مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

منظور روحانی از جنبش خزینه چه بود؟

06 بهمن 1397 توسط مدیر النفیسه

منظور روحانی از جنبش خزینه چه بود؟

 رئیس‌جمهور روز دوشنبه (اول بهمن ۹۷) در جمع وزیر و معاونان وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات مثال‌هایی تاریخی از برخورد برخی گروه‌های اجتماعی با پدیده‌های جدید زد و گفت: ‌«زمانی که این وزارتخانه فقط متولی پست، تلگراف و تلفن بود، حکومت‌ها چندان نسبت به آن احساس دردسر نمی‌کردند اما با اختراع رادیو از آنجا که مردم دیگر می‌توانستند از فواصل دور و کشورهای دیگر که تحت حاکمیت حکومت کشور خودشان نبود، پیام بگیرند، دردسر حکومت‌ها شروع شد و گویا اولین بار در ایران این پهلوی اول بوده است که دستور اعمال فیلترینگ برای رادیو به عنوان نوظهور‌ترین رسانه عصر خودش را صادر کرده بود. اگر یادتان باشد وقتی می‌خواستند حمام‌های قدیمی و خزینه‌ها را جمع کنند و دوش حمام وارد کشور شود، یک نهضت عظیمی درست شد و گفتند اسلام دارد از دست می‌رود و‌‌ همان زمان که سال ۴۰ بود، عده‌ای می‌گفتند که با دوش آب نمی‌توان غسل کرد و این یک توطئه است. وقتی تلفن به جوامع راه پیدا کرد، برخی از فلاسفه گفتند امکان‌پذیر نیست که صدا از داخل سیم رد شود و به کیلومتر‌ها دور‌تر برسد و این کار شیطان است و ممکن است که شیطان پیام‌ها را اشتباهی منتقل کند، به همین دلیل برای استفاده از تلفن شبهه آورده بودند. وقتی اتومبیل وارد شد، ما در روستا بودیم و خیلی مهم بود که یک ماشین عبور کند. شاید ساعت‌ها منتظر می‌ماندیم تا فقط به تماشای ماشین بنشینیم و مادر‌ها توصیه می‌کردند که به خیابان نزدیک نشویم چون ماشین کنترلی ندارد و می‌گفتند از بالای تپه بروید و رد شدن ماشین را نگاه کنید. آن زمان که ماشین تازه آمده بود فکر می‌کردند که رانندگی یک فناوری عظیم است و کسی که شوفر است، یک کار سطح بالایی انجام می‌دهد که رانندگی را یاد گرفته و هیچ ‌کس تصور نمی‌کرد که روزی همه رانندگی انجام دهند و ممکن بود برای آنکه ماشین خطرناک است، بگویند که جاده‌ها را دیوار بکشید تا ماشین‌ها رفت‌وآمد نداشته باشند و مردم راحت شوند.»
حسن روحانی ۱۰ خرداد ۱۳۹۳ در دیدار با کارکنان سازمان حفاظت محیط زیست اشاره مشابهی به ماجرای دوش حمام داشت: ‌«زمانی که بهداشت آمد، مردم فکر می‌کردند تشریفات است. حمام‌هایی را که به صورت خزینه بود، می‌خواستند دوشی کنند، چه بساطی به پا شده بود! عده‌ای می‌گفتند اگر لوله‌کشی شود، نصف دین از بین می‌رود، آن وقتی که در سال‌های ۴۰-۱۳۳۹ می‌خواست این تحولات رخ دهد، آغاز دوران طلبگی ما بود. قم هم‌‌ همان سال ۱۳۴۰ داشتند حمام‌ها را عوض می‌کردند، چه سر و صدایی درست شده بود؟ دو حادثه را ما در قم دیدیم که خیلی مهم بود، یکی مربوط به حمام بود که می‌خواستند آن‌ها را به دوشی تبدیل کنند. بعضی‌ها فکر می‌کردند فاجعه بزرگی می‌خواهد اتفاق بیفتد. دیگری وقتی بود که می‌خواستند ساعت‌های زمستانی، تابستانی را عوض کنند. می‌گفتند این اصلاً برای این است که دین را از بین ببرند، چگونه وقت نماز ظهر را ما بفهمیم؟ تا حالا چگونه می‌فهمیدیم ساعت ۱۲:۱۵ نماز می‌خواندیم، حالا ساعت ۱۳:۱۵ می‌خوانیم، مگر حادثه‌ای پیش می‌آید؟»

جنبش خزینه

روحانی با نقل روایت مخالفت با تعبیه دوش در حمام اشاره به «جنبش خزینه» دارد که توسط برخی مذهبیون ایجاد شد و استفاده از «دوش» به جای «خزینه» را از مظاهر غربگرایی و تنها آب خزینه را پاک و «کر» و هرچه غیر از آن را ناپاک و نجس می‌دانستند. خزینه حوضچه‌ای در حمام بود که مردم خودشان را در آن می‌شستند و غسل می‌کردند.

داریوش شهبازی، تاریخ‌پژوه ماجرای ورود دوش به ایران را این‌طور روایت کرده است: ‌«سرداری از سپاه ناپلئون پس از سقوط وی به ایران می‌آید و دیرزمانی از اقامت او در کشور می‌گذرد و خدماتی به دولت ایران می‌کند و بالاخره در این سرزمین چشم از جهان فرومی‌بندد. دولت وقت (موسم سلطنت ناصرالدین‌شاه) به پاس خدمات آن سردار، فرزندش کلنل نیکلا سمینو را به ایران دعوت می‌نماید و اموری را بدو می‌سپرد. این فرزند دل به سرزمین پارس می‌بندد و دختری از این دیار به زنی می‌گیرد و در این خاک ماندگار می‌شود. سمینو پسر در نیمه دوم پادشاهی ناصرالدین‌شاه در خیابان لختی (دروازه دولت یا سعدی فعلی) حمامی بنا می‌کند و برای نخستین بار در این حمام دوش کار می‌گذارد و بدین ترتیب بنیادگذار این امر می‌شود. حمام سمینو تا دوران محمدرضا شاه فعال بود.»

