درباره تحریم افطاری رئیسجمهور از سوی تعدادی از هنرمندان؛
درباره تحریم افطاری رئیسجمهور از سوی تعدادی از هنرمندان؛
تعدادی از چهره های سینما در اقدامی اعتراض آمیز، دعوت افطاری رییس جمهور را رد کرده اند؛ با این وجود، دلایلی که آنها برای رد این دعوت ارائه کرده اند با رفتارهای پیشین خود این هنرمندان سازگاری ندارد.
به گزارش «انتخاب»، موج رد دعوت روحانی در شبکه های اجتماعی با چند هشتگ به راه افتاد که «سفره خالی مردم» یکی از آنهاست. در این میان نکته های قابل ذکری وجود دارد که نمی توان از کنار آنها به راحتی عبور کرد.
اول اینکه اصل اقدام، یعنی حرکتی جمعی برای رساندن یک پیام خاصر و ارزشمند به مسئولان به طور مثال پیام «خالی بودن سفره های مردم» اقدام قابل دفاعی است. نه تنها هنرمندان سینما بلکه هر گروهی از اقشار تاثیرگذار و شناخته شده بین مردم، که بتوانند دغدغه های آزاردهنده جامعه را به گوش مسئولان برسانند و از آن نتیجه بگیرند، در نظر مردم، اقدام ارزشمندی انجام داده اند.
نکته دوم اینکه ماجرا وقتی به بیراهه مردم که این اقدام صرفا جنبه شعاری پیدا کرده و از هدف اعلام شده در همان آغاز راه، منحرف شود. به نظر می رسد در اقدام اخیر تعدادی از هنرمندان سینما، این اتفاق رخ داده است. کافی است به صفحات اینستاگرام تعدادی از همین هنرمندانی که دعوت روحانی را رد کرده اند، مراجعه کنیم تا با نوع زندگی و انبوهی از سفرهای خارجی آنها آشنا شویم. بسیاری از آنها هر روز تصاویری از خود با خودروهای گران قیمت، یا زندگی های تجملاتی را به اشتراک می کذارند. برای هر مخاطبی این سوال پیش می آید که اگر دغدغه «سفره خالی مردم» تا این اندازه در این هنرمندان رسوخ کرده که حاضرند دعوت رییس جمهور را رد کنند، چرا هیچ نشانه عملی و ملموسی از این دغدغه در زندگی خود آنها دیده نمی شود؟ البته باید حساب چهره های موقر و موجهی مانند پرویز پرستویی را که سابقه آنها نشان می دهد همواره با خواسته های مردم همراهی کرده اند و از اتهامات برخی همکاران خود نیز به دور بوده اند، باید از بقیه جدا کرد. چطور می توان پذیرفت که فردی دغدغه سفره خالی مردم و رهایی آنها از مشکلات را داشته باشد اما هر چند وقت یک بار، با افتخار تصاویر خود در فلان کشور توریستی را به نمایش بگذارد؟ جالب اینجاست که مشاهده وضعیت زندگی این هنرمندان هرگز به معنای تجسس در زندگی خصوصی آنها نیست بلکه این تصاویر با رضایت خود آنها و اساسا به وسیله همین هنرمندان در معرض دید عموم قرار می گیرند.
نکته سوم اینکه اگر دغدغه این هنرمندان، کوتاه شدند دست رانتخواران از بیت المال است، خود آنها بهتر از هرکسی می دانند که تعدادی از این ویژه خواران در دنیای هنر و به ویژه سینما نیز نفوذ کرده و مشغول هستند. حال چگونه است که این هنرمندان با افتخار در فیلم های همین افراد مسئله دار، ایفای نقش می کنند اما همزمان برای سفره های خالی مردم دلسوزی می کنند؟ آیا بهتر نیست چنین شعارهایی را کسانی مطرح کنند که به لحاظ علم و تخصص خود، از دغدغه های واقعی مردم آگاهی بیشتری داشته باشند و دست کم در میان همان مردم، با مظاهر فخرفروشی مانند بادیگارد ظاهر نشوند؟
چگونه است، بازیگری که صرفاً به خاطر اقبال و شانس و سیمای مشابهش با فلان خواننده زن قبل از انقلاب، به سینما راه یافته و در ایام کار، و در میان کارگردانان و نویسندگان سینما به بی اطلاعی و کم مطالعگی شهره است، یکباره و به مدد شبکه های اجتماعی از خود چهره ای متفکر و تئوریسین به معرض نمایش می گذارد و با تاثیرپذیری از نظرات تشویقی، خود را در مقام یک منجی مصلح می بیند و هر بار و در هر برهه، بیانیه ای سیاسی در مواجهه با مسائل مختلف می دهد ؛ اما همین فرد حاضر نیست پاسخ دهد چگونه حاضر شده همسر فردی شود که به خاطر واردات شیرخشکهای آلوده، جان هزاران کودک را در معرض خطر قرار داده است! و چگونه با ثروت بادآورده همسرش از سرمایه ای چنین مشکوک، کودک خود را در ینگه یدنیا به دنیا می آورد؟! اساساً چگونه فردی با چنین سوابق مشوشی، می تواند داعیه روشنفکری و حق طلبی داشته باشد؟! چگونه شده که قهرمانان فیک فضای مجازی، به مصلحان اجتماعی بدل می شوند؟
نکته چهارم اینکه، به هر ترتیب، دیدار رودررو با رییس جمهور، خود فرصتی برای رساندن دغدغه های هنرمندان و عموم مردم به اوست. در این شرایط، آیا هنرمندان نمی توانستند همین دغدغه ها را در جلسه با رییس جمهور بیان کنند و حتی اگر نگران اتلاف بیت المال در همین جلسه هستند مستقیما به رییس جمهور بگویند به فلان دلایل درخواست می کنیم که از سال آینده چنین نشست هایی برگزار نشود؟
نکته پنجم که اندکی دردناک و تاسف آور است به انگیزه شخصی برخی هنرمندان باز می گردد. برخی هنرمندان تحریم کننده افطاری روحانی، دلایل متفاوتی برای این کار داشتند. مثلا تعدادی از آنها دلایلی صنفی مانند ممنوع الکاری برخی هنرمندان را مطرح کرده اند و برخی دیگر دلایلی سیاسی که شاید به حق هم باشد؛ اما هنرمندی را فرض کنید که سال هاست تلاش می کند ازدواج خود را از مسائل سیاسی جدا کند. حتی پس از محکومیت همسرش همین راه را ادامه می دهد. جالب اینکه برای اثبات همین موضوع، مدام به مسائل سیاسی و اجتماعی حساسیت زا ورود می کند و آنقدر درباره این موضوعات نظر می دهد تا وجهه از دست رفته خود میان مردم را ترمیم کند. حال چگونه می توان ادعای امثال این افراد برای رد دعوت افطاری روحانی را باور کرد و پذیرفت؟
نکته ششم اینکه، باور غلطی در میان برخی سلبریتی ها وجود دارد و آن اینکه، تصور می کنند در جامعه جریان سازند؛ این در حالیست که تجربه سال های اخیر نشان می دهد چهره های مشهور جریان سازی نمی کنند، بلکه در موقعیت های مختلف خود را در میان موج افکار عمومی قرار می دهند؛ روزگاری موج افکار عمومی آنها را در حمایت از روحانی غرق می کند و روزی دیگر، همین جریان، سلبریتی ها را به زدن هشتگ های پشیمانی وامی دارد. از این رو، ادعای تاثیرگذار بودن این افراد، با واقعیت سازگاری ندارد.
همین چند هفته قبل بود که شبه هنرمندی درجه چندم، با عصبانیت تمام رو به دوربین خطاب به روحانی می گفت که پشیمان است! از آن جهت که باعث رای آوری روحانی شده و بسیاری از مردم را وادار به رای دادن به او کرده ؛ اما اساساً کدام فرد را می شناسید که به خاطر فلان سلبریتی به روحانی رای داده یا به خاطر یک سلبریتی دیگر، از رای به روحانی پشیمان شده باشد؟ یا اساساً هنرمندان حاضر بودند از کسی حمایت کنند که مورد حمایت افکار عمومی نبود؟ اما این توهم غریب از کجا می آید؟ و ناشی از کدامین اشتباه سیاستمداران و نخبگان ماست؟
البته پرواضح است که پیروی یک جامعه از سلبریتی ها هرگز اتفاق مثبتی قلمداد نمی شود؛ این اتفاق حتی در نقاط مختلف دنیا نیز کمتر رخ می دهد؛ به طور مثال، در آمریکا که شاید بتوان آن را مهد سلبریتی های سینمایی نامید، افکار عمومی بر خلاف نظر اکثریت غالب آنها در انتخابات ریاست جمهوری رفتار کردند و فردی را برگزیدند که سلبریتی های سینمایی هنوز هم روزانه از او انتقاد می کنند.