذارند.
7. حرفی نمی‌گویید که در آن توهین و بی‌احترامی به دیگران باشد.

 نظر دهید »

رازی نهفته است در این ازدواج که بسیار شیرین است

30 خرداد 1402 توسط مدیر النفیسه

                                     

فاطمه زهرا علیهاالسلام دختر پیغمبر اکرم و از دوشیزگان ممتاز عصر خویش بود. پدر و مادرش از اصیل ترین و شریف ترین خانواده های قریش بودند. از حیث جمال ظاهری و کمالات معنوی و اخلاقی از پدر و مادر شریفش ارث می برد. و به عالیترین کمالات انسانی آراسته بود.
 عظمت وجودی حضرت علی علیه السلام اقتضا می کرد که خواستار همسری باشد که از نظر ایمان، تقوی، دانش، بینش، نجابت و اصالت، هم‌شان و هم‌پایه‌ی خودش باشد و جز فاطمه زهرا، دختر رسول خدا، کسی این خصوصیت و شایستگی را نداشت.

پیامبر پیشنهاد ازدواج علی علیه السلام را به دخترش این گونه منتقل کرد:« علی فرزند ابوطالب از کسانی است که فضیلت و مقام او در اسلام بر ما روشن است. من از خدا خواسته بودم که تو را به عقد بهترین مخلوق خود در آورد و اکنون او به خواستگاری تو آمده است. در این باره چه می گویی؟»

فاطمه سکوت کرد ولی چهره‌اش را از پیامبر بر نگرداند و کوچک‌ترین ناراحتی در سیمایش ظاهر نشد. پیامبر با دیدن این صحنه از جای خود بر خاست و فرمود:« الله اکبر. سکوت دخترم نشانه رضای اوست.»

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در حالی که بر اثاث خانه دخترش دست می‌کشید، فرمود:« خداوند زندگی را بر خانواده ای که بیشتر ظروف آن ها سفالین است مبارک قرار بده.»

رازی نهفته است در این ازدواج که بسیار شیرین است و هنوز پس از هزار و چند صد سال نکته ای گرانمایه است برای زندگی زوج های جوان. وقتی پیامبر عقد علی را خواند دست زهرا(س) را در دست علی (ع) گذاشت و گفت:

ای علی، دختر امانت است در دست شوهر. این امانت را نگهداری کن. نکته را دقت کنید. دختر امانت است در دست شوهر. به راستی این رازی است در فرهنگ اسلامی ما که هنوز فرهنگ سازی نشده است. هنوز شناسانده نشده است. باید این نکته را سر سلسله همه اندیشه ها در باره ازدواج قرار بدهیم.

نگاهی به روایات تاریخی درباره ازدواج امیر المومنین (ع) و حضرت زهرا(س)
شخصیت و عظمت پیامبر اکرم روز به روز در انظار مردم بالا می رفت و قدرت و شوکت او زیادتر می شد به همین علت دختر عزیزش زهرا (علیها السلام) همواره مورد توجه بزرگان قریش و رجال با شخصیت و ثروتمند قرار داشت هر از چندگاه از او خواستگاری می کردند اما پیامبر با خواستگاران طوری رفتار می کرد که می پنداشتند مورد غضب پیامبر قرار گرفته اند.

 

رسول خدا فاطمه را برای علی (علیه السلام) نگاه داشته بود و مایل بود از جانب او پیشنهاد شود. پیامبر از جانب خدا مأمور بود که نور را با نور به ازدواج در آورد.

تمایل رسول اکرم به پیوند علی (ع) با فاطمه(س) :

اصحاب رسول خدا احساس کرده بودند که پیغمبر اکرم تمایل دارد فاطمه (علیها السلام) را با علی پیوند ازدواج دهد، ولی از جانب علی پیشنهادی نمی شد. یک روز عمر و ابوبکر و سعد بن معاذ و گروهی دیگر که پیامبر تقاضای ازدواج آنها را رد کرده بود در مسجد گرد آمده بودند و از هر دری سخن می گفتند. در این بین سخن از فاطمه به میان آمد. ابوبکر گفت: مدتی است که اعیان و اشراف عرب فاطمه علیهاالسلام را خواستگاری می نمایند اما پیغمبر اکرم پیشنهاد احدی را نپذیرفته و در جوابشان می فرماید: تعیین همسر فاطمه با خداست.برای همه روشن بود که خدا وپیغمبر، فاطمه را برای علی علیه السلام نگاه داشته اند. سپس به «عمر» و «سعد بن معاذ» گفت: حاضرید به اتفاق هم نزد علی برویم و جریان را برایش تشریح کنیم و اگر به ازدواج مایل بود همراهیش کنیم؟! آنها از این پیشنهاد استقبال و او را در این کار تشویق کردند.

سلمان فارسی می گوید: عمر و ابوبکر و سعد بن معاذ بدین قصد از مسجد خارج شدند و به جانب آن حضرت شتافتند.

علی (ع) فرمود: از کجا می آیید و به چه منظور اینجا آمده اید؟

ابوبکر گفت: یا علی تو در تمام کمالات بر سایرین برتری داری، و از موقعیت خود و علاقه ای که رسول خدا به تو دارد کاملاً آگاهی. اشراف و بزرگان قریش برای خواستگاری فاطمه علیها السلام آمده اند ولی پیغمبر صلی الله علیه و آله دست رد به سینه همه زده و تعیین همسر فاطمه را به دستور خدا حواله داده است. گمان می کنم خدا و رسول، فاطمه را برای تو گذاشته اند. و شخص دیگری قابلیت این افتخار را ندارد.

فرمود: صبر کن تا از فاطمه اجازه بگیرم.

پیغمبر نزد فاطمه (ع) رفت، فرمود: دخترم! علی بن ابی طالب (ع) را به خوبی می شناسی برای خواستگاری آمده است. آیا اجازه می دهی ترا به عقدش در آورم؟ فاطمه از خجالت سکوت کرد و چیزی نگفت. پیغمبر چون آثار خشنودی را در چهره او دید گفت: الله اکبر و سکوت او را علامت رضایت دانست (2).

بشارتی که جبرئیل به حضرت محمد(ص) داد :

رسول اکرم (ص) پس ازکسب اجازه به نزد علی آمد و با لبی خندان گفت: یا علی! آیا برای عروسی چیزی داری؟ پاسخ داد: یا رسول الله پدر و مادرم قربانت، شما از وضع من کاملاً اطلاع دارید. تمام ثروت من عبارت است از یک شمشیر، یک زره و یک شتر.

فرمود: تو مرد جنگ و جهادی و بدون شمشیر نمی توانی در راه خدا جهاد کنی، شمشیر از لوازم و احتیاجات ضروری تو است. شتر نیز از ضروریات زندگی تو محسوب می شود، باید به وسیله آن آبکشی کنی و امور اقتصادی خود و خانواده ات را تأمین کنی و برای اهل و عیالت کسب روزی نمایی و در مسافرت بارت را بر آن حمل کنی، تنها چیزی که می توانی از آن صرف نظر کنی همان زره است. من هم به تو سخت نمی گیرم و به همان زره اکتفا می نمایم. یا علی آیا اکنون بشارتی به تو بدهم و رازی را برایت آشکار بسازم؟!

عرض کرد: آری یا رسول الله، پدر و مادرم فدایت، شما همیشه نیک خوی و خوش زبان بوده اید.

فرمود: پیش از آنکه به نزد من بیایی جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمد! خدا ترا از بین مخلوقاتش برگزیده و به رسالت انتخاب کرد. علی (ع) را برگزید و برادر و وزیر تو قرار داد. باید دخترت فاطمه را به ازدواج او درآوری. مجلس جشن ازدواج آنان در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده است. خدا فرزندان پاک و نجیب و طیب و طاهر و نیکو به آنان عطا خواهد نمود یا علی هنوز جبرئیل بالا نرفته بود که تو درب منزل را زدی (3).

خطبه عقدی که در حضور مردم خوانده شد:

پیغمبر صلی الله علیه وآله فرمود: یا علی تو زودتر به مسجد برو و من نیز از عقب تو می آیم، تا در حضور مردم مراسم عقد را برگزار کنیم و خطبه بخوانیم.

علی (ع) مسرور و خوشحال به جانب مسجد حرکت نمود. ابوبکر و عمر را در بین راه ملاقات کرد، آنها از جریان کار جویا شدند، گفت: رسول خدا دخترش را به من تزویج کرد، هم اکنون پیامبر در راه است تا در حضور جمعیت، مراسم عقد و خطبه خوانی را انجام دهد.

پیغمبر (ص) در حالی که صورتش از سرور و شادمانی می درخشید به مسجد تشریف برد، ‌و به بلال فرمود: مهاجر و انصار را در مسجد جمع کن. هنگامی که مردم جمع شدند، بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثنای فرمود: ای مردم آگاه باشید که جبرئیل بر من نازل شد و از جانب خدا پیام آورد که مراسم عقد ازدواج علی و فاطمه علیها السلام در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده و دستور داده که در زمین نیز آن مراسم را انجام دهم، و شما را بر آن گواه بگیرم. سپس نشست و به علی (ع) فرمود: برخیز و خطبه عقد را بخوان.

 

علی علیه السلام برخاست و فرمود: خدا را بر نعمت هایش سپاس می گویم و شهادت می دهم که بغیر از او خدایی نیست. شهادتی که مورد پسند و رضایت او واقع شود. درود بر محمد صلی الله علیه وآله، درودی که مقام و درجه اش را بالا برد. ای مردم! خدا ازدواج را برای ما پسندیده و بدان دستور داده است. ازدواج من و فاطمه را خدا مقدر کرده و بدان امر نموده است. ای مردم! رسول خدا فاطمه را به عقد من در آورد و زره ام را از بابت مهر قبول کرد. از آن حضرت بپرسید و گواه باشید.

مسلمانان به پیغمبر (ص) عرض کردند: یا رسول الله! فاطمه را با علی کابین بسته ای؟

رسول خدا پاسخ داد: آری. پس تمام حضار دست به دعا برداشته گفتند: خدا این ازدواج را بر شما مبارک گرداند و در میانتان دوستی و محبت افکند.

مذاکره عروسی و نقشی که عقیل عهده دار شد:

علی علیه السلام می فرماید: حدود یک ماه طول کشید و من خجالت می کشیدم با پیغمبر درباره فاطمه صحبت کنم، ولی گاهی که خلوت می شد می فرمود: یا علی چه همسر نیکو و زیبائی نصیبت شد؟ بهترین زنان عالم را تزویج تو کردم.

روزی برادرم عقیل پیش من آمد و گفت: برادر جان! من از ازدواج تو بسیارمسرور هستم. چرا از رسول خدا (ص) خواهش نمی کنی که فاطمه را به خانه ات بفرستد تا بوسیله عروسی شما، چشم ما روشن گردد؟ پاسخ دادم: خیلی میل دارم عروسی کنم اما از رسول خدا خجالت می کشم. عقیل گفت: تو را به خدا سوگند! هم اکنون با من بیا تا خدمت پیغمبر (ص) برویم.

علی با برادرش عقیل آهنگ منزل رسول خدا نمودند. در بین راه به «ام ایمن» برخورد کرده جریان را برایش گفتند. ام ایمن گفت: اجازه بدهید من با رسول خدا در این باره مذاکره کنم.

ام سلمه و سایر زنان از قضیه خبردار شدند و خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله مشرف گشتند. عرض کردند: یا رسول الله! پدر و مادرمان به فدایت، برای موضوعی خدمت شما رسیده ایم که اگر خدیجه زنده بود چشمش بدان روشن می شد. وقتی پیغمبر (ص) نام خدیجه را شنید اشکش جاری شد و فرمود: خدیجه؟! کجا مانند خدیجه پیدا می شود؟ هنگامی که مردم مرا تکذیب نمودند مرا تصدیق کرد و برای ترویج دین خدا، اموالش را در اختیار من قرار داد. خدیجه زنی بود که خدا بر من وحی فرستاد که بدو بشارت دهم خانه ای از زمرد در بهشت بدو عطا خواهد کرد.

ام سلمه عرض کرد: پدرم و مادرم فدایت شود، شما هرچه درباره خدیجه می فرمایید صحیح است. خدا ما را با او محشور گرداند. یا رسول الله! برادر و پسر عموی شما میل دارد همسرش را به منزل ببرد.

فرمود: پس چرا خودش در این باره صحبتی نمی کند؟ عرض کرد: از کمروئی اوست.

پیغمبر (ص) به ام ایمن فرمود: علی را نزد من حاضر کن.

وقتی علی (ع) خدمت پیغمبر مشرف شد فرمود: یا علی! آیا میل داری همسرت را به منزل ببری.

عرض کرد: آری یا رسول الله.

فرمود: خدا مبارک کند، همین امشب یا فردا شب وسائل عروسی را فراهم می کنم.

سپس به همسرانش فرمود: اطاقی را برای فاطمه فرش کنید تا مراسم عروسی را برگزار کنیم (4). مراسم ازدواج برترین بندگان خداوند در روز اول یا ششم ذی الحجه (5) سال دوم یا سوم هجری انجام گرفت(6).

(1)ذخائر العقبی ص 26.

(2)بحار الانوار ج 43 ص 127 ذخائر العقبی ص 29

(3)بحار الانوار ج 43 ص 127

(4)بحار الانوار ج 43 ص 130 ـ 132

(5)مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 349

(6)بحار الانوار ج 43 ص 6 و 7

 

برگرفته از کتاب بانوی نمونه اسلام تألیف ابراهیم امینی

2362

 نظر دهید »

بزن کنار، ساکت باش، و هیچ نگو.

29 خرداد 1402 توسط مدیر النفیسه

امروز یه قانون روانشناسی رو می‌خوندم که در عین ساده بدونش خیلی جالب بود؛ می‌گفت:
چرا وقتی ماشینت جوش میاره،
حرکت نمی‌کنی؟
کنار می‌زنی و می‌ایستی؟
چون ممکنه آتیش بگیره؛
و به خودت و دیگران صدمه بزنه!
خودت هم همین‌طوری.
وقتی جوش میاری، عصبی و عصبانی میشی.
در این حال تخته‌گاز نرو.
بزن کنار، ساکت باش، و هیچ نگو.
وگرنه هم به خودت آسیب می‌زنی هم به اطرافیان.

 نظر دهید »

این آدمها را در گوشه ای از زندگی حفظ کنید...

27 خرداد 1402 توسط مدیر النفیسه

آدم سالم کیست؟

 

                                

روان شناسی در جواب اين سوال میگوید :

آدم سالم، آدميه كه با خودش و با آدمهاى اطرافش در حال جنگ و ستيز نيست، نتيجتاً حضورش به آدم انرژى ميده!

بيشتر از اينكه انتقادگر باشه، مشوقه!
بيشتر از اينكه منفى باشه، مثبته!
بيشتر از اينكه متكبر باشه، متواضعه!
بيشتر از اينكه بخواد خودنمايى كنه، دوست داره در يك فضاى اشتراكى، ديگرانو ببينه و همينطور خودش ديده بشه!

با آدم سالم، شما بهترين بخش وجودتون دیده میشه.
آدم سالم زيباييهارو ميبينه و به زبون مياره!

آدم سالم خوش خلق هست، مزاح و طنز خوبى داره!
آدم سالم همونى هست كه ميبينى، فى البداهه است!


خلاقيت داره، برخوردش محترمانه است، ميتونيد به او اعتماد كنيد، احساس امنيت كنيد!

آدم سالم كنترل نياز نداره، تحسین نیاز نداره، هر روز به یک رنگ در نمیاد.

آدم سالم با مجموعه رفتارهاش به شما احساسى رو ميده كه در حقيقت شما خودت رو مثبت تر و بهتر از انچه که هستی ببینی.

و وقتی که این آدم سالم کنارت نباشه دیگران حقیقت واقعی شما رو درک میکنند که پشت توانایی های آدم سالم شما هم بزرگ دیده شده بودی!

این آدمها را در گوشه ای از زندگی حفظ کنید…

 نظر دهید »

چگونه از تله‌هایی که باعث اضطراب‌مان می‌شوند، نجات پیدا کنیم؟

26 خرداد 1402 توسط مدیر النفیسه




فرار کردن از شرایطی که به ما اضطراب می‌دهند و صرفا برای مدتی ما را از شر این حس آزار دهنده نجات می دهند؛ فقط باعث می شوند که اضطراب ما در بلند مدت بیشتر شود.

رفتارهای اجتنابی و ایمنی‌بخش به عادت هایی تبدیل می‌شوند که غلبه بر اضطراب را بدتر و سخت‌تر می‌کنند. کنار گذاشتن رفتارهای اجتنابی و ایمنی، مغز را مجددا آموزش می‌دهد تا وقتی تهدیدی وجود ندارد، خطری را نبیند.

اضطراب می‌تواند بسیار دردناک و آزاردهنده باشد. زمانی که دچار اضطراب می‌شویم بدنمان شروع به لرزیدن یا عرق کردن می‌کند یا نبض‌مان تند میزند. ممکن است از اضطراب اینکه اضطراب‌مان از کنترل خارج شود، ترس و اضطراب شدیدتری را حس کنیم یا فاجعه‌بار ترین و بدترین پیشامد ها را در یک موقعیت پیش‌بینی کنیم. این حس‌ها به قدری آزاردهنده هستند که طبیعی است ما به دنبال راهی باشیم تا از آنها مصون بمانیم که دو تاکتیک و روش رایج در این مورد عبارت‌اند از اجتناب و رفتارهای ایمنی‌بخش.

اجتناب به روش‌هایی اشاره دارد که ما در آن سعی می‌کنیم از یک موقعیت خاص که باعث نگرانی یا ترس ما می‌شود دوری کنیم. مثلا اگر از صحبت کردن در جمع می‌ترسیم به طور کلی از آن اجتناب می‌کنیم. رفتارهای ایمنی بخش کارهایی هستند که ما چه از نظر ذهنی و چه در عمل انجام می‌دهیم تا از هر چیزی که فکر می‌کنیم ممکن است در موقعیتی باعث اضطراب ما شود، جلوگیری کنیم. به عنوان مثال اگر از رانندگی در بزرگراه‌ها می‌ترسیم، ممکن است دائما شرایط ترافیک را بررسی کنیم یا فقط در هوای کاملا صاف رانندگی کنیم یا اینکه حتما باید یکی از دوستان و اقوام در کنار ما باشند.

به طور کلی اجتناب از موقعیت‌هایی که باعث ناراحتی می‌شود رایج ترین روشی است که اکثر ما سعی می‌کنیم اضطراب خود را از این طریق مدیریت کنیم. و برای موقعیت‌هایی که نمی‌توان از آنها اجتناب کرد، ممکن است به رفتارهای ایمنی‌بخش تکیه کنیم. ممکن است فکر کنیم اجتناب و رفتارهای ایمنی‌بخش راهبردهای مقابله‌ای سالمی هستند، زیرا اضطراب ما را در لحظه کاهش می‌دهند اما واقعیت کاملا برعکس این است؛ تکیه بر این راهبردها در واقع اضطراب ما را در درازمدت حفظ می‌کنند و افزایش می‌دهند. دلایل مختلفی وجود دارد که چرا رفتارهای اجتنابی و ایمنی‌بخش، اضطراب را در ما تشدید می‌کنند و ما را در دام چرخه اضطراب می‌اندازند. در اینجا به چهار مورد از آنها اشاره می‌شود.

تبدیل به عادت می‌شوند


وقتی از انجام کاری اجتناب می‌کنیم، از هرگونه پیامد منفی که در صورت انجام آن رفتار ممکن است رخ دهد نیز اجتناب می‌کنید. در این فرایند مغز ما یک تسکین موقتی را تجربه می‌کند و بدین ترتیب عادتی در ما شکل می‌گیرد. تا اینجا همه چیز خوب به نظر می‌رسد اما مشکل از زمانی شروع می‌شود که این فرایند و این چرخه ادامه پیدا خواهد کرد تا جایی که عملکرد ما را دچار مشکل کند. مثلا برخی از ما هر زمانی که یکی از دوستان و یا اعضای خانواده در رسیدن به خانه یا محل قرار تاخیر می‌کند، دچار اضطراب می‌شویم و تماس گرفتن و اطمینان از سلامتی آنها خود را تسکین می‌دهیم و این چرخه ادامه پیدا خواهد کرد تا جایی که تبدیل به آدمی میشویم که دائما در حال بررسی حال نزدیکان هستیم که این موضوع می‌تواند به روابط ما با دیگران آسیب برساند ؛ اتفاقی که در بسیاری از پدر و مخصوصا مادرها مشاهده می‌شود.

چیز جدیدی یاد نمی‌گیریم


اگر هرگز سعی نکنیم از چرخه‌های اضطرابی خود بیرون بیاییم چیزی نخواهیم آموخت. اگر از ترس زمین خوردن هرگز سوار دوچرخه نشویم، هیچ‌وقت دوچرخه سواری را یاد نخواهیم گرفت. اگر از ترس مسخره شدن هیچگاه در جمع صحبت نکنیم نمی‌توانیم یاد بگیریم که قرار نیست هر بار توسط دیگران مورد تمسخر قرار بگیریم.

چیزهای خوب را هم از دست می‌دهیم


شاید از بزرگ‌ترین آسیب‌هایی که چرخه های اضطرابی به زندگی ما می‌زنند، محدود کردن تجربه ما از زندگی باشد ، اینکه نتوانیم ابعاد مختلف زندگی را لمس کنیم. مثلا اگر از ترس طرد شدن یا مورد قضاوت قرار گرفتن به کسی درخواست دوستی ندهیم ( اجتناب کنیم از این موضوع) ، در واقع یک بعد مهم و لذت‌بخش زندگی را از دست می‌دهیم.

فقط مشکل را دشوارتر می‌کنیم


همان‌طور که در بالا اشاره شد، هر بار که از یک رفتار اجتنابی یا ایمنی‌بخش استفاده می‌کنیم ، داریم ترس را در مغز خود تغذیه می‌کنیم و تسکین کوتاه مدت اضطراب را به کاهش آن در درازمدت ترجیح می‌دهیم و این موضوع در طول زمان اضطراب ما را بدتر و بدتر خواهد کرد تا جایی که عملکرد ما مختل شود.

 

 

چگونه پای خود را از تله اضطراب بیرون بکشیم؟

خوب است هر آدم مضطربی این سوال را از خود بپرسد؛ چرا با وجود تمام تلاش‌هایم برای اجتناب و ایمنی‌بخشی، باز هم احساس اضطراب دست از سر من برنمی‌دارد و مرا همچنان آزار می‌دهد. پاسخ صادقانه به این سوال می‌تواند به ما کمک کند درک کنیم که اجتناب و ایمنی‌بخشی علاج اضطراب ما نیست.

درک چهار دلیل ذکر شده در اینکه اجتناب و ایمنی‌بخشی ما را در دام اضطراب نگه می‌دارد می‌تواند اولین قدم برای رهایی از چرخه اضطراب باشد. قدمی بعدی می‌تواند این باشد که رفتار های اجتنابی و ایمنی‌بخش خود را شناسایی کنیم. راهبردهای ما دقیقا چیست؟ در چه زمانی از آنها استفاده می‌کنیم؟ و چه نتایجی دریافت می‌کنیم؟

شناسایی و سپس تغییر رفتار، راه آموزش مجدد مغز است. بهتر است برای تغییر، از رفتاری شروع کنیم که انجام ندادن آن سطح اضطرابی را بر ما وارد کند که بتوانیم آن را تحمل کنیم. ما باید تنش کوتاه‌مدت ناشی از انجام ندادن راهبردهای اجتنابی و ایمنی‌بخش را برای رها شدن از شر اضطراب در بلندمدت به جان بخریم. این تحملِ تنش بهتر است حالت سلسله مراتبی داشته باشد مثلا اگر بعد از شناسایی رفتارها متوجه می‌شویم که روزی ده بار باید از حال نزدیکانمان با خبر شویم در هفته اول آن را به روزی پنج بار کاهش دهیم و به همین ترتیب به پیش برویم. در ضمن بهتر است با یک رفتار اجتنابی یا ایمنی‌بخش شروع کنیم و تا به نتیجه رسیدن آن تلاشی برای تغییر رفتار های دیگر نداشته باشیم زیرا واقعیت این است که چرخه‌های اضطرابی غالبا بسیار قدرتمند هستند و درهم شکستن آنها کار آسانی نیست.


علی سلیمی

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • ...
  • 4
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 298
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • سونیا سجادی
  • زفاک
  • سارا چاسبی
  • سیده زینب سالاری

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 18
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 34
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 31
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس