نامه امام رضا(علیه السلام) به حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السلام)
نامه امام رضا(علیه السلام) به حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السلام)
دوستان ما نباید فرصتهای گرانبهای زندگی و وقت ارزشمند خود را به دشمنی با یکدیگر تلف کنند.
نامه امام رضا(علیه السلام) به حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السلام)
دوستان ما نباید فرصتهای گرانبهای زندگی و وقت ارزشمند خود را به دشمنی با یکدیگر تلف کنند.
حسن زادۀ آملی؛ چرا علامه؟/ متنوعتر از فقیهان با ادبیات و ریاضیات و فلسفه
شمار روحانیونی که به آنان «علامه» گفته میشد یا هنوز میشود فراوان نیست و در روزگار ما البته این لقب، کمتر به کار میرود چون دایرۀ علوم و معارف به قدری گسترده و پر از جزییات شده که جامعیت در همۀ علوم از عهدۀ یک تن و در عمر کوتاه برنمیآید.
نه تنها در دانشگاهها چنین عنوانی به صورت رسمی وجود ندارد که در حوزههای علمیه هم چنین مرتبهای تعریف نشده تا مانند اجتهاد و مرجعیت به کار گرفته شود اما معدود کسانی از جانب دیگران، چنین توصیف میشوند و این امر، دو سبب دارد:
نخست این که اصل در حوزههای علمیه با فقه و فقاهت و جهد برای اجتهاد است و بیشتر فقیه و مجتهد پرورش میدهند تا فیلسوف و ادیب و حتی برخی از بزرگان حوزه با فلسفه زاویه داشتهاند. کما این که در خاطرات آیتالله منتظری آمده که از جانب مرجع فقید آیتالله بروجردی مأمور میشود نزد علامۀ طباطبایی برود تا از او بخواهد یکی از دروس فلسفی خود را تعطیل کند و البته آقای منتظری به این شکل منتقل نمیکند بلکه از مرحوم طباطبایی میخواهد عنوان را تغییر دهد و محتوا را ادامه دهد تا از حساسیت ها کاسته شود. یا مرحوم مطهری ناگزیر میشود از قم به تهران بکوچد و استاد دانشکدۀ الهیات میشود.
با این نگاه، علامه (غالبا و نه مطلقا) به فقهایی اطلاق میشده که پس از اجتهاد و کسب مدارج بالای فقهی به جای ادامۀ آن تا مرجعیت، بیشتر سراغ فلسفه و حکمت رفتند و مرجع نشدند اما جایگاه درخور یافتند. شاخصترین چهرهها از این دست بی گمان علامۀ طباطبایی و در مرتبۀ بعد آقای حسن حسنزادۀ آملی بودند که دیروز در 93 سالگی درگذشت.
سبب دیگر این است که این فقیهان به ادبیات و علوم دیگر هم توجه و علاقۀ خاص داشتند و در فقه و حتی فلسفه متوقف نماندند. چندان که مرحوم حسنزادۀ آملی را نه با آثار فقهی که با آثار او در فلسفه، عرفان، ریاضی، نجوم، ادبیات فارسی و عربی و به عنوان مثال تصحیح «کلیله و دمنه» میشناسیم و می دانیم که ورود به عرصۀ تصحیح آثار کلاسیک، کاری بسیار تخصصی بوده است و این یادآوری لازم است که در ادبیات هم به کوشندگانی چنین علامه گفته می شده و مشهورتر از علامه محمد قزوینی است.
این توضیحات برای آن است که تصور نشود «علامه» یک عنوان رسمی است که در حوزه یا دانشگاه اعطا شود یا نویسنده قصد اغراق دارد و مخاطب بپرسد در روزگاری که بزرگترین دانشمندان علوم مختلف نمیتوانند چنین مدعایی داشته باشند چگونه میتوان به کسانی که بیشتر غرق در علوم قدیمه ولو برخوردار از هوش و حافظۀ سرشار بوده باشند، عنوان علامه اطلاق کرد؟
نگاهی به پیامهای تسلیت روحانیون بلند مرتبه هم نشان میدهد که برای چهرههای مشهور به علامه مانند مرحومان طباطبایی، جعفری و مطهری و همین مورد اخیر حسن زاده آملی ترجیح میدهند از این عنوان استفاده نکنند و «آیتالله» میآورند اما علامه در واقع بیانگر دامنۀ مطالعات و تحقیقات و فرافقهی بودن آن روحانی است و در پیام رهبری به «ذو فنون» بودن او اشاره سده و این که « نمونه های معدودی چون او در هر دوره چشم و دل آشنایان را مینوازد».
همین که بدانیم حسنزاده آملی علاوه بر تلمذ نزد استادانی چون مهدی الهی قمشهای، علامه شعرانی، علامه طباطبایی و سید محمد حسن الهی، آثار فلسفی و عرفانی مانند شرح منظومه، اشارات، اسفار اربعه و شرح فصوص قیصری را در دورههای متعدد و پس از سکونت در قم، 14 دوره شرح منظومه، 4 دوره اشارات، یک دوره اسفار اربعه و 4 دوره شرح فصوص قیصری را تدریس کرده نشان می دهد در فقه محدود نبوده و جنس علاقهها و مطالعات او متنوع تر و گستردهتر از دیگران بوده چندان که ریاضیات و هیأت نیز درس میداده است.
علایق عرفانی و ادبی و اشتغالات فکری او به آنچه به «علوم غریبه» شهرت دارد البته نزد برخی از روحانیون و غیر روحانیون مقبول نیست اما هیچ کس در این گزاره که هرگز از خواندن و نوشتن و اندیشیدن بازنایستاد تردید ندارد.
آقای حسینی دورود از دینپژوهان و فعالان حوزوی رسانهای خاطرات فراوانی از او دارد و از جمله این که یک بار مسیری طولانی همراه او بوده در حالی که حین راه رفتن هم میخوانده است.
در روزگاری که نهاد دیانت در نهاد سیاست ادغام شده و پاره ای روحانیون به خاطر تلاش برای حفظ استقلال حوزه و مرجعیت از سیاست و قدرت به انقلابی نبودن متهم و گاه ناگزیر از مهاجرت می شوند حضور چهره هایی چون مرحوم حسن زادۀ آملی به استقلال حوزه یاری میرساند و از این منظر هم فقدان آنان خسارتبار است.
با این همه تنوع طیف ها و شخصیت هایی که دربارۀ مرحوم حسن زادۀ آملی پیام تسلیت فرستادند و 93 سال زندگی محترمانۀ او در این دنیا نشان داد که سیاسی شدن بیش از حد و ارتزاق کامل از نهادهای حکومتی کیان روحانیت شیعه را تهدید می کند و سلوک مرحوم حسن زادۀ آملی می تواند الگو باشد.
او که با تفاوت ها شناخته میشد در وصیت برای محل تدفین هم متفاوت عمل کرده و به رغم سالهای طولانی اقامت در قم وصیت کرده در زادگاه خود - روستای «ایرا»ی لاریجان- به خاک سپرده شود.
مهرداد خدیر
گزیده ای از سخنان میرزا اسماعیل دولابی: در کربلا هم قحطی آب بود و هم قحطی محبت
چه بین اهل مجاز و چه بین عرفا، عشقی مانند آنچه در عاشوراست بروز نکرده
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی، عارف سالکی است که روز به روز بر تعداد شیفتگان کلامش افزوده می شود. خواندن ” طوبای محبت ” او در این روزها بیش از هر زمان دیگری بر دل می نشیند.
جملات زیر گزیده ای از سخنان ایشان درباره محرم و امام حسین(ع) است.
* هرکس هر مصیبتی داشته باشد از شیعیان ومسلمانان ومومنان حتی اشقیا اگر مصیبت امام حسین(ع) خوانده شود همه بخشیده میشوند.
* حضرت سیدالشهداء به مردم احتیاج نداشت، اما اینکه می فرمود مرا یاری کنید، یعنی مسلک مرایاری کنید مقصد مرا یاری کنید همکار وهمراه من باشید. وقتی نماز میخوانید یا کار خوبی انجام میدهید به انبیا واولیا کمک می کنید.
* در دستگاه امام حسین حتی ریا هم مدح شده است اگر مالت را جلوی مردم بدهی یاسینه بزنی خوب است.
* اگر کسی هم ته جهنم باشد با این امامانی که من می بینم آخر سر او را بیرون میآورند وکسی راآنجا باقی نمی گذارند.
* ماه محرم یکی از ماههای تکامل است ومحبت وعزاداری برای امام حسین(ع) انسان را زود به مقصدمی رساند.
* همه اهل بیت کشتی نجات هستند ولی کشتی نجات امام حسین سریعتر است.
* امام حسین(ع) تجلی خداست درحدیثی است کسی که آن حضرت را با معرفت زیارت کند خداوند بنفسه به آن زائر مخلوط میشود.
* در دهه اول محرم تجلی امام حسین عالم را عوض می کند. اگر کسی در شب تاسوعا و عاشورا چشم باطنش بازباشد می بیند که هر مومن وکافری محزون است.
* در کربلا هم قحط آب بود وهم قحط محبت.
* چه بین اهل مجاز وچه بین عرفا، عشقی مانند آنچه در عاشورا است بروز نکرده است.
* غم کربلا غمهای دیگر را از بین می برد.
* غم بدون امکان گریه سخت است واسمش حزن است وخزانه حزن وغم عاشورا دل حضرت زینب(س) است.
* کربلا وعاشورا شرابی دارد که همه گناهان را آب می کند.
* هنگام عزاداری انسان در دلش باز می شود وامام حسین(ع) داخل می شوند.
* نماز، روزه، قرآن، ایمان و … هریک چهار فصل دارند و عاشورا بهار ایمان است.
* فرمودند: همهٔ زمینها کربلا و همهٔ روزها عاشوراست، ولی نفرمودند همهٔ شما امام حسیناید، گذاشت خودتان درک کنید.
تابلوهای راهنمائی و رانندگی در جاده ها ،هر یک پیام خاصّی دارند. برخی توجّه می دهند و برخی اخطار. برخی دیگر نیز یادآوری کننده و تأکیدکننده اند. تعدادی هم از راننده می خواهند که خود را نسبت به وقوع هر گونه حادثه احتمالی پیش رو مجهّز سازد.
در واقع تمام این تابلوها، دست در دست یکدیگر، می خواهند به گونه ای راننده را سالم به مقصد برسانند و خطر لغزنده بودن جاده را به اطلاع رانندگان برسانند.
« جاده لغزنده است»، همان تابلوی راهنمائی است امّا فرا روی دولتمردان وکارگزارانی که قصد دارند در مسیر پرپیچ و خمِ خدمت به مردم و تصمیم گیری برای نظام اسلامی حرکت کنند.
این تابلوها، پیام های ابرمردی است که حکومت کوتاه ۵ ساله اش الگویی تمام عیار، برای همه ی عدالت پیشگان وآزادگان عالم، به ویژه کارگزاران و مدیران نظام اسلامی است.
این تابلوها با پیام های خود می کوشند، مسؤولان را در جهت پیمودن مسیر خدمتگزاری به ملّت ، یاری کنند.
پس لطفا برای سلامت راندن در مسیر خدمت در دوران مسئولیت ،یک بار هم که شده این تابلوها را که برگرفته از نامه های ۲۶، ۲۷ و ۵۳نهج البلاغه امیرالمومنین علی (ع)است باهم مرور کنیم.
جناب مدیر؛
▪ واجباتت را با اخلاص انجام بده!
▪ فراوان یاد قیامت کن !
▪ مراقب هجوم شیطان باش!
▪ خویشتن دار و منصف باش!
▪ با خودسازی، مردم را تربیت کن!
▪ مردمی باش ودرجمع مردم حضور پیداکن و باآنان گفتگو کن !
▪ با مردم رو راست و شفاف باش!
▪ با مردم مهربان و دوست باش!
▪ دربرخورد با مردم حوصله کن و با آنها با عدل و انصاف رفتار کن!
▪ با مردم تند خو نباش و به آنها دروغ نگو!
▪ به ملّت خیانت نکن!
▪ خشنودی خدا را با خشنودی مردم عوض نکن!
▪ بر سرمردم منّت نگذار!
▪ به فکر مشکلات محرومان باش واز آنان روی برمگردان!
▪ رعایت حال محرومان و طبقات پائین جامعه را بکن!
▪ حقّ را به حقّ دار بده!
▪تا می توانی با پرهیزکاران و راستگویان بپیوند!
▪ از خشم عمومی مردم بترس!
▪ مراقب مسؤولان دفترت باش!
▪ مراقب نزدیکانت باش!
▪ سهم خواهی و ویژه خواری نکن!
▪ هرگز شتاب زده عمل نکن!
▪ در انعقاد قراردادها و پیمان ها دقّت کن!
▪ در مقابله با دشمن، دوراندیش باش!
▪همیشه در دسترس مردم باش!
ودر پایان این فراز از نامه ۵۳امیرالمومنین علی (ع) می تواند دعای همه مدیران و کارگزاران باشد:
” از خداوند بزرگ، با رحمت گسترده و قدرت برترش در انجام تمام خواسته ها، درخواست می کنیم که به آن چه موجب خشنودی اوست، من و تو را موفّق فرماید، که نزد او وخلق او، دارای عذری روشن باشیم . برخوردار از ستایش بندگان، یادگار نیک در شهرها، رسیدن به همة نعمت ها و کرامت ها بوده و این که پایان عمر من و تو را به شهادت و رستگاری ختم فرماید، که همانا ما به سوی او باز می گردیم".
*مدیرکل نهاد کتابخانه های عمومی خراسان رضوی
بسم الله الرحمن الرحیم
حادثه عاشورا از چند منظر قابل توجه و بررسی است. یکی از منظرهایی که میتوان این حادثه را مورد توجه قرار داد بروز و ظهور دو طیف از انسانها در این حادثه است:
انسانهای حرّ و آزاده
انسانهای واداده و برده.
وقتی قیام امام حسین علیه السلام را بررسی میکنیم، میبینیم که از آغازین روز حرکت آن حضرت از مدینه تا آخرین لحظات حیات شریف آن حضرت از این دو مفهوم، سخن به میان آمده است.
مخفی نماند که بردگی انسان به گونههای مختلفی قابل مشاهده است.
گروهی از ترسِ از دست دادنِ کمترین امکانات رفاهی و مادی و عافیت طلبی، تن به ذلت داده و زیر بار سلطه و ستم مستبدان عالم، سر خم میکنند. سرسپردگی بنی اسرائیل، در مقابل فرعون و فرعونیان، نمونه بارزی از اینگونه بردگی است؛ کسانی که به تعبیر امیرالمومنین علیه السلام از ترس خوارى به استقبال ذلت و خواری میروند.
برخی دیگر بنده هوا و خواهشهای خویش هستند و عقل و ارزشهای انسانی خود را در چنبره هواهای نفسانی خویش اسیر کرده اند. قرآن کریم در مورد این افراد چنین میفرماید: «پس آیا دیدى کسى را که هوس خویش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانیده و بر گوش او و دلش مُهر زده و بر دیدهاش پرده نهاده است؟ آیا پس از خدا چه کسى او را هدایت خواهد کرد؟ آیا پند نمىگیرید؟»
براستى چه بت خطرناکى است هوى پرستى که تمام درهاى رحمت و طرق نجات را به روى انسان مىبندد و چه گویا و پرمعنى است حدیثى که از پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و اله نقل شده: «هرگز در زیر آسمان، معبودى منفورتر از هواى نفس، در نزد خدا، پرستش نشده است»! چرا که بتهاى معمولى موجوداتى بىخاصیتند، ولى بت هوى و هوس اغوا کننده، و سوق دهنده به سوى انواع گناه و انحراف است. هواپرستى، مهمترین وسیله هدایت را که درک صحیح حقایق است از انسان مى گیرد و پرده بر چشم و عقل آدمى مى افکند.
آری برخی افراد به هوای بدست آوردن مال و منال و یا رسیدن به پست و مقام و یا بهرهمندی از شهوات و لذایذ مادی، اسیر و برده نفس خود میشوند.
اما اگر بخواهیم همه این عوامل را در یک عنوان خلاصه کنیم باید بگوییم دلبستگی و وابستگی به دنیا و زندگی مادی، مهمترین عامل وادادگی و اسارت انسان است. همین نکته را به خوبی میتوان از فرمایش امام حسینعلیه السلام استفاده نمود.
در تاریخ طبری آمده که امام حسین از جاى خود کوچ کرد و در روز دوم محرم سال ۶۱ هجرى وارد کربلا شد. در این هنگام رو به اصحاب خود نمود و فرمود:
«مردم بنده دنیایند و دین بر سر زبانهاى آنها آویزان است که آن را مىچرخانند بر محور زندگى خود، وقتى بوسیله بلا آزمایش شدند دینداران کم خواهند بود.»
بزرگ پرچمدار عاشورا در حساسترین لحظات از دشمن تجاوزکار مىخواست که اگر به دین، آیین پایبند نیست، آزادمنش باشد. روایت گران حادثه عاشورا این چنین نقل میکنند که:
واى بر شما اى پیروان آل ابو سفیان، اگر شما دین ندارید و از حساب روز قیامت نمىترسید، پس دست کم در دنیاى خود آزاد مرد باشید.»
به همین جهت میتوان گفت که یکی از بلندترین دعوتهای امام حسین علیه السلام دعوت به آزادی روح انسان و آزادگی است. همانگونه که یکی از اهداف مهم بعثت انبیاء الهی و پیامبر اسلام علیهم السلام نیز، دعوت به آزاد شدن از قیود و وابستگی هاست.
«.. [همان پیامبرى که]آنان را به کار پسندیده فرمان مىدهد، و از کار ناپسند باز مىدارد، و براى آنان چیزهاى پاکیزه را حلال و چیزهاى ناپاک را بر ایشان حرام مىگرداند، و از [دوش]آنان قید و بندهایى را که بر ایشان بوده است برمىدارد…»
شاید به همین جهت است که قیام امام حسین علیه السلام برای همه آزادگان و آزاد اندیشان جهان الهام بخش است تا آنجا که گاندی رهبرآزدایخواهان هندوستان میگوید: مبارزه خود علیه استعمار انگلیس را از حسین علیه السلام آموختم که چگونه در برابر استبداد مقاومت کرد. همچنین نلسون ماندلا در این زمینه میگوید: امام حسین علیه السلام برای او که در برابر نژادپرستی سفیدپوستان آفریقای جنوبی مقاومت میکرد الهامبخش بود.
حجت الاسلام رسولی محلاتی