مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

حسن زادۀ آملی؛ چرا علامه؟/ متنوع‌تر از فقیهان با ادبیات و ریاضیات و فلسفه

04 مهر 1400 توسط مدیر النفیسه

حسن زادۀ آملی؛ چرا علامه؟/ متنوع‌تر از فقیهان با ادبیات و ریاضیات و فلسفه

شمار روحانیونی که به آنان «علامه» گفته می‌شد یا هنوز می‌شود فراوان نیست و در روزگار ما البته این لقب، کمتر به کار می‌رود چون دایرۀ علوم و معارف به قدری گسترده و پر از جزییات شده که جامعیت در همۀ علوم از عهدۀ یک تن و در عمر کوتاه برنمی‌آید.

نه تنها در دانشگاه‌ها چنین عنوانی به صورت رسمی وجود ندارد که در حوزه‌های علمیه هم چنین مرتبه‌ای تعریف نشده تا مانند اجتهاد و مرجعیت به کار گرفته شود اما معدود کسانی از جانب دیگران، چنین توصیف می‌شوند و این امر، دو سبب دارد:

نخست این که اصل در حوزه‌های علمیه با فقه و فقاهت و جهد برای اجتهاد است و بیشتر فقیه و مجتهد پرورش می‌دهند تا فیلسوف و ادیب و حتی برخی از بزرگان حوزه با فلسفه زاویه داشته‌اند. کما این که در خاطرات آیت‌الله منتظری آمده که از جانب مرجع فقید آیت‌الله بروجردی مأمور می‌شود نزد علامۀ طباطبایی برود تا از او بخواهد یکی از دروس فلسفی خود را تعطیل کند و البته آقای منتظری به این شکل منتقل نمی‌کند بلکه از مرحوم طباطبایی می‌خواهد عنوان را تغییر دهد و محتوا را ادامه دهد تا از حساسیت ها کاسته شود. یا مرحوم مطهری ناگزیر می‌شود از قم به تهران بکوچد و استاد دانشکدۀ الهیات می‌شود.

با این نگاه، علامه (غالبا و نه مطلقا) به فقهایی اطلاق می‌شده که پس از اجتهاد و کسب مدارج بالای فقهی به جای ادامۀ آن تا مرجعیت، بیشتر سراغ فلسفه و حکمت رفتند و مرجع نشدند اما جایگاه درخور یافتند. شاخص‌ترین چهره‌ها از این دست بی گمان علامۀ طباطبایی و در مرتبۀ بعد آقای حسن حسن‌زادۀ آملی بودند که دیروز در 93 سالگی درگذشت.



سبب دیگر این است که این فقیهان به ادبیات و علوم دیگر هم توجه و علاقۀ خاص داشتند و در فقه و حتی فلسفه متوقف نماندند. چندان که مرحوم حسن‌زادۀ آملی را نه با آثار فقهی که با آثار او در فلسفه، عرفان، ریاضی، نجوم، ادبیات فارسی و عربی و به عنوان مثال تصحیح «کلیله و دمنه» می‌شناسیم و می دانیم که ورود به عرصۀ تصحیح آثار کلاسیک، کاری بسیار تخصصی بوده است و این یادآوری لازم است که در ادبیات هم به کوشندگانی چنین علامه گفته می شده و مشهورتر از علامه محمد قزوینی است.

این توضیحات برای آن است که تصور نشود «علامه» یک عنوان رسمی است که در حوزه یا دانشگاه اعطا شود یا نویسنده قصد اغراق دارد و مخاطب بپرسد در روزگاری که بزرگ‌ترین دانشمندان علوم مختلف نمی‌توانند چنین مدعایی داشته باشند چگونه می‌توان به کسانی که بیشتر غرق در علوم قدیمه ولو برخوردار از هوش و حافظۀ سرشار بوده باشند، عنوان علامه اطلاق کرد؟

نگاهی به پیام‌های تسلیت روحانیون بلند مرتبه هم نشان می‌دهد که برای چهره‌های مشهور به علامه مانند مرحومان طباطبایی، جعفری و مطهری و همین مورد اخیر حسن زاده آملی ترجیح می‌دهند از این عنوان استفاده نکنند و «آیت‌الله» می‌آورند اما علامه در واقع بیان‌گر دامنۀ مطالعات و تحقیقات و فرافقهی بودن آن روحانی است و در پیام رهبری به «ذو فنون» بودن او اشاره سده و این که « نمونه های معدودی چون او در هر دوره چشم و دل آشنایان را می‌نوازد».



همین که بدانیم حسن‌زاده آملی علاوه بر تلمذ نزد استادانی چون مهدی الهی قمشه‌ای، علامه شعرانی، علامه طباطبایی و سید محمد حسن الهی، آثار فلسفی و عرفانی مانند شرح منظومه، اشارات، اسفار اربعه و شرح فصوص قیصری را در دوره‌های متعدد و پس از سکونت در قم، 14 دوره شرح منظومه، 4 دوره اشارات، یک دوره اسفار اربعه و 4 دوره شرح فصوص قیصری را تدریس کرده نشان می دهد در فقه محدود نبوده و جنس علاقه‌ها و مطالعات او متنوع تر و گسترده‌تر از دیگران بوده چندان که ریاضیات و هیأت نیز درس می‌داده است.

علایق عرفانی و ادبی و اشتغالات فکری او به آنچه به «علوم غریبه» شهرت دارد البته نزد برخی از روحانیون و غیر روحانیون مقبول نیست اما هیچ کس در این گزاره که هرگز از خواندن و نوشتن و اندیشیدن بازنایستاد تردید ندارد.

آقای حسینی دورود از دین‌پژوهان و فعالان حوزوی رسانه‌ای خاطرات فراوانی از او دارد و از جمله این که یک بار مسیری طولانی همراه او بوده در حالی که حین راه رفتن هم می‌خوانده است.

در روزگاری که نهاد دیانت در نهاد سیاست ادغام شده و پاره ای روحانیون به خاطر تلاش برای حفظ استقلال حوزه و مرجعیت از سیاست و قدرت به انقلابی نبودن متهم و گاه ناگزیر از مهاجرت می شوند حضور چهره هایی چون مرحوم حسن زادۀ آملی به استقلال حوزه یاری می‌رساند و از این منظر هم فقدان آنان خسارت‌بار است.


با این همه تنوع طیف ها و شخصیت هایی که دربارۀ مرحوم حسن زادۀ آملی پیام تسلیت فرستادند و 93 سال زندگی محترمانۀ او در این دنیا نشان داد که سیاسی شدن بیش از حد و ارتزاق کامل از نهادهای حکومتی کیان روحانیت شیعه را تهدید می کند و سلوک مرحوم حسن زادۀ آملی می تواند الگو باشد.

او که با تفاوت ها شناخته می‌شد در وصیت برای محل تدفین هم متفاوت عمل کرده و به رغم سال‌های طولانی اقامت در قم وصیت کرده در زادگاه خود - روستای «ایرا»ی لاریجان- به خاک سپرده شود.

مهرداد خدیر

1632655850_.jpg

 نظر دهید »

در کربلا هم قحطی آب بود و هم قحطی محبت

11 شهریور 1400 توسط مدیر النفیسه

گزیده ای از سخنان میرزا اسماعیل دولابی: در کربلا هم قحطی آب بود و هم قحطی محبت

چه بین اهل مجاز و چه بین عرفا، عشقی مانند آن‌چه در عاشوراست بروز نکرده

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی، عارف سالکی است که روز به روز بر تعداد شیفتگان کلامش افزوده می شود. خواندن ” طوبای محبت ” او در این روزها بیش از هر زمان دیگری بر دل می نشیند.
جملات زیر گزیده ای از سخنان ایشان درباره محرم و امام حسین(ع) است.

* هرکس هر مصیبتی داشته باشد از شیعیان ومسلمانان ومومنان حتی اشقیا اگر مصیبت امام حسین(ع) خوانده شود همه بخشیده میشوند.
* حضرت سیدالشهداء به مردم احتیاج نداشت، اما اینکه می فرمود مرا یاری کنید، یعنی مسلک مرایاری کنید مقصد مرا یاری کنید همکار وهمراه من باشید. وقتی نماز میخوانید یا کار خوبی انجام میدهید به انبیا واولیا کمک می کنید.
* در دستگاه امام حسین حتی ریا هم مدح شده است اگر مالت را جلوی مردم بدهی یاسینه بزنی خوب است.
* اگر کسی هم ته جهنم باشد با این امامانی که من می بینم آخر سر او را بیرون میآورند وکسی راآنجا باقی نمی گذارند.

* ماه محرم یکی از ماههای تکامل است ومحبت وعزاداری برای امام حسین(ع) انسان را زود به مقصدمی رساند.
* همه اهل بیت کشتی نجات هستند ولی کشتی نجات امام حسین سریعتر است.
* امام حسین(ع) تجلی خداست درحدیثی است کسی که آن حضرت را با معرفت زیارت کند خداوند بنفسه به آن زائر مخلوط میشود.
* در دهه اول محرم تجلی امام حسین عالم را عوض می کند. اگر کسی در شب تاسوعا و عاشورا چشم باطنش بازباشد می بیند که هر مومن وکافری محزون است.