معجزات حمام

البته راهی طولانی طی شد تا خانه‌های ایرانی حمام‌دار شوند. ویلم فلور در کتاب «سلامت مردم در ایران قاجار» (ترجمه ایرج نبی‌پور) پیشرفت حاصل در این مسیر را با بررسی کاهش نسبت کسری تعداد خانه‌ها به تعداد حمام در تهران بررسی کرده است: «در سال ۱۸۵۲، تنها یک حمام برای ۱۴۸ خانه در تهران وجود داشت، در حالی که در سال ۱۹۰۲ این میزان به یک حمام برای ۸۹ خانه رسید که افزایش ۴۰ درصدی حمام را در ۵۰ سال نشان می‌داد. اما وجود مقدار کافی حمام، لزوما به معنای بهتر بودن سطح سلامت عمومی نبود. بنا به اظهار دکتر ادوارد دورسون از کرمان از آنجا که فقرا به ندرت تمام بدن خود را می‌شویند، عرق هم در تابستان سوزاننده و هم در یخبندان زمستانی به دلیل اینکه لباس‌ها تعویض نمی‌شدند، تجمع می‌یابد. در هنگامی که فرد به حمام عمومی می‌رود لباس‌هایش را عوض می‌کند و لباس‌های تمیز می‌پوشد. اما بسیاری لباس تمیز ندارند و برای ماه‌ها به حمام عمومی نمی‌روند. بدبختانه بسیار معمول است که پس از یک بیماری عفونی، فرد به حمام می‌رود. هرچند ممکن است مقداری از جرم‌ها نابود شوند اما بسیاری هنوز زنده مانده و باعث انتقال بیماری می‌شوند. جهل و نادانی موجب می‌شود که بیماری به صورت یک خطر گریزناپذیر جلوه کند.

از آنجا که به حمام‌های عمومی (اگر هم در دسترس بودند) نیز هر دو تا سه هفته می‌رفتند باز هم این مکان‌ها به عنوان نقطه اتکا سلامت عمومی واقع نمی‌گردیدند. از این رو حمام عمومی، مکان بسیار مناسبی برای گسترش و انتشار بیماری‌های تنفسی، پوستی، تراخم، عفونت‌های قارچی و روده‌ای محسوب می‌شد. در حقیقت حمام یکی از منابع عمده عفونت بود زیرا آب تقریبا فقط سه بار در سال تعویض می‌شد، بنابراین جای شگفتی نیست که چرا بیماری‌ها با این سرعت منتشر می‌شدند. در ضمن برداشت اشتباه‌آمیز از قوانین اسلام که آب روان، سالم و غیرآلوده است، در انتشار بیماری‌ها کمک می‌کرد. چون که اغلب وجود آب روان پیش از آنکه به دهکده رسد آلوده بود. همچنین طبیبان معمولا تنقیه با آب حمام را تجویز می‌کردند.»

عبدالمهدی رجایی در مقاله‌ای درباره حمام‌های عمومی در دوره معاصر (پژوهشنامه تاریخ اجتماعی و اقتصادی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، بهار و تابستان ۱۳۹۳، صص ۷۱-۴۷) نوشته عده‌ای از مردم گمان می‌کردند آب خزینه خاصیت درمانی دارد؛ پس به صور گوناگون از آن مورد استفاده می‌کردند؛ مانند استنشاق، مزمزه و غرغره کردن. یک و نیم قرن پیش، میرزا تقی‌خان حکیم‌باشی درباره این اشخاص نوشت: «بعضی اشخاص به گمان اینکه آب حمام را منفعتی مخصوص است صبحگاه پس از دخول در آن‌ها، به ناشتا یک کف از آن آب‌ها را می‌خورند.» درباره امراض پوستی نیز این اعتقاد وجود داشت که رفتن در خزینه حمام عمومی موجب التیام آن می‌شود.

یک شاهد متأخر‌تر به یاد می‌آورد شفابخشی آب خزینه در نظر مردم عامی به قدری بود که «اگر کسی زخمی در بدنش پیدا می‌شد می‌گفتند بایستی با آب خزینه شست‌وشو شود تا زود خوب شود. آفتابه‌ای می‌بردند درِ حمام و به حمامی می‌گفتند آفتابه را از آب خزینه پر کند و می‌آوردند منزل و آن زخم را شست‌وشو می‌کردند.»

علاوه بر اثر شفابخشی آب خزینه نوعی اثر «جادویی» نیز برای آن متصور بودند. روزنامه اخگر در سال ۱۳۰۷ راجع به حمام شیخ بهایی آورد: «چنانچه عموم اهالی اصفهان مطلع‌اند زن‌های موهوم‌پرست، که اکثریت طبقه نسوان را تشکیل می‌دهند، در شب چهارشنبه آخر صفر، برای آنکه بخت و اقبالشان گشاده شود و شوهری برای دخترشان پیدا کنند یا آنکه در نزد شوهر عزیز شوند، به حمام شیخ و کاغذگرخانه رفته، مقداری از آب منجلاب این دو محل را نوشیده و به روی خود می‌پاشند. این عمل علاوه بر مفاسد اخلاقی و ناموسی که دربردارد، از نقطه‌نظر حفظ‌الصحه ضررهای زیاد وارد می‌آورد.» (اخگر، ۴ آذر ۱۳۰۷)

دوش اجباری

روزنامه اخگر خزینه حمام‌هایی را توصیف می‌کند که ماهی یک بار آبشان عوض می‌شود و هر روز عده زیادی مبتلایان به امراض تناسلی و جلدی وارد آن می‌شوند و «روسای محترم دوایر و متمولین خودشان اغلب دارای حمام سرخانه هستند و یا به حمام دوش می‌روند.» در سال ۱۳۰۸ حادثه‌ای در یکی از حمام‌های زنانه محله جوباره اصفهان اتفاق افتاد که تکانی بود به اصلاح‌طلبان و ترقی‌خواهان که صدای خود را برای ساماندهی حمام‌های شهر بلند‌تر کنند. درحالی که سیصد نفر در آن حمام مشغول استحمام بودند در اثر غفلت حمامی، از تون حمام دود به گرمخانه نشت کرده و فقط یک زن توانست فرار کرده و مردم را خبردار کند. فورا طلق خزینه را خراب کردند تا دود خارج شده و زنان در حال اغما از محل خارج شدند. کمیسیونی برای اصلاح حمام‌های محله جویباره تشکیل شد و قرار شد هر سه حمام محله دارای دوش شوند.

سال ۱۳۱۱ در نظام‌نامه بلدیه اصفهان صراحتا تاکید شد که «کلیه حمام‌های عمومی مردانه و زنانه، اعم از اینکه دارای دوش خصوصی باشد یا نباشد، باید یک دستگاه دوش عمومی دارا باشد که شیرهای دوش مزبور متعدد و استفاده از آن برای کلیه مشتریان آزاد باشد.» (روزنامه اخگر)

به نوشته رجایی، گویا حمامی‌ها توجه بسیاری به اولتیماتوم بلدیه نشان نداده بودند چراکه بلدیه در سال بعد همین درخواست را تکرار کرد. علل مختلفی باعث می‌شد حمامی‌ها نسبت به نصب دوش استقبالی نشان ندهند. علت اقتصادی آن بود که در صورت نصب دوش مصرف آب خصوصا آب گرم چند برابر می‌شد و هیچ حمامی این خسارت را نمی‌پذیرفت. اما علت دوم فرهنگی بود و محصول یک نگاه متحجرانه. عده‌ای گفتند که غسل زیر دوش درست نیست و باید در خزینه انجام شود. به این دلایل سال‌ها استفاده مخفیانه از خزینه معمول بود. در سال ۱۳۱۵ بلدیه اصفهان مجبور شد اخطار آخر را به حمامی‌ها بدهد: «مالکین و مستاجرین حمام‌های شهر تا اول آبان اقدام به ساختمان دوش و تهیه چاه‌های فاضلاب برای حمام خود بنمایند و چنانچه تا تاریخ فوق اقدام نشود بلااستثنا حمامی که فاقد دوش و چاه فاضلاب باشد از طرف شهرداری بسته خواهد شد.» (اخگر، ۲ شهریور ۱۳۱۵)

تا سال ۱۳۱۹ حمام‌های اصفهان با ضرب و زور شهرداری دوش‌دار شدند و در خزینه‌ها قفل شد، اما مثل اینکه بعضی از مراجعان حمام، خواهان استفاده از خزینه‌های سابق بودند. حمامی‌ها پنهانی در خزینه‌ها را برای آن‌ها می‌گشودند؛ موضوعی که به گوش بازرسی شهرداری رسیده بود. پس شهرداری ناچار شد علاوه بر بستن در خزینه‌ها آن‌ها را نیز پر کند!

اوضاع پس از شهریور ۲۰ و سقوط رضاشاه خیلی سریع به حال سابق برگشت. حمامی‌ها دوش‌ها را جمع کرده و خزینه‌ها را راه انداختند. بعد از شهریور ۲۰ برخی از حمامی‌ها که نمی‌خواستند یا می‌ترسیدند دوش خود را جمع کنند، مجرای آب آن را به آب خزینه وصل کرده بودند. خواننده روزنامه اخگر وضعیت حمام را این‌طور توصیف کرده است: «از همه بد‌تر آب کثیف خزینه بود که در لوله‌های دوش جریان داشت.» البته وزارت بهداری مجبور شد برای دوش‌های حمام هم دستورالعملی صادر کند: ‌«از قبول دو نفر مرد و زن یا دو نفر مرد یا دو نفر زن در یک دوش خصوصی به کلی خودداری نمایند و لذا از طرف دایره بازرسی شهرداری دستور اکید به مامورین صادر شده است که در صورت مشاهده چنین تخلفی فورا متخلف را به دادگاه شهرداری جلب و به اشد مجازات او را محکوم نمایند.» (۲۲ مرداد ۱۳۲۱)

از این دست معضلات بسیار بود و هر بار دستوری خاص صادر می‌شد؛ سال ۱۳۴۹ اعلام شد که هر کس باید وسایل شخصی خود را با خود به حمام ببرد و استفاده از حوله و لنگ حمامی مغایر با بهداشت عمومی و خلاف است. با این وصف تا حدود ۴۰ سال پیش، داستان خزینه‌های آلوده، جزئی از تاریخ اجتماعی بوده و با ارتقای سطح سواد شهرنشینی به تدریج خزینه منسوخ شد و مردم مومن احتیاط‌کار هم یقین حاصل کردند که با دوش هم می‌توان غسل کرد.

در خاطرات امین‌الله رشیدی استاد برجسته آواز و موسیقی اشاراتی به جنبش خزینه شده است: ‌«در اواسط حکومت رضاشاه (سال‌های ۱۳۱۰ شمسی به بعد) بود که به منظور رعایت اصول بهداشت، از تهران به تمام شهرستان‌ها بخشنامه‌ای درخصوص گِل گرفتن (بستن) خزینه حمام‌ها و نصب دوش‌های متعدد به شیوه کشورهای اروپایی صادر شد… بعضی از مردم از اینکه دیگر نمی‌توانستند به تکالیف شرعی خود عمل کرده و در آب (منجلاب!) خزینه‌های حمام غسل کنند، ناراحت شدند و به مخالفت برخاستند. البته غیر از متشرعین، امثال ما کودکان هم که مسئله غسل و ابعاد آن برایمان نامفهوم و قصد نهایی ما آب‌بازی و آموختن فن شنا در آن‌ها بود، از خزینه‌ها دل نمی‌کندیم. در یکی دو سال اول این نهضت، یعنی وداع با منجلابی به نام خزینه و استفاده از دوش، بعضی از مؤمنین با پرداخت رشوه به حمامی (صاحب حمام) صبح تاریک روشن، به طور مخفی و دزدکی، دور از چشم مأمورین دولت به حمام رفته و با گشودن درِ خزینه، استحمام به سیاق سابق را ادامه می‌دادند تا آنکه به مرور زمان و آگاهی آنان از مسائل بهداشتی و نیز با سختگیری مأموران و جریمه‌های سنگینی که برای متخلفین، اعم از صاحبان گرمابه و مراجعین قائل می‌شدند، کم‌کم خزینه را‌‌‌ رها و به دوش روی آوردند.»

دوش‌ستیزی ادامه‌دار

تا دهه ۴۰ همچنان دعوای دوش و خزینه داغ بود؛ چنانکه در خاطرات عبدالرحیم اباذری، پژوهشگر علوم اسلامی در این سال‌ها می‌توان بازتاب آن را دید: ‌«در اواخر دهه ۴۰ در شهر ما «میانه» حمام‌های خزینه‌ای وجود داشت و چون لوله‌کشی آب در خانه‌ها نبود و مردم حتی برای آب آشامیدنی خود در سختی به سر می‌بردند و از چشمه‌های اطراف آب می‌آوردند، بنابراین مجبور بودند هرازچندگاهی جهت به اصطلاح نظافت و انجام غسل به این حمام‌های عمومی بروند چند لحظاتی را داخل خزینه سپری کنند. خزینه‌ای که آب آن غالبا از مدت‌ها پیش مانده و متعفن شده بود و هنگامی که در آن غوطه‌ور می‌شدی، چه اشیا و کثافاتی که در کف آن به پای آدم اصابت نمی‌کرد! از حمام که برمی‌گشتی، تا چند روز بوی بد خزینه با تو همراه بود و همین مراکز به ظاهر بهداشتی، منشا بسیاری از بیماری‌ها شده بود. مردم وقتی به حمام می‌آمدند و می‌خواستند غسل ارتماسی کنند اول با‌‌‌ همان آب، سه بار مزه مزه و استنشاق می‌کردند تا عمل استحبابی انجام داده از ثوابش بهره‌مند شوند و بعد هم غسل ارتماسی انجام می‌دادند. این وضع همین‌طور ادامه داشت تا اینکه اداره بهداشت تصمیم گرفت حمام‌های خزینه‌ای را تعطیل و به جای آن حمام‌های دوشی تاسیس کند. حدود سال‌های ۴۸-۱۳۴۷ در شهر میانه یک حمام دوشی با اسلوب بهداشتی و خیلی تمیز و شیک به راه انداخته شد. همزمان با آن مخالفت‌ها و نق‌زنی‌های برخی مدعیان نیز آغاز گردید، انواع و اقسام شبهاتی بود که هر روز مطرح می‌کردند. یک روز می‌گفتند: غسل در زیر دوش جایز نیست و باطل است. روز دیگر می‌گفتند: این یک توطئه است می‌خواهند خزینه را که موضوع غسل ارتماسی است از بین ببرند و در واقع حکم خدا را بی‌موضوع و نابود سازند. در این میان هر کس از حمام دوشی استفاده می‌کرد، متهم به بی‌دینی و لامذهبی می‌شد. آن زمان اگرچه در شهرهای کوچک روزنامه محلی و رادیو و تلویزیون نبود اما در تمام مجالس عزا و عروسی و میهمانی‌های خانوادگی و بازار و مساجد این موضوع بحث روز شده بود، مخالف و موافق‌های بسیاری داشت. مخالفان به فرمانداری و اداره بهداشت نامه و طومار اعتراض‌آمیز نوشتند که باید درهای حمام دوشی مهر و موم شود و مردم به حمام خزینه‌ای بازگردند.

حدود سه، چهار سال این بحث‌ها ادامه داشت و من که نوجوانی بیش نبودم هیچ‌گونه تجزیه و تحلیل و قضاوتی نمی‌توانستم داشته باشم و فقط ناظر و شاهد این رخداد تاریخی بودم. بعد‌ها اغلب مردم و خواص به تدریج پذیرفتند که حمام دوشی از هر جهت (دینی، مذهبی، بهداشتی، درمانی، اجتماعی، اقتصادی و روانی) بهتر و مناسب‌تر از حمام خزینه‌ای است و با آن کنار آمدند، اما تعداد اندکی همچنان به مخالفت خود ادامه دادند و هرگز تسلیم نشدند و در ‌‌‌نهایت به رحمت خدا رفتند. یعنی در باور خود چنان متعصب بودند که مزه مزه و استنشاق و غسل با آب کثیف را به آب پاک و زلال ترجیح می‌دادند.» (قصه دور و دراز دلواپسی‌ها؛ از حمام خزینه تا پیاده‌روی ظریف، عصر ایران، ۱۲ بهمن ۱۳۹۳)

خاطرات روحانی هم به آن سال‌ها باز می‌گردد؛ او با یادآوری تقابل برخی لایه‌های مذهبی جامعه با دوش، اعتراضات گروه‌های اجتماعی با فضای مجازی در این روزها را شبیه‌سازی کرده است تا به این نتیجه برسد: «مقاومت در برابر فناوری‌ها و تحولات نوین، رویکردی قدیمی است. تغییر و تحول عرصه فضای مجازی با زندگی مردم عجین شده و دیگر نمی‌شود فضای مجازی را از زندگی مردم جدا کرد. دیگر این امر قابل تحقق نیست که حاکمیت از مردم بخواهد به عنوان مثال موبایل را به خاطر برخی آسیب‌هایش کنار بگذارند.»

شبهه دوش

هیچ فتوایی از علمای اسلام درباره حرمت دوش پیدا نشده و رسانه‌های مذهبی حتی این نقل‌ها را شایعه دانسته و نوشته‌اند «تا قبل از لوله‌کشی آب، برای رفع نجاست از آب غیر کر (آفتابه) استفاده می‌شد و کسی رودخانه یا چشمه با خود به مستراح نمی‌برد! غسل ترتیبی جدیدا اختراع نشده، بلکه از ابتدای اسلام بوده و در روایتی از معصوم(ع) درباره نحوه انجام آن صحبت شده است!» غسل ارتماسی غسلی است که به یک باره شخص وارد بر آب شود (مثل حوض) در مقابل غسل ترتیبی که به ترتیب اعضای چپ و راست شسته می‌شوند.

در توضیح‌المسائل امام خمینی نیز آمده «آب لوله‌های حمام که از شیر‌ها و دوش‌ها می‌‏ریزد اگر متصل به کُر باشد مثل آب جاری است و آب لوله‏‌های عمارات اگر متصل به کر باشد در حکم آب کر است‏… امروزه فرقی بین آب حمام و غیرحمام وجود ندارد. ‌‌‌همان‌طور که به طور کلی از نظر طهارت هیچ فرقی بین آب جاری و آب کر وجود ندارد.» همچنین تاکید شده در غسل ترتیبی واجب است آب به تمام بدن با ترتیب و شرایطی که در رساله‌های عملیه بیان شده برسد و همه بدن شسته شود و در این شستن، فرقی نمی‌کند که از دوش دستی استفاده شود یا از غیر آن.

محمدحسن تاجر کاشانی از فعالان نهضت مشروطه نیز در اثر خود «رؤیای صادقه» به چند شایعه از این قبیل که مشروطه باعث افزایش فحشا، گسترش حمام‌های خزینه‌دار و… شده پاسخ می‌دهد که افزایش فحشا به دو دلیل است: ۱- خیانت مردان به زنان؛ ۲- فقر؛ و در مورد حمام‌های خزینه‌دار به تشریح مضرات آن می‌پردازد و گسترش آن را به علمای منفعت‌طلب نسبت می‌دهد و یکی از اساسی‌ترین دلایل عقب‌ماندگی ایران را وعاظی می‌داند که خرافات را ترویج می‌دهند و به مسائل اساسی کشور توجه نمی‌کنند و دولت نیز نظارتی بر مواعظ آن‌ها ندارد. نقد وضعیت بهداشت جامعه مخصوصاً حمام‌های خزینه‌دار در آثار نویسندگان دیگر نیز منعکس شده است؛ مثل سیاحت‌نامه ابراهیم بیک که حمام خزینه‌دار مشهد را از لحاظ عدم بهداشت نقد می‌کند. (پژوهش‌های تاریخی، تابستان ۱۳۹۴)

به نوشته سایت تبیان، در فتوای همه علما بر پاکی و پاکنندگی آب از جمله آب قلیل هرچند از لوله‌کشی باشد، تاکید شده است؛ حال اگر آب جاری یا کر باشد، تطهیر با آن با یک مرتبه درست و شرعی است؛ اما اینکه آب لوله‌کشی یا لباسشویی جاری است یا نه، بحثی مصداقی است که نیازمند علم کافی خود مکلفین به آب لوله‌کشی و لباسشویی دارد و اساسا ربطی به اصل فتوای مرجع تقلید ندارد.

در دیگر منابع نیز انتساب «جنبش خزینه» به روحانیون را جزو افترا‌ها دانسته و تاکید کرده‌اند که در هیچ یک از رساله‌های مراجع تقلید چنین حکمی درباره دوش وجود ندارد.

 نظر دهید »

واکنش جالب ستاد امر به معروف درباره رقص سرباز‌ها

25 دی 1397 توسط مدیر النفیسه

واکنش جالب ستاد امر به معروف درباره رقص سرباز‌ها

154757175607e6596ba788974b35b7eaf623dfe6a3.mp4

 نظر دهید »

فضای مجازی یا قیامت زمینی

25 دی 1397 توسط مدیر النفیسه

فضای مجازی یا قیامت زمینی

بچه که بودیم می گفتند اگه کار زشتی بکنی روز قیامت نشان داده می شود ولی نمی گفتند چطور!!
بزرگتر که شدیم گفتند مثل فیلم !!!
بعدها به شوخی می گفتند عتیق و رقیب همه را ضبط می کنند روز قیامت پخش می کنند
وشاید امروز بگویند در تراشه های ذهنی خودمان ذخیره شده است

اما این روزها تصور قیامت سخت نیست
قیامت جلو چشمان خودمان است
دیگر هیچ چیزی پنهان نیست
همه چیز ظاهر است
کارمندی که خلاف می کند
نماینده ای که فحاشی می کند
همسری که خیانت می کند
رییسی که مسخره می کند
ماموری که به کودک گل فروش گل می خوراند
روحانی که در سخنانش……….
این روزها هیچ کس تنها نیست ✅
عتیق ورقیب زمینی در هرجایی ممکن است حضور داشته باشند
و مثل خداوند ستار العیوب نیستند
بینندگان هم غفار الذنوب نیستند
امروز بیش از هر زمانی باید مواظب رفتارمان باشم
غیر از خداوندکه ناظر واگاه برهمه اعمالمان است
فضای مجازی هم ناظر وحاضر است بدون اغماض ،بدون رحمانیت ومتاسفانه پر از غرض ورزی

#به_قلم_خودم

 نظر دهید »

حوزه های علمیه سنّتی و چالشهایِ جهانِ جدید

01 دی 1397 توسط مدیر النفیسه

حوزه های علمیه سنّتی و چالشهایِ جهانِ جدید

از کنار دستفروشانِ کنار خیابان که می گذری انبوهی از کتبِ غیر مجاز ضدّ دین را در بساطشان می بینی . از ترجمه خوب و شکیلِ God Delusion (پندار یا توّهم خدایِ) ریچارد داوکینز، تا آثار قدیمیِ کسروی و ارانی و علی دشتی! در این میان فقیهانِ سنّتی ما به حُجره پناه برده اند و با تکفیرِ فیلسوفان و دانشورانِ مسلمانِ آشنا با علومِ جدید، حوزه های علمیه را عرصه تاخت و تاز مباحثی چون “دماء ثلاثه” ساخته اند. فقیه محترمی چندین سال از عمر مفید خود را به درس و مباحثه درباره مستحبّاتِ حج تخصیص می دهد و آن دیگری برای هزارمین بار از حرمتِ موسیقی و غنا سخن می گوید!

مُفتیانی از این قبیل بین “ستاپ باکس” گیرنده دیجیتال و “ویدیو پلیر” کنار آن تفاوت قائلند. مجوّز ارشاد ، نوازندگان گروه “رستاک” را کنار هم می نشاند و همان گروه -در نمایش سیما- به گل و بلبل و زنبور تبدیل می شوند! انگار بین رزونانس سیم ویدئو و ستاپ باکس و سیم آنتن کواکسیال شرعاً تفاوتی هست، حتّی اگر صفحه نمایش تلویزیون یکی باشد! جالب آن که دُهُل و سرنا و نی و دف را از این میان مستثنی کرده اند. قیچک و گیتار حرامند، امّا دف و دُهُل حلال! فلوت و ساکسیفون و ابوا حرامند، نی و ملودیکا و ساز دهنی حلال!

در جای دیگری گفته ام که به گمانم مُفتیان مخالف موسیقی قرآن نمی خوانند، یا دستکم آن را طور دیگری تفسیر می کنند. “عهد قدیم” کتبی دارد که قرآن حکیم، بر برخی خط بطلان کشیده و برخی را به استواری و زیبایی ستوده. یکی از کتب مورد تایید قرآن، “مزامیر داود” یا همان زبوری ست که اهل طریقت، “صحیفه سجادیه” را بدان تشبیه می کنند.

این آیه ای از قرآن است:” وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلاً یا جِبالُ اَوِّبی‏ مَعَهُ وَ الطَّیْرَ". آیه کریمه دهم سوره سباء، کوه ها و پرندگان را سازهای داود می خواند. آنان که با عهد قدیم آشنایند به ظرافت این همسُرایی پی می برند. هر بند از این مزامیر برای ارکستر نوشته شده و مانند اشعار مولانا، موزون و قابل اجرای موسیقایی اند. به این بند (آیه اوّل از مزمور چهارم)دقّت کنید: ” برای سالار مُغنیان برذوات اوتار. مزمور داود؛ ای خدای عادل من، چون بخوانم مرا مستجاب فرما. در تنگی مرا وسعت دادی. بر من کرم فرموده، دعای مرا بشنو “. واژه “سِلاه” ، هفتاد و سه بار در این مزامیر تکرار می شود. گمان عمومی بر این است که این واژه در تغییر لحن موسیقایی و رفتن از یک پرده به پرده دیگر نقش داشته است. هرچه باشد، داود “آواز” خود را با “ساز” می خوانده است. مانند ترجمه های غیر آهنگین قرآن، ترجمه خشک مزامیر، لطافت آن را بر باد داده است.

این می شود که گروهی از شهروندانِ محترم اصول عقائد را رها می کنند، و به شلوار و ساپورت و مانتوی چاکدار می چسبند. انگار مشکلِ مغز طرف را حل کرده ایم و به شبهاتِ اساسیِ او پاسخ داده ایم که اینک از روسری افتاده از سر، و طول و عرض مانتو سخن بگوئیم.

نبی مکرّم اسلام که به بارگاهِ الهی بار داده شدند، به ضیافتِ احکام نرفتند. سوره هایِ نخستِ وحی شده بر پیامبر ( آیاتِ نخستین سوره علق و سوره قلم ) آکنده از آموزه هایِ جهان شناختی و مُصَدّر به واژه مقدّسِ قلمند. و اینک می دانیم که نوشتنِ با قلم، واپسین مرحله از سیر تکامل انسانِ ساپینس ( تبدیل کلام به نماد) بوده و به تبدیل سنّتِ شفاهی به مکتوب امکان داده. نزولِ آیات الاحکام به مرحله مدینه بر می گردد و وجوبِ پوشش، به واپسین سالِ حضور فیزیکیِ پیامبر در بین مومنان (پس از فتح مکّه و زمانِ نزولِ سوره برائت)نظر دارد. زائرینِ مونّثِ کعبه لباسهای گناه آلودِ خود را می کندند و اگر لباس تازه نمی یافتند برهنه طواف می کردند! آیاتِ الهی نازل شد و آنان را به پوشیدن لباس امر کرد. امّا مفتیانِ سنّتی این هرم را وارونه می کنند و سُرنا را از سرِ گشادِ آن می نوازند. در این میان کار به جایی می رسد که بین ساپورتِ پوشیده در خیابان و لباسِ اسبدوانی فرق قائل می شوند. اوّلی را ممنوع می دانند و از نمایش دوّمی جلو نمی گیرند. درست مانند آن که جلوگیری از قربان شدن انسان را برای خدا (سنّتِ بعل و آمون و دیگر خدایانِ باستان) به ابراهیمِ نبی نسبت دهند و او را برایِ قربانی کردنِ فرزند ( سنّتِ مرسومی که از آن مانع شده) بستایند !

چنان که در جایی دیگر اشاره کرده ام من نه بودایی ام و نه بودایی بودن را مستوجب عتاب می دانم."اُطلبواالعلمَ ولو بالصّین” یعنی همین. کلام ناب نبی اکرم ما را به طلب حکمت فرامی خواند ، ولو آن حکمت در چین باشد. از بودای هندی بیاموزی یا لائوتسه چینی تفاوتی نمی کند. ملاک آن است که کلام،حکیمانه باشد. طلب “علم چین” از واردات “سرنگ چینی” بهتر است. دستکم آن یکی ریشه در تاریخ و سنّتی قویم دارد، حال آنکه این دوّمی حاصل ادخال “کمونیسم مائو” در “کاپیتالیسم بیل گیتس” است!

در مکتب بودا لمسِ غیرِ محارم حرام است. در چنین فضایی دو راهب بودایی به برکه ای آب (یا شاید رودی و اقیانوس کبیری) رسیدند و دختری جوان را غرقه در آب دیدند. یکی از آن دو، دختر را در آغوش گرفت و به ساحل رساند. البته احوط حمل او بر دوش بوده ، امّا راهب مزبور از آن تخطّی کرده.سپس آن دو نفر دو سه روزی راه رفتند و به روزه سکوت خود ادامه دادند. دست آخر راهب دوّم سکوت را شکست. عتاب و خطاب که چرا به نامحرم دست زدی و چرا فعل حرام مرتکب شدی؟! پاسخ راهب اوّل سه جمله بود. اینکه برادر! من تنها چند دقیقه و آنهم در غرقابه هلاک، بدن دختر را “حمل” کردم. امّا تو هفتاد و دو ساعتی می شود که مشغول “حمل” آنی! ذهن است دیگر، اُوِر لود می شود و بعد سرریز می کند. حالِ ما و مفتیانِ سنّتی احکام همین است.

بیست سال پیش و در مقامِ فیلسوفِ دین، به نقد سخن فیزیکدانان و عالمانِ علوم شناختی اقدام کردم و (در بررسی تفصیلی بین تئوریِ بُعد چهارم و وحدتِ شخصیِ)، به امکانِ نوخوانیِ متونِ دینی مُشعرِ به عرفان و فلسفه اسلامی اذعان داشتم. امّا- از بد یا خوشِ حادثه- غلبه فقه بر حوزه، دامانِ این حقیر را هم گرفت و به دامانِ فقاهت پرتاب شدم. در همان دامانِ فقاهت و به عنوانِ فقیهی آشنا به مسائل نوپدید ، چند پرسش اساسی را از همکارانِ فقیهم مطرح کردم. از جمله این که با توجّه به هیدروفوب بودن روغن و هیدروفیل بودن پنبه، نجاستِ روغن آلوده را چگونه توجیه می کنند و بر چه مبنایی پنبه آغشته به خونِ ضد عفونی شده با الکل را نجس می دانند؟! پاسخی دریافت نکردم. پرسیدم که بین مساله حُرمتِ اِشراف خانه به خانه و بلند مرتبه سازی، یا آیه کریمه دویست و هشتادم سوره مبارکه بقره (” و ان کانَ ذو عُسرهٍ فَنَظِرهٌ الی مَیسَرَه"، و اگر [وامدار] تنگدست بود او را تا فراخدستی مهلتی باید) و زندانی کردن بدهکارانِ مهریه و چک چگونه جمع می کنند؟! و جوابی نگرفتم. از حرمتِ نگاهِ به چهره نامحرم و حکم اوّلی و ثانویِ “کلوز آپ” در نمایشهای تلویزیونی پرسیدم و این که آیا نگاهِ به صفحه نمایش را نگاه به نامحرم در صفحه آینه می دانند ؟! رویشان را برگرداندند. فرقِ اسکناس را که کاغذی و اعتباری ست با درهم و دینار طلا و نقره پرسیدم، ابرو گره کردند. از جِفان و تماثیل و قدورِ راسیات ( مجسّمه سازی در خانه سلیمان) و تناقضِ آن با حرمتِ هنرهای تجسّمی در کتبِ مکاسب محرّمه پرسیدم . جوابم را ندادند. از تناقضِ محتواییِ سودِ “علی الحساب"ی که “تضمین” شده جویا شدم ، طرف دیگر را نگاه کردند. از معیارِ قرار دادنِ شتر در برابر دیه انسان سوال کردم، روزی ام را به جایِ دیگر حواله دادند!

البته حقیر، خود فقیه و فیلسوفم و با بابِ تعادل و تراجیح و مطلق و مقیِّد و مبیِّن و مجمَل آشنایی کافی دارم. هر چند در کسوت مرسومِ روحانیت به خیابان نمی روم، امّا جامعه را از دید مومنی دردمند رصد می کنم. در رساله بلند “تو خود حجابِ خودی” به هماهنگیِ موجود میانِ آرایِ برخی فیزیکدانانِ غربی با اندیشه های اسلامی اشاره کرده ام و در برخی مقالاتِ خود بین زیست شناسی جدید و فلسفه نوصدرایی(متافیزیک سطح ها و حرکتِ جوهری) پل زده ام. امّا یافته های فیزیکدانان و زیست شناسان همواره در جهت هماهنگی با آراء ما نیست. بحثِ زمانِ موهومی و انعزالِ خداوند از عالمِ هستی دیدگاهی مخالفِ عقاید ما و البته غیر فقهی ست. با امثالِ لارنس کراوس و ریچارد داوکینز نمی توان به زبانِ فقاهت سخن گفت. آمدن “هوش مصنوعی” و ماشین تورینگ ، دیدگاه سنّتی ما را درباره سطوح حیات به چالش کشیده و راه مقابله را به “هیلوزوئیسم/"hylozoism عرفانِ ابن عربی محصور کرده. در چنین شرایطی فقهایِ عزیز ما ابن عربی را تکفیر می کنند و خواندنِ آثار او را حرام می دانند و از این که خدای انیشتین، اگرچه نه خدای متجسّمِ ظاهرگرایانِ یهودی و مسیحی که خدایِ اسپینوزا بود چشم می پوشند !

سخن آخر آن که در فقه به سبب آن که منبعِ بسیاری برداشتها، اخبار آحاد و ظواهر روایی ست از ادلّه قطعی کم سخن به میان می آید و با توجّه به بی اعتباری فلسفه علم و اپیستمولوژی نزد فقیهان، امکانِ نقدِ موارد تعارض علوم پایه جدید و حقوقِ دینی ( فی المثل بحث رحم اجاره ای، فرزند سه والدی حاصل از پیوند میتوکندری، کلونینگ و دستکاری ژنتیکی، فروش شیر مادر در اینترنت و بحث خلط والده رضاعی) در دامانِ “فلسفه اخلاق” محصور می ماند. چنین است که فقه سنّتی در جامعه جدید کارایی لازم خود را از دست داده و این فیلسوفانِ نوگرایِ آشنا به متون دینی اند که وظیفه هماوردی با تئوریهای نوپدید را بر عهده گرفته اند.

 
امین میرزائی

 نظر دهید »

درباره سخنان آقای رحیم پور ازغدی و پاسخ آیت الله مکارم شیرازی: خروجی حوزه های علمیه چیست؟

30 آذر 1397 توسط مدیر النفیسه

درباره سخنان آقای رحیم پور ازغدی و پاسخ آیت الله مکارم شیرازی: خروجی حوزه های علمیه چیست؟

عصر ایران - در روزهای اخیر، آقای حسن رحیم پور ازغدی نقدهایی را متوجه حوزه های علمیه کرده و در نماز جمعه تهران گفته است:

” مدیریت‌های حوزه‌های علمیه، مدرسین تا مراجع تقلید، همه باید پاسخگوی مسئولیت‌های معرفتی خودشان باشند، دوره کلیات و مکررات گذشت، از این عصر باید عبور کنیم، در متن جامعه باشید، جامعه رفت و شما جا ماندید، دوران استثنایی تشیع است و شما در دنیا و آخرت مسئولید که چرا از دشمنان ملت عقب ماندید.

بسیاری از سنگرهای معرفتی و فقهی خالی مانده است، فیضیه مظلوم باید پرچم‌دار آگاهی، عدالت و فقاهت زنده باشد؛ امام(ره) گفت که مراقب خطر نفوذ در حوزه تا حد مرجع‌سازی باشید، گفت که مرجع پاک نیست، مرجعیت نمایشی و ارثی نیست، حوزه محافظه‌کار، روحانیت بی درد، روحانیت شیعه علوی نیست، تمایل به اشرافی‌گری خیانت به روحانیت شیعه است؛ امام به بعضی‌ها گفت که ضعیف هستید آقا.

عده معدودی دارند به جای کل حوزه و روحانیت پاسخ سؤالات و شبهات را می‌دهند و از 4 طرف می‌جنگند و از دو طرف فحش می‌خورند، شماها کجا هستید، در صحنه‌های خطر نیستید، آنجا که باید شفاف و منطقی سخن بگویید، تعدادتان خیلی کم است.”

در پاسخ به این اظهارات، آیت الله مکارم شیرازی از مراجع تقلید قم چنین گفته اند:

“هفته گذشته در سخنرانی قبل از خطبه های نمازجمعه تهران، ضد حوزه های علمیه صحبت کردند، عجیب است نمازجمعه ای که ائمه جمعه فرزندان حوزه هستند، پایگاهی برضد حوزه شود. چطور می شود شما به فردی اجازه دهید ضد حوزه حرف بزند و دروغ بگوید.

در دروس حوزه، مرتب حرف های تازه و مطابق نیازهای روز زده می شود،اما این فرد عنوان می کند ۴۰ سال است حرف های تازه در حوزه زده نشده است، اینجا برخی گمان پیدا کردند که درون نظام هم افرادی بر ضد حوزه هستند.”

نوشتار حاضر در صدد قضاوت بین این دو نگاه نیست، دو نگاهی که در یک سمت آن یک فارغ‌التحصیل حوزوی غیر معمم و منصوب رهبر انقلاب عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار دارد و در سوی دیگر یکی از مراجع تقلید حوزه علیمه قم؛ بلکه به مناسبت این گفت و گو، نکاتی را از باب دغدغه مندی وضعیت دین در جامعه مطرح می کند:

برای بررسی عملکرد یک نهاد، الزاماً نیازی به کاویدن آنچه درون آن می گذرد نیست، بلکه کافی است خروجی آن مورد مداقه قرار گیرد، حال می خواهد آن نهاد یک کارخانه تولیدی باشد یا یک موسسه آموزشی و … .

خروجی حوزه علمیه را می توان در دو عرصه کاوید:

 الف) آیا حوزه علمیه در دهه های اخیر -که به قول آقای رحیم پور ازغدی، دوران استثنایی تشیع است- توانسته اند علمایی نامدار مانند امام خمینی، علامه طباطبایی، علامه محمد تقی جعفری، شهید مطهری، آیت الله بهجت، آیت الله اراکی، آیت الله مرعشی نجفی و نظایر آنان تربیت و به جهان اسلام معرفی کند؟

آیا توانسته است فلاسفه و متکلمینی را عرضه کند که در برابر اندیشه های ضد اسلامی بتوانند با استدلال قوی مناظره کنند و حتی افراد غیر مسلمان را نیز با سلاح بیان و منطق - و نه با راهپیمایی و تجمع حامیان - متقاعد سازند؟ اگر هم چنین افرادی موجود هستند، چه کسانی اند و آیا تعدادشان کافی است؟

 مگر جز این است که روحانیون سال های سال در حوزه ها درس می خوانند تا در نهایت بتوانند عالم به دین خدا باشند و عین تبلیغ دین، از مرزهای فکری آن نیز حراست کنند؟ این در حالی است که حوزه علمیه هیچگاه به اندازه این سال ها، مورد حمایت های مادی و معنوی نبوده و هرگز تا بدین حد از امکانات عمومی بهره مند نبوده است.

 ب) هدف حوزه های علمیه چیست؟ آیا جز این است که آن همه مدرسه علمیه و استاد و بودجه و شهریه و وجوهات شرعیه و … برای این است که در نهایت مردم دیندار شوند؟

سوال این است که وضعیت دینداری امروز جامعه ایران چگونه است؟ مساجد با چه جمعیتی مواجه است؟ چند درصد از مردم و به ویژه نسل جدید نماز می خوانند، روزه می گیرند، خمس می دهند و زکات می پردازند؟ سطح استحکام عقاید دینی شان چقدر است؟ جایگاه روحانیت در جامعه کجاست و حرمت اش افزون شده است؟ آیا وضعیت کلی دینداری در جامعه، خروجی حوزه نیست؟ 

پاسخ بدون تعصب به این پرسش ها، می تواند میزان کارآمدی حوزه را مشخص کند.

آیا یکی از مصائبی که گریبانگیر حوزه ها شده، این نیست که امور مربوط به دین عمدتاً شکلی شده است و قالب سازمانی به خود گرفته است: از دفتر تبلیغات اسلامی و مجمع تقریب مذاهب گرفته تا مجمع جهانی اهل بیت و جامعه المصطفی العالمیه و …؟ 

نمی گوییم این نهادها باشند یا نه؛ ولی نقد اصلی این است که نهادها آنقدر گسترش یافته اند که حوزه علمیه ناگزیر شده است برای آنها روحانی تربیت کند، روحانیونی که کار اصلی شان نه تبلیغ دین که کارمندی این نهادهاست و نهادهایی که علاوه بر مؤسسات تخصصی دینی و مذهبی، همه ادارات و سازمان های دولتی و عمومی را نیز در برمی گیرند.

این در حالی است که حوزه های علمیه در طول تاریخ، در کار تربیت روحانی و مُبلّغ برای مردم و نهادهای مردمی و در رأس آنها مساجد بوده اند و راز موفقیت شان نیز این بوده است که مستقیماً با مردم در ارتباط بوده اند، حال آن که امروز، سر و کار روحانیون، بیش از آن که چهره به چهره با مردم باشد، با این نهاد و آن موسسه و آن دیگر سازمان است.

زمانی حوزه فقط با وجوهات مردم متدینی که وجوهات شرعیه می پرداختند اداره می شد ولی اکنون، حوزه ها از بودجه عمومی سهم می برند و لذا، این حق همه مردم (صاحبان بیت المال) است که درباره عملکرد حوزه بپرسند و پاسخ بخواهند.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 33
  • 34
  • 35
  • ...
  • 36
  • ...
  • 37
  • 38
  • 39
  • ...
  • 40
  • ...
  • 41
  • 42
  • 43
  • ...
  • 63
شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

رتبه

    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس