مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

چند تذکر جدی رهبرمعظم انقلاب به احمدی‌نژاد /توصیه ناصحانه‌ای که به آن عمل نشد .ماجرای آن برادر مؤمن

14 دی 1396 توسط مدیر النفیسه

چند تذکر جدی رهبرمعظم انقلاب به احمدی‌نژاد /توصیه ناصحانه‌ای که به آن عمل نشد .ماجرای آن برادر مؤمن

صدوپانزدهمین شماره هفته‌نامه خط حزب‌الله براساس سخنان سال‌های گذشته رهبر معظم انقلاب گزارشی را درباره نسبت ایشان با افراد و جریان‌های سیاسی منتشر کرد.

در این مطلب ابتدا به سخنانی از رهبر انقلاب در سال 79 اشاره شده که فرمودند«آنچه که در مورد اشخاص و شخصیت‌ها و نهادها برای من مهم است، دفاع از جایگاه و مسؤولیت آنها و کمک به حُسن انجام کارشان است… البته این پشتیبانی‌ها مطلق نیست. پیمان من با همه‌ی این برادران عزیز، پیمان دین و انقلاب است… هدف و هویت و مسؤولیت اساسی رهبری، دفاع از کلیت نظام و حفظ نظام است.»

در ادامه متن این گزارش آمده است؛

* مبنای رهبر انقلاب در نسبت با افراد

این مبنایی است که رهبر انقلاب بارها و بارها در باب نسبت خود با چهره‌ها و نهادهای نظام بیان کرده‌اند. در واقع نقشی که ایشان به‌عنوان “راهبری انقلاب اسلامی” در مسیرهای پرپیچ‌وخم زمانه بر عهده دارند، اقتضای چنین نسبتی را دارد. از همین روست که از چشم مردم و تحلیل‌گران نیز، اغلب افت‌وخیز رابطه‌ یک فرد یا جریان در جمهوری اسلامی در نسبت با رهبر انقلاب، همواره موضوعی برای تفکر و ارائه‌ی نظر است که گاهی بحث درباره‌ی آن چالشی می‌شود.

بروز حاد این تغییر نسبت‌ها در مقاطع مختلف تاریخ انقلاب اسلامی، «مسأله» ‌ای است که اگر خوب واکاوی شود، هم نقش رهبری را به خوبی به نمایش می‌کشد و هم درس‌هایی برای آینده رقم می‌زند. برای مثال، در سال 88 - به‌عنوان گرانیگاهی در تاریخ انقلاب - آیت‌الله خامنه‌ای که حتی در نماز جمعه‌ی هفته بعد از انتخابات(1388/03/29) نامزدهای معترضان را «برادران» خود خطاب کرده بودند که که گویی می‌خواهند خودشان را از کشتی نجات نظام اسلامی بیرون بیاندازند.(1388/12/06)

این موضع رهبر انقلاب، استوار بر همان مبنایی است که نقش رهبری در جمهوری اسلامی بر پایه آن تعریف شده است: مراقبت از کج نشدن مسیر انقلاب به‌واسطه‌ی رفتارها و کردارهای افراد و نهادها و جریان‌ها. به‌همین دلیل هم چنین موضعی، هیچ اختصاصی به جناحی خاص از کارگزاران نظام اسلامی نداشته و ندارد. مثلا در اوج روزهایی که عده‌ای در تبلیغات خود، پشتیبانی رهبری از رأی مردم (فارغ از محتوا و ثمره‌ی آن) را دفاع از یک فرد با جهتگیری خاص القاء می‌کردند و سر به شورش خیابانی گذاشته بودند، آیت‌الله خامنه‌ای قاطعانه جلوی انتصاب فردی را به عنوان معاون اول توسط رئیس‌جمهور وقت گرفتند.

* ماجرای آن برادر مؤمن
البته اینگونه رفتارهای رهبری، هم از باب خیرخواهی برای افراد و اشخاصی است که کنشگران اصلی نظام اسلامی در سطوح عالی مسئولیت هستند و هم از باب رعایت مصالح عالی مردم. هر دو رگه نیز در بیانات رهبر انقلاب دیده می‌شود. مثلاً در آستانه‌ی انتخابات دوازدهم ریاست‌جمهوری، برادر مؤمنی را در خفا و علن (پشت بلندگو) به عدم حضور در عرصه انتخابات، به دلیل عدم مصلحت ملی توصیه ‌کردند(1395/07/05). و البته هنگامی که به این توصیه‌ی ناصحانه وقعی نهاده نشد و آن فرد، برخلاف نظر برادرانه‌ی رهبر انقلاب، در انتخابات ثبت‌نام ‌کرد و بعد از انتخابات تا به امروز نیز با تحلیل‌های غیرواقعی درصدد سیاه‌نمایی از اوضاع کشور برآمد، این حرکت را خلاف تقوا و ناشی از سیاسی‌کاری در دین عنوان ‌کردند.(1396/10/06)

* توصیه‌ی رهبر انقلاب در اولین دیدار با هیأت دولت نهم
البته آیت‌الله خامنه‌ای در تحلیل‌ها و توصیه‌های عام خود در دیدارهای مختلف در هر یک از این مقاطع نیز، رهنمودهای روشنی داشته‌اند که گاه ارزش تحلیلی آنها مدت‌ها بعد آشکار شده است. برای نمونه ایشان در نخستین دیدار با رئیس‌جمهور و اعضای هیأت دولت نهم، با وجود تحسین سردست گرفتن شعار عدالت، هشدار داده بودند: «عدالتی که همراه با معنویت و توجه به آفاق معنوىِ عالم وجود و کائنات نباشد، به ریاکاری و دروغ و انحراف و ظاهرسازی و تصنع تبدیل خواهد شد.»(1384/06/08) اما متأسفانه چنین رفتارهایی که هم خلاف شرع، هم خلاف قانون و هم خلاف اخلاق بود، چندین بار در طول دوره‌ی دولت‌های نهم و دهم صورت گرفت و هر بار با تذکر جدی رهبر انقلاب نیز مواجه شد. چه در مورد افشاگری‌های سیاه‌نمایانه از مدیریت سال‌های گذشته انقلاب و متهم کردن اشخاص در مناظرات ریاست‌جمهوری سال 1388 به امید ترتیب اثر(1388/03/29) و چه در قالب اتهام به دو قوه‌ی دیگر به استناد موارد اثبات‌نشده در دادگاه. واضح است که به‌کار گرفتن احساسات مردم در جهت ایجاد اختلاف نیز خلاف حقوق اساسی مردم است، چون امنیت روانی و اخلاقی شهروندان را سلب می‌کند(1391/11/28) و از همین باب هم خیانت به کشور است.(1391/08/10)

به‌نظر می‌رسد اگر اینگونه کنش‌های رهبری بر پایه‌ی نقش ویژه ایشان در نظام اسلامی و در بستر زمانی خود با توجه به زمینه‌هایش بررسی شود، نشانگر استواری بر صراط انقلاب در برابر کسانی است که می‌خواهند با وجود زیر پا گذاشتن خطوط قرمز اخلاق و شرع و قانون، به جای «انقلابی‌گری»، «انقلابی‌نمایی» کنند و در عین حال خود را صدای مردم و سخنگوی آنان جلوه دهند.

151505471618-1-4-1051287345351_605.png.jpg

 نظر دهید »

ایرانی بودن ما مقابل اسلامی بودن‌مان نیست

13 دی 1396 توسط مدیر النفیسه

ایرانی بودن ما مقابل اسلامی بودن‌مان نیست

نایب رئیس مجلس با تاکید بر اینکه ایرانی بودن ما چیزی نیست که مقابل اسلامی بودن ما قرار گرفته باشد، تصریح کرد: یکی از شعارهای حرکت‌های اعتراضی اخیر استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی بود. باید از شعاردهندگان پرسید جمهوری ایرانی چیست؟

واکنش مطهری به یکی از شعارهای معترضان: جمهوری ایرانی همان جمهوری اسلامی است / ایرانی بودن ما مقابل اسلامی بودن‌مان نیست

علی مطهری نایب رئیس مجلس شورای اسلامی یادداشتی منتشر کرد که متن آن به شرح زیر است:

یکی از شعارهای حرکت‌های اعتراضی اخیر «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» بود. باید از شعاردهندگان پرسید جمهوری ایرانی چیست؟ وقتی اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران مسلمان هستند طبعاً جمهوری ایرانی همان جمهوری اسلامی خواهد بود. ایرانی بودن ما چیزی نیست که در مقابل اسلامی بودن ما قرار گرفته باشد.

اصولاً یکی از مقومات ملیت مردم یک جامعه مذهب آنهاست. بنابراین اسلام یکی از مقومات ملیت ایرانی ماست نه چیزی در مقابل ملیت ما؛ مگر این که ایران را ایران قبل از اسلام در نظر بگیریم و مقصودمان از جمهوری ایرانی حکومتی مانند حکومت ساسانی باشد با قید جمهوریت، یعنی یک حکومت فاسد طبقاتی که مثلا فرزند کفشگر باید کفشگر می‌شد و حق نداشت شغل دیگری داشته باشد و پادشاه آن خسروپرویز در حرمسرای خود سه هزار زن را اسیر کرده بود و اگر می‌شنید زن زیبایی در گوشه‌ای از ایران وجود دارد او را هم می‌افزود، یا پادشاه دیگر آن انوشیروان که به غلط به «عادل» مشهور شده است وقتی یکی از وزیرانش مشورت و نظری برخلاف نظر خودش ارائه کرد دستور داد آنقدر با دوات بر سرش کوبیدند تا از دنیا رفت.

اگر مقصود شعاردهندگان «جمهوری ایرانی» چنین حکومتی است، ‌باید به آنها گفت مردم ایران برای نجات از چنان حکومتی اسلام را با آغوش باز و در کمال آزادی در امتداد زمان پذیرفتند و تسلیم حقیقت شدند و چون آن را حق یافتند بیشترین خدمت را به اسلام کردند همچنان که امروز خدمتشان را می‌بینیم.

آری، می‌پذیریم که در جمهوری اسلامی گاهی آن گونه که باید مطابق اسلام عمل شود عمل نشده است. ولی راه آن تلاش برای اصلاح امور است نه شعار دادن برای بازگشت به ظلم و خرافات قبل از اسلام. پیش از شما رژیم پهلوی تلاش مذبوحانه‌ای برای بازگشت ایران به ایران قبل از اسلام کرد با جشن 2500 سال شاهنشاهی ایران و تغییر تاریخ اسلامی به تاریخ شاهنشاهی که پاسخ خود را با کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» استاد شهید مطهری و سپس با انقلاب اسلامی مردم ایران دریافت کرد. اگر دوباره مرد این میدان هستید بسم الله، ولی آزموده را آزمودن خطاست.

 نظر دهید »

چه کسانی از اغتشاشات در ایران خوشحال شدند؟

12 دی 1396 توسط مدیر النفیسه

اعتراض های خیابانی از همان روزهای ابتدایی خود حامیان فراوانی پیدا کرد، حامیانی که اغلب آنها در خارج از ایران هستند و حالا پس از گذشت پنج روز به حمایت تمام قد از معترضان می پردازند. اما در داخل تاکنون هیچ گروه شناسنامه داری از معترضان حمایت نکرده است. فعالان سیاسی هم تلاش می کنند مرز خود را با اعتراض ها روشن کنند.

 

اگر اعتراض های سال 88از حمایت جریان اصلاح طلب در داخل کشور برخوردار بود، اعتراضات اخیر ظاهرا هیچ حامی داخلی ندارد و همه جریانات با آن مخالفت کرده اند. در این بین اصلاح طلبان بر حق آزادی بیان معترضان تاکید می کنند و می گویند دولت باید به دور از خشونت با آنها برخورد کند و اجازه تجمع به معترضان داده شود. بخشی از اصولگرایان نیز برخلاف گذشته با این دیدگاه همراهند.

اما با وجود اینکه این اعتراض ها در داخل از حمایت و سازماندهی هیچ گروهی برخوردار نیست و جبهه موافق ندارد اما در خارج از ایران در حمایت از آن جبهه ای قدرتمند تشکیل شده است. در این جبهه هم دولت های خارجی وجود دارند و هم گروه های متنوع سیاسی، هم تروریست و هم حامی حقوق بشر، هم سلطنت طلب و هم جمهوری خواه.

 

چهار لایه حامیان ناآرامی‌ و اغتشاش در ایران

در میان دولت های خارجی حامی اعتراضات در صدر آنها ایالات متحده آمریکا قرار دارد. آمریکا در دوره دونالد ترامپ ضدیت بسیار بیشتری با ایران پیدا کرده است. او پیشتر از تغییر حکومت در ایران حمایت کرده بود و حالا با این اعتراض ها خوشحال است و مدام از آن حمایت می کند.

او در آخرین موضع گیری اش که برای چهارمین بار درباره اتفاقات سخن می گوید، مدعی شد که زمان تغییر در ایران فرا رسیده است.

ترامپ روز دوشنبه یازدهم دیماه در توئیتر نوشت: «ایران، به رغم توافقنامه بسیار بدی که از سوی دولت اوباما با آنها امضا شد، در تمامی زمینه ها شکست خورده است. مردم بزرگ ایران برای سالهای زیادی سرکوب شده اند. آنها گرسنه غذا و آزادی هستند. همراه با حقوق بشر، ثروت ایران در حال چپاول شدن است. زمان تغییر فرا رسیده.»

دونالد ترامپ، یکشنبه ۱۰ دی هم در توئیتر خود نوشت: «ایران، نخستین دولت حامی تروریسم با موارد زیادی از نقض حقوق بشر که به صورت ساعتی اتفاق می افتد، حالا اینترنت را هم قطع کرده تا تظاهرکنندگان دوستار صلح نتوانند با هم ارتباط برقرار کنند. اصلا خوب نیست!»

دیگر مقامات آمریکایی نیز یکی پس از دیگری به حمایت از اعتراض ها در ایران پرداخته اند و نسبت به برخورد با معترضان هشدار داده اند.

نیکی هیلی، سفیر آمریکا در سازمان ملل متحد بیانیه ای صادر کرد. هیلی در این بیانیه گفته است: «در آغاز سال نو، امید و دعای کا بدرقه راه میلیون ها نفر از مردمی که از دست حکومت های سرکوبگری در کره شمالی، ونزوئلا و به خصوص ایران رنج می کشند. جایی که مردم سرکوب شده ایران حالا صدایشان را به دست آورده اند. حکومت ایران از سوی مردمش در حال آزمایش شدن است. ما دعا می کنیم که آزادی و حقوق بشر در این روز همراه مردم باشد.»

اما در کنار آمریکا، کانادا دومین کشوری است که به جبهه حامیان اعتراضات پیوسته است، اما با احتیاط. وزارت خارجه کانادا هم با صدور بیانیه ای از جنبش مردم ایران حمایت کرد. در این بیانیه آمده است: «کانادا به دقت تظاهرات مردم ایران را دنبال می کند. ما از مقامات ایرانی می خواهیم حقوق بشر و دموکراتیک مردم را به رسمیت بشناسد. کانادا به حمایت از حقوق اساسی مردم ایران ادامه خواهد داد، حقوقی که شامل حق آزادی بیان می شود.»

سومین دولت حامی اعتراضات، رژیم صهیونیستی است. بنیامین نتانیاهو و چندی از مقامات این رژیم از همان روزهای اول اعتراضات از آن حمایت کردند. او در آخرین موضع گیری خود در اینباره ضمن رد هرگونه دخالت در این اعتراضات، گفت: «ایرانیان در پی آزادی‌های اساسی هستند که در چندین دهه اخیر، از آن محروم شده‌اند.»

به نظر می رسد موضع کشورهای عربی منتقد ایران از جمله عربستان سعودی نیز حمایت از اعتراض هاست با این وجود عربستان تاکنون در این باره سکوت کرده است اما علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی می گوید یکی از پشت پرده اعتراض ها عربستان است.

در کنار دولت های خارجی موافق اعتراضات، اروپا و برخی دیگر از کشورها همچون روسیه و ترکیه سعی کردند بیشتر اوضاع را رصد کنند. اتحادیه اروپا و کشورهای این حوزه از جمله بریتانیا اعلام کرده اند با نگرانی اوضاع ایران را زیر نظر دارند.

ترکیه و روسیه نیز نسبت به دخالت خارجی در امور داخلی ایران هشدار داده اند.

 

 رضا و فرح پهلوی از حامیان مهم اعترضات هستند


لایه دوم جبهه موافقان اعتراضات، برخی گروه های معاند جمهوری اسلامی است که در خارج از کشور فعالیت دارند. به نظر می رسد این گروه ها که منتظر اتفاقات اینچنینی هستند تمام توان و تلاش خود را برای حمایت از اعتراضات به کار بسته اند.

در صدر این گروه ها سلطنت طلب‌ها قراردارند. رضا پهلوی، فرزند آخرین شاه ایران اخیرا در موضع گیری معترضان را شایسته “ستایش ملی” دانسته است.

پیشتر فرح پهلوی هم در این باره موضع گیری کرده بود و از اعتراضات حمایت کرده بود. این حمایت ها بیشتر پس از آن مطرح شد که در اعتراضات شعارهایی در دفاع از پهلوی ها سر داده شد.

اما مریم رجوی، رهبر سازمان ترروریستی مجاهدین خلق(منافقین) نیز از حامیان پرو پا قرص اعتراضات بوده است. او در این باره بیانیه ای صادر کرد و از مردم ایران خواست به معترضان بپیوندند.

با وجود اینکه اعتراض ها در روز نخست در مشهد در واکنش به “گرانی” صورت گرفت اما به سرعت خط اعتراض ها تغییر کرد و حالا برخی از معترضان دست به اغتشاش می زنند و در خط براندزی نظام حرکت می کنند.

لایه سوم  فعالان حقوق بشر و برخی فعالان سیاسی نارضی است که از هر فرصتی برای مقابله با نظام استفاده می کنند.

شیرین عبادی از جمله این افراد است. این حقوقدان و برنده جایزه نوبل صلح در پیامی مردم ایران را به نافرمانی مدنی در مقابل حکومت دعوت کرد. او از مردم خواست در خیابان ها بمانند. عباس میلانی نویسنده و تاریخ نگار هم در میان حامیان این ناآرامی هاست.

فعالان سیاسی و فرهنگی دیگری هم در این باره اظهار نظر کرده اند و به دفاع از اعتراضات پرداخته اند اما بسیاری نیز سیاست سکوت را در پیش گرفته اند. به نظر می رسد سکوت بسیاری از روشنفکران و شخصیت های منتقد خارج از کشور از عدم اطمینان از ماهیت اعتراضات بر می آید.

البته در این میان عده ای نیز در داخل کشور به حمایت از اعتراض ها پرداخته اند. این گروه که بیشتر فعالان مدنی اند تلاش دارند معترضان را به سمت خودداری از ایجاد اغتشاش و اقدامات مخرب هدایت کنند. این عده با موضعگیری در شبکه های اجتماعی به فعالیت می پردازند. برخی از چهره ها مخصوصا هنرمندان صرفا به دفاع از مردم پرداخته اند.

 

لایه چهارم؛ رسانه ها هستند، مهمترین بازوی اعتراضات که از خارج از ایران هدایت می شوند. مهمترین رسانه ناآرامی ها “آمد نیوز” است. کانال خبری در پیام رسان تلگرام که از ساعات اولیه تجمع مشهد خود را در جایگاه رسانه، اعتراضات قرار داد.

“آمد نیوز” رسانه ای با هویت مبهم به حساب می آید که تاکنون اخبار کذب زیادی درباره ایران و مقامات کشور منتشر کرده است. با این حال این کانال تلگرام تلاش وسیعی برای به آشوب کشیدن ایران آغاز کرده است. این کانال آشکارا مردم را به ایجاد آشوب و رفتارهای خشونت بار تشویق می کند.

در تلگرام کانال های فراوانی ایجاد شده که ماهیت بسیاری از آنها تحریک مردم به شرکت در اعتراض ها و در مواردی ایجاد اغتشاش است. نقش گسترده شبکه های اجتماعی در این ناآرامی ها سمت و سوی اعتراض ها را تغییر داده است. عده ای معتقدند شبکه های اجتماعی باعث شده است، روایت های اغراق آمیزی از اعتراض ها منتشر شود.

رسانه های خبری دیگری نیز این اعتراضات را به صورت گسترده پوشش داده اند، از جمله بی بی سی و صدای آمریکا. در ایران اما رسانه ها با احتیاط درباره مسئله سخن می گویند. رسانه های مستقل داخلی تلاش می کنند با تحلیل رویداد زمینه برقراری آرامش، کنترل بحران ورضایت مردم مهیا شود، این رسانه‌ها جانب مردم را می‌گیرند اما با آسیب زدن به اموال عمومی و ایجاد اغتشاش مخالفت می کنند.

 

 2 نظر

تکلیف ما و دولت در حوادث اخیر

10 دی 1396 توسط مدیر النفیسه

تکلیف ما و دولت در حوادث اخیر
در روزهای گذشته اعتراضات مردمی در برخی شهرهای کشور برگزار شد. تجمعات مردم ابتدا از شهر مشهد آغاز شد اما به شهرهای دیگر نیز سرایت کرد. دلیل اصلی مردم برای حضور در این تجمعات موضوعات و مسائل اقتصادی بوده است.

در واقع شعارهای مردم ابتدا دارای رنگ و بوی اقتصادی و خواست اصلی مطالبات معیشتی و حل مسائل و مشکلاتی مانند بیکاری و گرانی بود. از این رو لازم است تظاهرات اخیر را از تحرکات سیاسی که در سال های گذشته مانند 78 و 88 برگزار می شد جدا کرد. اگر چه در این تجمعات، همیشه عده ای فرصت طلب و ضد انقلاب حضور دارند که تلاش می کنند جهت شعارها را به سمت مسائل سیاسی تغییر دهند اما خواست اصلی مردم حل مشکلات اقتصادی می باشد.

نکته مهمی که درباره تجمعات اخیر باید گفت عدم رصد، پایش، پیش بینی و بی توجهی دولت به اوضاع و شرایط جامعه است. به عبارتی با وجود این که شاخص ها و آمارها که توسط سازمان های رسمی منتشر می شود در سال ها و ماه های اخیر همگی حاکی از بدتر شدن اوضاع اقتصادی داشت اما دولت دوازدهم در طول این مدت نسبت به افزایش نارضایتی های مردم کم توجه بود و درک درستی از شرایط پیش آمده نداشت. این در حالی است که از دولت تدبیر و امید این انتظار وجود داشت که حسگرهای آن بیش از پیش فعال باشد و قبل از آن که به این نقطه برسیم فکری برای کاهش مشکلات و دردهای جامعه می‌کرد.

دولتی ها نباید چون گذشته هشدارهای دلسوزانه درباره بی عملی ها و ناکارآمدی ها و مشکلات مردم را به رقبای سیاسی و انتخاباتی خود نسبت دهد و روی ترش کنند و به گزارشهای غیر واقعی دل خوش دارند. تزریق امید به جامعه با ارایه گزارش عملکردها و نشان دادن دغدغه مندی مسولان و وزرا و کم کردن فاصله آنان با مردم حاصل می شود و بس .

اما سوال مهم در حال حاضر این است که با تجمعات و اعتراضات پیش آمده چگونه باید برخورد کرد.

1- به نظر می رسد اولین و مهمترین مسئله این است که تمامی جناح ها و جریانات سیاسی صرفاً باید منافع مردم و امنیت ملی را مدنظر قرار دهند و در این وضعیت به فکر انتقام گیری های سیاسی نباشند؛ چرا که ادامه بازی و بهره برداری های سیاسی موجب می شود نه تنها هیچ کدام از جناح ها برنده این منازعه نشوند بلکه دود آن به چشم مردم برود و به نظام نیز آسیب وارد آید. فراموش نکنیم هنوز یکی دو روز از این اتفاقات نگذشته بسیاری از کانال های ضد انقلاب و مقامات آمریکایی و دیگر کشورهای غربی و عربی وارد میدان شده اند و تلاش می کنند تا به این تظاهرات سمت و سو بدهند.

2- همه باید صف آشوبگران و فرصت طلبان را از مردمی که به گرانی ها و مسایل اقتصادی معترض بودند جدا کنند. امنیت ملی و منافع ملی کشور و مردم اجازه نمی دهد گروهی فرصت طلب با موج سواری بر خواسته های گروهی از مردم به تخریب اموال عمومی و سلب آسایش شهروندان اقدام نمایند و خسارتهایی را به کشور وارد کنند که بازسازی آنها باز از جیب همین مردم خواهد بود .

3- دولت و تمامی سازمان ها می باید برای کاهش مشکلات اقتصادی گامهای جدی بردارند و طرح های ضربتی کوتاه مدت برای حل مشکلات اساسی مردم را در دستور کار قرار دهند و برنامه ها و سیاست های میان مدت و بلندمدت نیز در راستای اقتصاد مقاومتی در نظر گرفته شود. چه بسا لازم باشد دولت در بودجه 97 که در حال حاضر در دست بررسی است نگاه دقیق تری به وضعیت اقتصادی مردم داشته باشد و تغییرات لازم را با کمک مجلس در آن اعمال نماید. این تغییرات می تواند درباره موضوعات و مسائلی که در روزهای اخیر باعث ایجاد حساسیت در مردم شد انجام گیرد. از این رو موضوعات و ردیف های مرتبط با افزایش قیمت های حامل های انرژی، حذف 30 میلیون یارانه بگیر و عوارض خروج از کشور می تواند در اولویت باشد.

4- اما نکته آخری که باید درباره آن گفت حضور محدود دانشجویان در تجمعات اعتراضی می باشد. دانشجویان همیشه باید پیش قراول و سردمدار حرکت ها و جنبش های اجتماعی باشند اما نمی توانند فارغ از منافع عامه مردم حرکت کنند و نباید خود را درگیر مسائل و بازی های سیاسی و باندی کنند. در واقع انتظار این است که دانشجویان به عنوان قشر فرهیخته جامعه بازگو کننده و پیگیر تحقق مطالبات واقعی مردم و رفع مشکلات آنها باشند و مرزبندی های خود را با ضد انقلاب خارج نشین که در پی سوء استفاده از هر حرکتی می باشد حفظ کنند.

سایت الف

 نظر دهید »

چگونه حرام‌ها حلال شد؟!

07 دی 1396 توسط مدیر النفیسه

 

از یک قرن پیش، جامعه شبه‌جزیره عربستان و به تبع آن همه جغرافیای سلفی در یک حصار دینی بسته زندگی می‌کرد. داستان‌های زیادی درباره رنج افراد از فتوا‌های شیوخ وهابی تندرو روایت می‌شود. در یک مرحله‌ای در گذشته هنرها، فناوری‌های جدید، انتقاد از هیئت حاکمه و بسیاری دیگر از نظریه‌های علمی حرام بود. بعضی از این محرمات تاکنون حرام باقی مانده است.

دستگاه دینی عربستان چگونه مهار شد؟

 محرمات در عربستان سه نوع‌اند: اجتماعی، فناورانه و سیاسی. از دهه هشتاد قرن گذشته، حدت و شدت آن دسته از فتوا‌هایی که همه چیز‌های جدید را حرام اعلام می‌کرد، بیشتر شد. اما امروزه این فتوا‌ها بیش از تحریم به حلال‌سازی متمایل است. در آغاز دهه هشتاد، با ظهور “جریان بیداری” فتوا‌های تندرو رایج شد. میلیون‌ها جزوه سخنرانی و کتاب از این جریان به فروش رفت و این امر نشانه‌ای از وجود یک جریان عمومی بود که در این مسیر قرار داده شد.

از زمان تاسیس دولت اول سعودی در سال ۱۷۴۴ یک اتحاد بین دو شخصیت مهم آغاز شد: محمد بن سعود، بنیانگذار هیئت حاکمه و محمد بن عبدالوهاب، مؤسس مذهب وهابی. رابطه بین این دو شخصیت، مسیر تاریخی کشور عربستان را ترسیم کرد.

از همان آغاز، تمایل چموشی برای بستن تمام روزنه‌های جامعه وجود داشت. تا این جامعه از واقعیتی که در آن زندگی می‌کرد، جدا شود. جسدش در زمان حاضر و روحش در تاریخ سیر کند. تمام مسائل مهم زندگی معاصر حرام اعلام شد. تلویزیون، تلویزیون دارای دوربین، گردشگری، بیرون رفتن به قصد تفریح، نزدیک شدن به زن، رانندگی زنان، پخش ماهواره‌ای را حرام اعلام کردند. حتی (اهدای) گل سرخ هم حرام اعلام شد. زیرا این امر شبیه رفتار “کفار” بود. داستان و قصیده حرام شد، زیرا فاسد است، اینترنت حرام اعلام شد، زیرا به فساد منجر می‌شود.

این جنبه از مسائل با زندگی عامه مردم مرتبط بود. جنبه‌ای که بازتاب‌دهنده تصورات ساده‌ای است که از یک طرف دارای دیدگاه متعصبی درباره جهان و واقعیت است و از طرف دیگر واقعیت ویژه‌اش را به سادگی تجربه بسته و محدود بودن، محول می‌کرد. از این مرحله در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ عبور شد. پس از آن بود که دیگر فناوری حرام نبود و هنر‌ها مجال بروز یافتند. اما از دهه پیش، بازگشت تندروی دینی، همه مسائل را به حالت اول بازگرداند.

تندروی دینی که شیوخ وهابی آن را اعمال کردند، لاجرم به چند انفجار پی در پی منجر شد که از سال ۱۹۷۹ هنگام شورش جهیمان العتیبی علیه آل سعود، آغاز شد. این شورش فرصتی برای حرام کردن تظاهرات و تحمیل یک دیدگاه بشدت افراطگرایانه بر جامعه بود. این دیدگاه متکی بر یک قاعده فقهی بود که از آن برای محاصره زندگی مردم سوءاستفاده شد. بر اساس این قاعده “دفع مفاسد بر جلب منافع مقدم‌تر است.”

در مقایسه با آنچه که در چهار دهه گذشته اتفاق افتاد، جامعه شبه‌جزیره، به نوعی توازن دینی را تجربه می‌کرد. این سبک زندگی در مناطق جنوب، حجاز و شرق عربستان ادامه پیدا کرد. زیرا این مناطق به دلیل موقعیت جغرافیایی با دیگر کشور‌ها که غالبا مذاهب مختلفی دارند، تبادل اجتماعی داشتند.

ظهور العتیبی صرفا نتیجه یک تفکر دینی تندرو نبود بلکه بازتابی از رفتار سیاسی عربستان بود. چهار سال قبل از العتیبی، در سپتامبر ۱۹۶۵ شاهزاده خالد بن مساعد، ملک فیصل را در انتقام از کشته شدن برادرش، ترور کرد. برادر این شاهزاده در اعتراض به پخش فیلم و آهنگ از تلویزیون عربستان در حین حمله به ساختمان صداوسیما کشته شده بود.

راه حل دولت این بود که محدودیت‌هایی تحمیل کند که گویی منتظر توجیه آن‌ها بود. هیئت امر به معروف قدرت زیادی کسب کرد و هنگام اوقات نماز، مغازه‌ها را می‌بست و رفتار مردم را کنترل می‌کرد.


شاید عبارت “دین بدون فرهنگ” که اولیوییه روا، پژوهشگر فرانسوی در کتاب “جهل مقدس” آورده، بهترین توصیف ماهیت “جریان بیداری” باشد که در طول چهار دهه گذشته در عربستان سیطره ایدئولوژیک داشت. البته این توصیف، تحولات کنونی عربستان را به عنوان واکنش‌های طبیعی به آن جریانِ متفاوت با دستگاه رسمی دینی، تفسیر نمی‌کند. این تحولات، نشان‌دهنده انتقال از یک دوره خشونت‌زا به یک مرحله جدید است که جای گرفتن علنی در آغوش صهیونیسم را توجیه می‌کند.

آنچه که هم‌اکنون در عربستان اتفاق می‌افتد؛ فقط نتیجه انسداد نظری و تفسیر صوری از مفهوم بیداری نیست. بلکه یک ایجاب خارجی است. تفسیر صوری از مفهوم بیداری بوسیله نوشتجات شبیه به هم و افکار بی‌مایه مبلغان مذهبی شکل گرفت. آنچه که این امر را ثابت می‌کند، دگرگونی سریع مفتی‌ها است. به عنوان نمونه، عبدالعزیر آل الشیخ، مفتی عربستان، ظرف سه هفته از روی همان منبری - در مسجد امام ترکی - که مشارکت زنان در انتخابات شورای شهر را حرام اعلام کرده بود، مشارکت آن‌ها را حلال اعلام کرد. این امر به بسیاری از مردم نشان داد که دستگاه‌های دینی کاملا تابع کاخ پادشاهی است و این دستگاه برای خدمت به منافع و گرایش‌های سیاسی دربار عمل می‌کند. این مسئله باعث از بین رفتن اعتماد مردم و بویژه روشنفکران مستقل به روحانیون شد. آن‌ها معتقدند که تغییر فتوا‌ها ناشی از تغییر دیدگاه مفتی و رسیدن او به یک اجتهاد جدید نیست، بلکه این تغییر را ناشی از تغییر تفکر و گرایش سیاسی حاکم می‌بینند. مفتی نیز چاره‌ای جز همراه شدن با تغییرات جدید ندارد.

مرتبط نکردن این مسیر با یک مسیر دیگر که باعث بوجود آمدن القاعده و داعش شد، غیر ممکن است. این دو گروه بر اساس فتوا‌های تکفیری واپسگرایان، تندروی بی‌نظیری را نشان دادند. پیدایش القاعده با آغاز بازگشت به تندروی - پس مدتی آرامش در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ - همزمان شد. دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل برای اجرای برنامه‌های خونین، مخرب و دردناک از افغانستان گرفته تا عراق و سوریه، از این دو گروه استفاده کردند.


با روی کار آمدن سلمان بن عبدالعزیز و پسرش محمد - پرنفوذترین مرد - تصمیم ریشه‌کن کردن میرات فتوا‌های تندروی “جریان بیداری” نه تنها با هدف سکولارسازی کشور بلکه اساسا برای پاسخ‌دهی به خواسته‌های آمریکایی در خصوص موضع در قبال قدس و حق فلسطینی‌ها به عنوان بخشی از آنچه “توافق قرن” نامیده می‌شود، گرفته شد؛ بنابراین طبیعی بود که فتوا‌ها زیر و رو شود. به طوری که ناگهان قدس به یک شهر غیرمهم برای مسلمانان و عرب‌ها تبدیل شد و فلسطین نیز صرفا مشکل خود فلسطینی‌ها شد. فتوا‌ها، بر حرام بودن قتل صهیونیست‌های یهودی تاکید کرد. نمونه این امر، فتوای شیخ وهابی علی الحلبی است. این فتوا‌ها به کاستن از اهمیت قدس و به حاشیه راندن مسئله فلسطین بوسیله سکوت کر کننده رسمی سیاسی و دینی منجر شد. سکوتی که نشکست جز با صدا‌های برخی از نویسندگان سعودی که فلسطینی‌ها را مورد هدف قرار می‌دادند.

منبع: وبگاه شبکه المیادین

ترجمه: وبگاه فرارو

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 51
  • 52
  • 53
  • ...
  • 54
  • ...
  • 55
  • 56
  • 57
  • ...
  • 58
  • ...
  • 59
  • 60
  • 61
  • ...
  • 63
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • متین
  • صفيه گرجي

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 20
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 32
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 23
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس