روایت فاطمی علی شریعتی از زن
بیشتر ما روایت مرحوم علی شریعتی از زن را با روایت او از حضرت فاطمه(س) و یا زینب کبری (س) می شناسیم. کتاب «فاطمه فاطمه است» نماد فهم آرمانی او از زن شده است. هرچند آثار و گفتار کمتر دیده شده دیگری مانند «زن در چشم و دل محمد» از او برجای مانده است اما به هر روی نگاه شریعتی به تمامیت مسئله زن مورد توجهی در خور قرار نگرفته است. همچنین نمادهایی مانند هاجر برای فهم زن در اندیشه او مورد غفلت قرار گرفته و چنان که باید مطرح نشده است. برای ادای حق مطلب نوآوری های شریعتی که می توان آن ها همزمان نوآوری های فاطمی و اصیل و مبتنی بر سنت دانست، لازم است نگاهی به سایر عناصر نمادین و شاخص اندیشه او پیرامون زن بیافکنیم.
به تعبیر شریعتی، سرباز گمنام ادیان ابراهیمی یک زن است. او هاجر را به عنوان پرومته ادیان ابراهیمی و زنی که کعبه بر کاکل او میچرخد تصویر میکند.
او هجر اسماعیل، معنای هاجر در زبان حبشی، مهاجر و… را پیوند داده و از شبهمذهب انتقاد میکند. در آن سو از شبهمدرنیته نیز انتقاد میکند که این هر دو سبب انقیاد زن و فراموشی او شدهاند.
یک زنِ کنیز و سیهچرده نماد ادیان ابراهیمی است؛ زنی همخانه خدا و دفنشده در ستون سوم کعبه. خداوند این زن را نماد کرد؛ زنی که همسر ابراهیم خلیلالله علیهالسلام او را شایسته هووی خودبودن هم نمیدانست و قرار بود تنها بچهای برای ابراهیم بیاورد.
چقدر نقش دکتر شریعتی در دمیدن حیات سیاسی و اجتماعی به زن بیبدیل است. چه شکوهمند گفت «به آنهایی که میگویند «زن» یک موجود ضعیفه است میگویم اگر اینگونه بود چرا خداوند خانه خود را در آرامگاه «هاجر» قرار داد؟»
خدایِ بیجهت، در هجر اسماعیل جهت یافته و کعبه به سوی او دامن کشیده است. چه زیبا گفت شریعتی. و این مریم بود که یهوه خدای خشن و جبار یهود را که به زحمت نظری بر ویرانه دنیا میکرد، پدر و همسر کرد؛ مهربان و دلسوز کرد. کار کار یک زن است.
برای فهم عمیقتر نگاه شریعتی به زن میتوان به گفتگوهای تنهایی دکتر شریعتی رجعتی داشت و از اسلامی انقلابی حرف زد که هدف غایی از محدودیت تعدد زوجات را تکهمسری میداند یا درباره بردهداری هدف غایی را الغای تام آن میداند. اسلام انقلابی به این معنا، به روح احکام وفادار است اما به کالبد آنها نه.
یعنی آنچه در خصوص زنان بوده، عدل زمانه و تلاقی اصلاح و انقلاب نزد رسوال الله (ص) بوده است. این نگاه نگاه متجسد و متجمد نیست، بلکه مجدد است. نگاه متجدد هم لزوماً نیست.
اسلام انقلابی، غربگزین است؛ نه غربستیز مطلق است، نه غربگرا. مثلاً نگاه رهبر انقلاب و نگاه کسانی مانند آیتالله جوادی آملی در خصوص ورزشهای زنانه در عرصه قهرمانی را مقایسه کنید. نگاه ایشان هم نحوی از اسلام انقلابی است. البته نگاه اسلام انقلابی اعم از نگاه امام (ره) و رهبر انقلاب است.
اسلام انقلابی، هاجر است؛ مدام در سعی است. مدام در هجرت و رفتن است و از فیکسکردن میپرهیزد. یک معنای هاجر، نامطمئن است و این معنا با کمادعایی و همواره در جستوجو و جَستوپوبودن متلائم و سازگار است.
هاجر از هجر و هجران است. او در عین برتری خود را کوچک میبیند و چون کوچک است بزرگ است. چون نمیداند، میداند. به بیان دیگر، نادانی، دانایی است به این معنی که فکر نکنیم دانا هستیم. هاجر در عین دوری، نزدیک است. او به دنیا پشت میکند اما دنیا به دنبال اوست. یک معنای هاجر، فرارکرده یا گریزان است و چه زیبا گفت امام علی (ع) که دنیا مفر یا محل فرار است و نه مقر یا محل قرار. ممر و محل عبور است. او دنیا را آباد میکند و خود، آزاد از دنیاست. او از دنیا فارغ است، نه فارق. یعنی مسحور و اسیر دنیا نیست و دنیا هم اسیر او نیست، بلکه در عین استقلال اما با جهان پیوسته و متصل است (متصل فعال).
محسن سلگی، گروه فرهنگی الف