* در کربلا هم قحط آب بود وهم قحط محبت.
* چه بین اهل مجاز وچه بین عرفا، عشقی مانند آنچه در عاشورا است بروز نکرده است.
* غم کربلا غمهای دیگر را از بین می برد.
* غم بدون امکان گریه سخت است واسمش حزن است وخزانه حزن وغم عاشورا دل حضرت زینب(س) است.

* کربلا وعاشورا شرابی دارد که همه گناهان را آب می کند.
* هنگام عزاداری انسان در دلش باز می شود وامام حسین(ع) داخل می شوند.
* نماز، روزه، قرآن، ایمان و … هریک چهار فصل دارند و عاشورا بهار ایمان است.
* فرمودند: همهٔ زمین‌ها کربلا و همهٔ روزها عاشوراست، ولی نفرمودند همه‌ٔ شما امام حسین‌اید، گذاشت خودتان درک کنید.

 نظر دهید »

جاده لغزنده است!..

06 شهریور 1400 توسط مدیر النفیسه

                                                         

تابلوهای راهنمائی و رانندگی در جاده ها ،هر یک پیام خاصّی دارند. برخی توجّه می دهند و برخی اخطار. برخی دیگر نیز یادآوری کننده و تأکیدکننده اند. تعدادی هم از راننده می خواهند که خود را نسبت به وقوع هر گونه حادثه احتمالی پیش رو مجهّز سازد.

در واقع تمام این تابلوها، دست در دست یکدیگر، می خواهند به گونه ای راننده را سالم به مقصد برسانند و خطر لغزنده بودن جاده را به اطلاع رانندگان برسانند.

« جاده لغزنده است»، همان تابلوی راهنمائی است امّا فرا روی دولتمردان وکارگزارانی که قصد دارند در مسیر پرپیچ و خمِ خدمت به مردم و تصمیم گیری برای نظام اسلامی حرکت کنند.

این تابلوها، پیام های ابرمردی است که حکومت کوتاه ۵ ساله اش الگویی تمام عیار، برای همه ی عدالت پیشگان وآزادگان عالم، به ویژه کارگزاران و مدیران نظام اسلامی است.

این تابلوها با پیام های خود می کوشند، مسؤولان را در جهت پیمودن مسیر خدمتگزاری به ملّت ، یاری کنند.

پس لطفا برای سلامت راندن در مسیر خدمت در دوران مسئولیت ،یک بار هم که شده  این تابلوها را  که برگرفته از نامه های ۲۶، ۲۷ و ۵۳نهج البلاغه امیرالمومنین علی (ع)است باهم مرور کنیم.
جناب مدیر؛
▪ واجباتت را با اخلاص انجام بده!
▪ فراوان یاد قیامت کن !
▪ مراقب هجوم شیطان باش!
▪ خویشتن دار و منصف باش!
▪ با خودسازی، مردم را تربیت کن!
▪ مردمی باش ودرجمع مردم حضور پیداکن و باآنان گفتگو کن !
▪ با مردم رو راست و شفاف باش!
▪ با مردم مهربان و دوست باش!
▪ دربرخورد با مردم حوصله کن و با آنها با عدل و انصاف رفتار کن!
▪ با مردم تند خو نباش و به آنها دروغ نگو!
▪ به ملّت خیانت نکن!
▪ خشنودی خدا را با خشنودی مردم عوض نکن!
▪ بر سرمردم منّت نگذار!
▪ به فکر مشکلات محرومان باش واز آنان روی برمگردان!
▪ رعایت حال محرومان و طبقات پائین جامعه را بکن!
▪ حقّ را به حقّ دار بده!
▪تا می توانی با پرهیزکاران و راستگویان بپیوند!
▪ از خشم عمومی مردم بترس!
▪ مراقب مسؤولان دفترت باش! 
▪ مراقب نزدیکانت باش!
▪ سهم خواهی و ویژه خواری نکن! 
▪ هرگز شتاب زده عمل نکن!
▪ در انعقاد قراردادها و پیمان ها دقّت کن!
▪ در مقابله با دشمن، دوراندیش باش!
▪همیشه در دسترس مردم باش!

ودر پایان این فراز از نامه ۵۳امیرالمومنین علی (ع) می تواند دعای همه مدیران و کارگزاران باشد:

” از خداوند بزرگ، با رحمت گسترده و قدرت برترش در انجام تمام خواسته ها، درخواست می کنیم که به آن چه موجب خشنودی اوست، من و تو را موفّق فرماید، که نزد او وخلق او، دارای عذری روشن باشیم . برخوردار از ستایش بندگان، یادگار نیک در شهرها، رسیدن به همة نعمت ها و کرامت ها بوده و این که پایان عمر من و تو را به شهادت و رستگاری ختم فرماید، که همانا ما به سوی او باز می گردیم".

*مدیرکل نهاد کتابخانه های عمومی خراسان رضوی

 4 نظر

از آزادگی تا بردگی

25 مرداد 1400 توسط مدیر النفیسه

 

                           بسم الله الرحمن الرحیم

 

حادثه عاشورا از چند منظر قابل توجه و بررسی است. یکی از منظر‌هایی که می‌توان این حادثه را مورد توجه قرار داد بروز و ظهور دو طیف از انسان‌ها در این حادثه است:
 

انسان‌های حرّ و آزاده
انسان‌های واداده و برده.

 

وقتی قیام امام حسین علیه السلام را بررسی می‌کنیم، میبینیم که از آغازین روز حرکت آن حضرت از مدینه تا آخرین لحظات حیات شریف آن حضرت از این دو مفهوم، سخن به میان آمده است.
مخفی نماند که بردگی انسان به گونه‌های مختلفی قابل مشاهده است.
گروهی از ترسِ از دست دادنِ کمترین امکانات رفاهی و مادی و عافیت طلبی، تن به ذلت داده و زیر بار سلطه و ستم مستبدان عالم، سر خم میکنند. سرسپردگی بنی اسرائیل، در مقابل فرعون و فرعونیان، نمونه بارزی از اینگونه بردگی است؛ کسانی که به تعبیر امیرالمومنین علیه السلام از ترس خوارى به استقبال ذلت و خواری می‌روند.
برخی دیگر بنده هوا و خواهش‌های خویش هستند و عقل و ارزش‌های انسانی خود را در چنبره هوا‌های نفسانی خویش اسیر کرده اند. قرآن کریم در مورد این افراد چنین می‌فرماید: «پس آیا دیدى کسى را که هوس خویش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانیده و بر گوش او و دلش مُهر زده و بر دیده‏اش پرده نهاده است؟ آیا پس از خدا چه کسى او را هدایت خواهد کرد؟ آیا پند نمى‏گیرید؟»

براستى چه بت خطرناکى است هوى پرستى که تمام درهاى رحمت و طرق نجات را به روى انسان مى‏بندد و چه گویا و پرمعنى است حدیثى که از پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و اله نقل شده: «هرگز در زیر آسمان، معبودى منفورتر از هواى نفس، در نزد خدا، پرستش نشده است»! چرا که بتهاى معمولى موجوداتى بى‏خاصیتند، ولى بت هوى و هوس اغوا کننده، و سوق دهنده به سوى انواع گناه و انحراف است. هواپرستى، مهم‌ترین وسیله هدایت را که درک صحیح حقایق است از انسان مى گیرد و پرده بر چشم و عقل آدمى مى افکند.

آری برخی افراد به هوای بدست آوردن مال و منال و یا رسیدن به پست و مقام و یا بهرهمندی از شهوات و لذایذ مادی، اسیر و برده نفس خود می‌شوند.

اما اگر بخواهیم همه این عوامل را در یک عنوان خلاصه کنیم باید بگوییم دلبستگی و وابستگی به دنیا و زندگی مادی، مهمترین عامل وادادگی و اسارت انسان است. همین نکته را به خوبی می‌توان از فرمایش امام حسینعلیه السلام استفاده نمود.

در تاریخ طبری آمده که امام حسین از جاى خود کوچ کرد و در روز دوم محرم سال ۶۱ هجرى وارد کربلا شد. در این هنگام رو به اصحاب خود نمود و فرمود:

«مردم بنده دنیایند و دین بر سر زبانهاى آن‌ها آویزان است که آن را مى‏چرخانند بر محور زندگى خود، وقتى بوسیله بلا آزمایش شدند دین‏داران کم خواهند بود.»

بزرگ پرچمدار عاشورا در حساس‏ترین لحظات از دشمن تجاوزکار مى‏خواست که اگر به دین، آیین پایبند نیست، آزادمنش باشد. روایت گران حادثه عاشورا این چنین نقل می‌کنند که:

واى بر شما اى پیروان آل ابو سفیان، اگر شما دین ندارید و از حساب روز قیامت نمى‏ترسید، پس دست کم در دنیاى خود آزاد مرد باشید.»
به همین جهت می‌توان گفت که یکی از بلندترین دعوت‌های امام حسین علیه السلام دعوت به آزادی روح انسان و آزادگی است. همانگونه که یکی از اهداف مهم بعثت انبیاء الهی و پیامبر اسلام علیهم السلام نیز، دعوت به آزاد شدن از قیود و وابستگی هاست.

«.. [همان پیامبرى که‏]آنان را به کار پسندیده فرمان مى‏دهد، و از کار ناپسند باز مى‏دارد، و براى آنان چیزهاى پاکیزه را حلال و چیزهاى ناپاک را بر ایشان حرام مى‏گرداند، و از [دوش‏]آنان قید و بندهایى را که بر ایشان بوده است برمى‏دارد…»

شاید به همین جهت است که قیام امام حسین علیه السلام برای همه آزادگان و آزاد اندیشان جهان الهام بخش است تا آنجا که گاندی رهبرآزدایخواهان هندوستان می‌گوید: مبارزه خود علیه استعمار انگلیس را از حسین علیه السلام آموختم که چگونه در برابر استبداد مقاومت کرد. همچنین نلسون ماندلا در این زمینه می‌گوید: امام حسین علیه السلام برای او که در برابر نژادپرستی سفیدپوستان آفریقای جنوبی مقاومت می‌کرد الهام‌بخش بود.

حجت الاسلام رسولی محلاتی

 2 نظر

امام صادق (ع) و حفظ آرمان اساسی تشیع

16 خرداد 1400 توسط مدیر النفیسه


امام صادق علیه السلام آرمـان اسـاسی شیعه را از هر نوع تـحریف و انـحراف بازداشت و اعتقادات امامت شیعیان را محکمتر نمود و برخی از بزرگان شیعه برای این که از صحت اعتقاد خود اطمینان حاصل کنند، دین و اعتقادات خود را به امام علیه السلام عرضه می کردند.
 

پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) مفهوم حقانیت امام در خاندان پیامبر از نسل امام حسین مطرح شد و وظیفه امامت به هدایت روحانی و مذهبی جامعه منحصر گردید و این امر به وسیله امام زین العابدین و امام باقر (علیه السلام) تبیین شد ولی در زمان امام صادق (علیه السلام) گروهی از سادات حسنی که دست به قیام زدند، امامت را در انحصار اعقاب امام حسین (ع) ندانسته و به نسل امام حسن (علیه السلام) نیز تعمیم دادند و بدین وسیله اصول اساس امامت را که عبارت بود از «نص» و «علم» و «عصمت» انکار نمودند

به اعتقاد شیعه «امامت» مانند نبوت» یک نوع منصب الهی است، همان طوری که خدا هر که را بخواهد برای منصب نبوت انتخاب می کند، همچنان خدا هرکس را بخواهد برای منصب امامت برمی گزیند، او تمامی وظایفی را که پیغمبر به عهده دارد به عهده خواهد داشت با این تفاوت که به امام وحی نمی شود و لازمه داشتن این منصب، عصمت است و امام باید معصوم هم باشد و تنها دوازده نفر از اهل بیت پیغمبر دارای مقام امامت بوده اند و اخبار زیادی راجع به این تعداد، از پیامبر اکرم از طرق شیعه و سنی نقل شده است که از جمله: فرمود: «لا یزالُ الدِّینُ قائِماً حَتّی تَقوُمَ السّاعَهُ وَ یکُونَ عَلَیهِمْ اِثنا عَشَرَ خَلِیفَهً کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیشٍ»    (دین همیشه بر پا است تا قیام قیامت و برایشان دوازده خلیفه که همگی از قریش اند، فرمانرواست).

در مسند احمد بن حنبل آمده است که از عبدالله بن مسعود سئوال شد آیا پیغمبر به شما خبر داده است عدد خلفا بعد از خودش را؟ گفت: بلی، عدد نقباء بنی اسرائیل دوازده نفرند. مفاد این اخبار که از طرق معتبر اهل تسنن است جز بر مذهب شیعه دوازده امامی تطبیق نمی شود و اخبار زیادی از طرق عامه که متضمن نص بر دوازده امام شیعه است، از طرق عامه روایت شده است. علاوه بر این کتابهائی که ذکر شد، سایر علمای اهل تسنن در کتابهای خود به طور پراکنده اخباری در این باره نقل کرده اند سلیمان بلخی در کتاب «ینابیع الموده» باب 77 / 444 را اختصاص به این موضوع داده و اخبار زیادی در این باب از شیخین و ترمذی، ابن داود، مسلم، سید علی همدانی و شعبی و ……..نقل کرده است. از جمله می گوید: یحیی بن حسن فقیه در کتاب «عمده» از بیست طریق نقل نموده که «اِنَّ الخُلَفاءَ بَعدَ النَّبِی صلی الله علیه و آله و سلم اِثنا عَشَرَ خَلیفَهً کُلُّهُم مِن قُرَیشٍ» مرحوم بحرانی در غایه المرام باب 12 را به این موضوع اختصاص داده و احادیثی که در این باره از اهل تسنن وارد شده در آن باب نقل کرده است.

 

شیعه معتقد است چنانچه پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم دارای تمام علومی که مردم در امور دینی و دنیوی نیازمند به آنها بودند و وظیفه هدایت به سوی حق و حقیقت و اجراء عدالت کـامل اجتماعی به وسیله حاکمیت مطلق خود از طرف خداوند برای او ثابت بود،علی(علیه السلام)و یازده نفر از فرزندانش هم تمام این منصبها را از طرف خداوند بر حسب نیابت از پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم داشـتند بـر مردم واجب بود که در هر زمانی بر سر هریک از آنها که امام وقت بود گرد آیند و اطاعت او را برعهده گیرند تا امام هم آنها را به آنچه موجب سعادت نهائی آنها اسـت، رهـنمون شود.

بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام) و کناره گیری امام سجاد از صحنه و شروع انقلابات خونین از طرف علویان تمایلاتی افراطی در آئین امامت به وجود آمد و در این جریان، وظیفه استراتژیکی امـام صـادق (علیه السلام ) ایجاب می کرد تا ضمن حفظ آرمان اساسی تشیع در جذب افراد به ترکیب پدیدار شده، از تمایلات افراطی شیعیان نیز در داخل جلوگیری نماید در این تلاش امام صادق(علیه السلام ) بیشترین تـأکید خـود را بـر روی دو اصل اساسی نهاد:

اصل اول نـص و اصـل دوم علم است، به این معنی: امامت موهبت الهی است که به شخص برگزیده ای از خاندان پیامبر اعطا می شود و هر امام قبل از رحـتلش طـبق دسـتور خداوند، امامت خود را با معرفی و تعیین صریح و روشـن (نـص) به امام بعدی منتقل می کند و طبق نص صریح امامت از علی (علیه السلام) به حسن و از حسن (علیه السلام) به حـسین (عـلیه السـلام ) تفویض شد و سپس به ترتیب در نسل پیاپی امام حسین (عـلیه السلام) ادامه یافت تا به امام جعفر صادق (علیه السلام) رسید و این حقیقت، امامت امام جعفر صادق (عـلیه السـلام)را از مـدعیان دیگری که ادعای امامت داشتند، متمایز می کند آنها آشکارا منکر تـعیین و نـص صریحی بودند که براساس آن علی (علیه السلام) به وسیله حضرت محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم به امـامت رسـید و آنـها تعیین امام بعدی را به وسیله امام قبلی با نص صریح نمی پذیرفتند بـدین جـهت امـام صادق(علیه السلام) برای اثبات امامت خود و امامان دیگر تأکید زیادی به اصل نـص در آئیـن امـامت داشته است.

عمرو بن اشعث می گوید:شنیدم امام صادق (علیه السلام )می فرمود: «ا ترون المـوصی مـنّا یوصی الی من یرید؟ لا و اللّه و لکن عهد من اللّه و رسوله صلی اللّه علیه و آله و سلم لرجل فرجل حـتّی یـنتهی الأمـر الی صاحبه». شما گمان می کنید هرکس از ما امامان که وصیت می کند، به هرکس می خواهد وصـیت مـی کند؟! نه به خدا،چنین نیست. بلکه امر امامت عهد و فرمانی است از جانب خـدا و رسـولش بـرای مردی پس از مردی (از ما خانواده)تا به صاحبش برسد(یعنی برسد به امام دوازدهم).

 

امام صادق (علیه السلام)دربارۀ این که ائمه اطهار جز به عهد و فـرمان خـدا کاری انجام نمی دهند،به «مـعاذ بـن کثیر» مـی فرماید: «ان الوصـیّة نزلت من السّماء علی محمّد کـتابا لم یـنزل علی محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم کتاب مختوم الاّ الوصیّة..». امر وصـیت از آسـمان در مکتوبی بر محمد صلی اللّه علیه و آله و سـلم نازل شد و مکتوب سـر بـه مهر بر پیامبر اکرم نـازل نـشد مگر دربارۀ وصیت،جبرئیل عرض کرد یا محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم این وصـیت تـو است دربارۀ امتت نزد اهـل بـیتت. رسـول خدا فرمود: ای جـبرئیل کـدام اهل بیتم؟ گفت:برگزیده خدا از مـیان ایـشان و ذریه او (علی و اولادش علیهم السلام) و این وصیت برای این است که علی علم نبوت را از تـو بـه ارث ببرد، چنان که ابراهیم به ارث داد و میراث ایـن عـلم برای عـلی (عـلیه السـلام)،و ذرّیهء تو از نسل او اسـت.

آنگاه امام صادق (علیه السلام) فرمود: آن مکتوب چند مهر داشت، علی(علیه السلام) مهر آنرا گـشود و به آنچه در آن بود عمل کرد،سـپس حـسن (عـلیه السـلام) مـهر دوم را گشود و به آنـچه در آن مـأمور شده بود،عمل نمود چون حسن(علیه السلام) وفات کرد،حسین (علیه السلام ) مهر سوم را گـشود، دیـد در آن نـوشته است: «جنگ کن و بکش و کشته می شوی و مـردمی را بـرای شـهادت هـمراه خـود بـبر، برای ایشان شهادتی جز همراه تو نیست» او هم عمل کرد و چون خواست در گذرد، پیش از آن مکتوب را به علی بن الحسین (علیه السلام) داد، او مهر چهارم را گشود و دید در آن نـوشته است: سکوت کن و چون علم در پرده شده سر به زیر انداز» چون او خواست وفات کند، آن را به محمد بن علی داد،او مهر پنجم را گشود، دید در آن نوشته است: «کتاب خدای تعالی را تفسیر کن و پدرت را تـصدیق نـما (مثل او سکوت کن) و ارث امامت را به پسرت بده و امت را نیکو تربیت کن و به حق خدای عز و جل قیام نما، و در حال ترس و امنیت حق را بگو و جز از خدا مترس، او هم عمل کـرد وسـپس آن را به شخص بعد از خود داد.

معاذ گوید: من عرض کردم فدایت شوم، آن شخص شمائید؟ فرمود:ای معاذ! من از چیزی باک ندارم جز این که بروی و علیه من روایـت کـنی (یعنی آری منم اما ایـن خـبر را به مخالفین و دشمنان ما مگو) عرض کردم من از خدائی که این مقام را از پدرانت به تو رسانده است خواستارم که تا پیش از وفات شما مـانند آن را بـه فرزندانت عطا کند فـرمود: ای مـعاذ چنین کرده است، عرض کردم: او کیست؟ فرمود:این شخص خوابیده و با دست خود به عبد صالح (موسی بن جعفر) اشاره کرد که خوابیده بود.

 

امام صادق(علیه السلام)می افزاید: «زمین در هیچ حالی از امام خـالی نگردد برای آن که اگر مؤمنین چیزی (در اصول یا فروع دین) افزودند آنها را بـرگرداند و اگر چیزی کم کـردند،بـرای آنها تکمیل نماید» [10]امامان جانشینان خداوند در روی زمین و درهای توجه به سوی او هستند. امامان کسانی هستند که خداوند همه پلیدی ها را از آنان دور ساخته و آنان را پاک گردانیده است  امامان تنها راهنمایان دین هستند و هـمچون ستارگان برای ساکنین آسمانها و برای حفظ و هدایت مردم زمین به امامت برگزیده شده‌اند. امامان علامات و نشانه هائی هستند که خداوند در قرآن از آنها یاد فرموده است.

 

دومین اصلی که دربارهء امامت، امام شـشم بـر آن تأکید نموده، علم است این اصل بدان معنی است که هر امامی دارای مجموعۀ علوم لدنّی است که قبل از رحلتش در آخرین دقیقه ای که از روح او باقی مانده است به امام بعد از خود انتقال مـی دهد عـلم مخصوص امام شامل معانی ظاهری و باطنی قرآن است امام صادق(علیه السلام )فرمود: «نحن الرّاسخون فی العلم و نحن نعلم تأویله»: (راسخون در علم ما هستیم و ما تأویل قرآن را می دانیم).

در حـدیث دیـگری آمده است که:«نحن شجرة النّبوّة و بیت الرّحمة و مفاتیح الحکمة و معدن العلم و موضع الرّسالة و مختلف الملائکة و موضع سرّ اللّه و نحن ودیعة اللّه فی عباده و نحن حرم اللّه الأکبر و نحن ذمّة اللّه و نحن عـهد اللّه فـمن وفـی بعهدنا فقد وفی بعهد اللّه و مـن خـفّ ذمـّه اللّه و عهده..». (ما درخت نبوت و بیت رحمت و کلید حکمت و کانون دانش و محل رسالت و آمد و شد فرشتگان و محل راز خدائیم،ما هستیم امانت خـدا در مـیان بـندگانش و ما هستیم حرم بزرگ خدا، ما هستیم امـان خـدا،ما هستیم پیمان خدا،هرکه به پیمان ما وفا کند به پیمان خدا وفا کرده و هرکه با ما پیـمان شکنی کـند، پیـمان و عهد خدا را شکسته است).

مفضل بن عمر گوید:امام صادق(علیه السلام)فرمود:سلیمان از داود ارث برد و محمد از سـلیمان ارث بـرد و ما از محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم ارث بردیم،علم تورات و انجیل و بـیان آنـچه در الواح (حضرت موسی) بود نزد ماست عرض کردم: علم کامل همین است؟ فرمود: این علم کامل نیست، علم کـامل آن اسـت کـه روزبه روز ساعت به ساعت پدید می آید ». شاید علمی که روزبه روز،ساعت به ساعت،برای امام پدیـد مـی آید هـمان الهاماتی است که از نظر مسائل روز و مقتضیات زمان از جانب خداوند متعال به قلب امام افـاضه مـی شود تـا از تمام مردم زمان خویش اعلم باشند.

 

امـام صادق (علیه السلام)با اعلان این حقیقت که علم و اسلحه پیامبر در اخـتیار اوسـت،ادّعـای نفس زکیه را که اظهار می داشت، شمشیر پیامبر در پیش اوست، انکار می کرد سعید سمّان می گوید: نـزد امـام صـادق(علیه السلام) بودم که دو مرد زیدی مذهب بر آن حضرت وارد شدند و گفتند:آیـا در مـیان شما امامی که اطاعتش واجب باشد،هست؟ (مقصودشان اثبات امامت زید بن علی «علیه السلام»بود) فـرمود: نـه (امامی که مقصود شماست در میان ما نیست) آن دو نفر گفتند: افراد موثق بـه مـا خبر دادند که شما به آن فتوی دهـی و اعـتراف کـنی و عقیده داری و آن خبر دهندگان فلان و فلان هستند کـه نـام می بریم و ایشان دارای تقوی و کوشش در عبادتند و دروغ نگویند امام صادق (علیه السلام) ناراحت شـد و فـرمود: من به آنها چنین دسـتوری نـداده ام، چون آن دو نـفر آثـار ناراحتی در سیمای امام دیدند،بیرون رفـتند. حـضرت به من فرمود: این دو نفر را می شناسی؟ عرض کردم آری، اینها اهل بازار ما هـستند و از طـایفه زیدیه می باشند و عقیده دارند که شـمشیر پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سـلم نـزد عبد اللّه بن حسن است امـام فـرمود: خدای لعنتشان کند، دروغ می گویند به خدا که عبد اللّه بن حسن آن را ندیده نـه بـا یک چشم و نه با دو چـشمش و پدرش هـم آن را نـدیده، جز این که مـمکن اسـت آن را نزد علی بن الحـسین دیـده باشد اگر راست می گویند چه علامتی در دسته آن است؟ و چه نشانه و اثری در لبه تیغ آن است؟ شمشیر پیـغمبر صـلی اللّه علیه و آله و سلم نزد من است هـمچنان که پرچـم و جوشن و زره و خُـود پیـغمبر نیز در اختیار من اسـت، اگر راست می گویند در زره پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم چه علامتی است؟ و نیز پرچم پیروزی بخش پیـغمبر صـلی اللّه علیه و آله و سلم پیش من اسـت و هـمچنین الواح مـوسی و عـصای او، انـگشتر سلیمان بن داود نـزد مـن است، طشتی که موسی قربانی را در آن انجام داد، نزد من است و اسمی که نزد پیغمبر صلی اللّه عـلیه و آله و سـلم بـود و چون(در جنگ) آن را میان مسلمانان و کفار می گذاشت، چـوبه تـیری از کـفار بـه مـسلمین نـمی رسید، نزد من است و من آن را می دانم و همچنین آنچه را که فرشتگان (از اسلحه برای پیامبران سابق) آورده اند،نزد من است و داستان سلاح در خاندان ما همان داستان تابوت است در بنی اسـرائیل بر در هر خاندانی که تابوت پیدا می شد، نشانه اعطاء نبوت بود و سلاح به هرکس از ما خانواده رسد، امامت به او سپرده می شود پدرم زره رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم را پوشید و دامنش اندکی بـه زمـین کشیده می شد و به قدّ من هم همچنان بود، قائم ما کسی است که چون آن را به تن کند، کاملا به اندازه قامتش باشد انشاء اللّه.

طبق احادیث موجود امام صـادق بـرای اثبات حقانیت خود در مقابل مدعیان امامت به دو اصل«نص»و«علم» و داشتن طومارها و اسلحه های پیامبران استناد کرد و این امتیاز و شایستگی ارثی تنها به فـرزندانی از فـاطمه(علیها السلام) که امامت آنـها از جـانب خدا معین شده بود، محدود می گشت و بدین ترتیب آن حضرت دعاوی دیگر هاشمیان، اعم از علویان و یا عباسیان را مردود دانست.

 

 2 نظر
  • 1
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 14
  • ...
  • 15
  • 16
  • 17
  • ...
  • 18
  • ...
  • 19
  • 20
  • 21
  • ...
  • 32
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 16
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 22
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 23
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس