خشنودى خداوند در خشنودى پدر است
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) : خشنودى خداوند در خشنودى پدر است و خشم خداوند در خشم پدر است.
? منتخب میزان الحکمه ص 614
?روز پدر مبارک?
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) : خشنودى خداوند در خشنودى پدر است و خشم خداوند در خشم پدر است.
? منتخب میزان الحکمه ص 614
?روز پدر مبارک?
سیره امام محمد تقی (ع) در حفظ و هدایت شیعیان چگونه بود؟
از آنجا که در تاریخ امامان شیعه (علیهم السلام) برای نخستین بار، شخصی در خردسالی به مقام امامت می رسید، طبیعی بود چنین امر بی سابقه ای با محوریت اساسی ترین مسئله مورد اختلاف بین امامت با دستگاه خلافت جور، واکنشهایی را در پی داشته باشد…
عصر حیات امام جواد علیه السلام، به واسطه حضور حاکمان ظالم جزو دورانهای سخت و تاریک برای شیعه بود اما مسیر تشیع در این دوران نه تنها متوقف نشد، بلکه امام محمد تقی، مسیر تقویت جایگاه شیعه را پیش برد اما چگونه چنین اتفاقی در چنان دورانی تحقق یافت؟
به گزارش «تابناک»؛ امام محمد بن علی التقی علیهما السلام نهمین پیشوای شیعیان در دهم رجب سال 195ق. در مدینه دیده به جهان گشود. پدرش امام رضا علیه السلام و مادرش سبیکه نام داشت. مهم ترین لقب آن حضرت، جواد است. از امام جواد علیه السلام به عنوان مولودی پربرکت، یاد شده است.
پدر بزرگوار جواد الائمّه علیه السلام، امام رضا علیه السلام می باشد؛ شخصیت ارجمندی که میزان فضایل و حیطه حیات علمی، عبادی و دینی اش، برکسی پوشیده نیست. مادر امام جواد علیه السلام ، بانوی گرامی و پاکدامنی بود به نام «سبیکه» (سکینه) و به روایت دیگر «خیزران». آن بانوی مؤمنه به خاندان شایسته امّ المؤمنین «ماریّه قبطیّه» تعلّق داشت. بعضی ها نام وی را «ریحانه» و «درّه» نیز گفته اند. امام رضا (ع) درباره تولد امام جواد (ع) فرمود: هَذَا المَولُود الَّذِي لَمْ یُولَدْ مَولُودٌ اَعْظَمُ بَرَکَةً عَلَی شِیعَتِنَا. این نوزادی است که مولودی برای شیعیان پربرکت تر از او به دنیا نیامده است.
از آنجا که در تاریخ امامان شیعه (علیهم السلام) برای نخستین بار، شخصی در خردسالی به مقام امامت می رسید، طبیعی بود چنین امر بی سابقه ای با محوریت اساسی ترین مسئله مورد اختلاف بین امامت با دستگاه خلافت جور، واکنشهایی را در پی داشته باشد، از این رو، پیشوای نهم (ع) با درک عمیق از شرایط سیاسی فرهنگی جامعه و ترفندهای مأمون و توطئه های دشمنان امامت، فعالیت های سیاسی فرهنگی خویش را در هدایت شیعیان و نقش بر آب کردن توطئه های دشمنان در محورهای زیر سامان داد:
تصریح بر امامت خود
از جمله مسائل کلامی که مربوط به امامت در جامعه آن روز مطرح شد این بود که آیا ممکن است کسی پیش از سن بلوغ امامت و رهبری جامعه را به دست بگیرد؟این موضوع اعتقادی که مصداق نخستین آن وجود مبارک امام محمدتقی (ع) بود نگرانی هایی را در میان پیروان اهل بیت (علیهم السلام) به وجود آورد و آنان را دچار اضطراب و پراکندگی کرد. گروهی به سراغ عبدالله بن موسی برادر امام رضا (ع) رفتند و چون وی را در پاسخگویی به سؤالات خود ناتوان دیدند او را ترک کردند.
گروهی دیگر به واقفی ها پیوستند و جمعی به امامت احمد بن موسی برادر امام هشتم (ع) قائل شدند. مبنای استدلال آنها، سن کم امام جواد (ع) بود؛ چون آنان بلوغ را شرط احراز منصب امامت می دانستند.[8] برخی از شیعیان برای یافتن حقیقت راهی مدینه شدند تا از نزدیک با امام خویش آشنا شوند و از نگرانی بیرون آیند. آنان با طرح سؤالات متعدد و پاسخ صحیح از امام جواد (ع) به امامت آن حضرت یقین پیدا کردند.[9]
امام جواد در رویارویی با مردم حتی مخالفان با صراحت، خود را پیشوای امّت و حجت خدا در زمین می دانست. یحیی بن اکثم در حرم پیامبر (ص) با امام برخورد کرد و مسائلی از وی پرسید. در پایان گفت: می خواهم درباره مسئله ای از شما بپرسم ولی خجالت می کشم. امام فرمود: پیش از آن که تو بپرسی من خبر می دهم. تو می خواهی از امام زمان بپرسی. گفت: به خدا سوگند همین است. فرمود: من همان امام زمان هستم. گفت: نشانه و علامتی نشان بده؟ عصایی که در دست امام بود به سخن درآمد و گفت: او مولای من و پیشوای این زمان و حجت خداست.[10]
آشکار کردن علم و دانش خدادادی
یکی از ویژگی های امامت، علم و دانش امام است. امام جواد (ع) با توجه به سن خود لازم بود قطره ای از دریای بی کران علم الهی خود را برای مردم آشکار سازد تا مردم به امامتش یقین کنند. از این رو، پس از شهادت پدر در مسجد پیامبر (ص) بر فراز منبر رفت و فرمود: من «محمد بن علی الرضا» و جواد هستم. من دانای به انساب مردم در صلب پدرانشان می باشم. من به نهان و آشکار و نیز آینده امور شما آگاهم، علمی که خداوند پیش از آفرینش آفریده هایش به ما عطا کرده است و تا پس از فنای آسمان ها و زمین ها از آن بهره مندیم و چنانچه همدستی اهل باطل و حاکمیت گمراهان و فتنه شکّاکان نبود، سخن می گفتم که پیشینیان و آیندگان از آن به شگفت آیند.
سپس دست بر دهان نهاد و فرمود: ای محمد! سکوت کن آن گونه که پدرانت پیش از تو سکوت کردند.[11]پاسخگویی آن حضرت به مسائل فراوان در یک مجلس؛ در سن نه سالگی[12] بیانگر احاطه علمی آن بزرگوار بر مسائل مختلف و فزونی پرسش های گوناگون برای امتحان آن حضرت یا تعلّم پرسش گران بوده است.
ابراز کرامت
یکی از راه های هدایت جامعه و ابهام زدایی از اذهان توسط امامان شیعه ابراز کرامات از سوی آنان بود. از امام جواد (ع) کرامات فراوانی نقل شده که بیشتر آنها برای تحکیم عقاید مردم بود؛ چون انجام کار خارق العاده و کرامت از نشانه های امامت و جانشینی او پس از رسول خدا (ص) به شمار می رفت. عمارة بن زید می گوید: از امام جواد (ع) پرسیدم: نشانه امام چیست؟ فرمود: این است که توانایی این کار را داشته باشد، سپس دستش را بر روی سنگی نهاد، به گونه ای که آثار انگشتانش در آن سنگ نمایان شد و دیدم که آن حضرت آهن را بدون آن که گداخته باشد کشید و با انگشترش بر سنگ مهر زد.[13] کرامات آن حضرت بیشتر برای نجات دوستان و شیعیان از چنگ ظالمان و آزاد کردن آنها از زندان بود. [14]
اتخاذ موضع منفی در برابر دستگاه خلافت
گرچه امام جواد پس از شهادت پدر بزرگوارش با دعوت اجباری مأمون به بغداد رفت و در کنار خلیفه جور سکنی گزید ولی هرگز از ابراز حقایق ابایی نداشت و به تبیین امامت خویش و آشکار کردن دانش خدادادی خود که ویژه رهبران الهی است و ابراز کرامت و اتخاذ موضع منفی در برابر دستگاه خلافت و ناخشنودی از حضور دربار خلیفه می پرداخت تا سیاست خویش را برای پیروان امامت ابراز کرده باشد.
ابراز سیاست امام (ع) در مخالفت با دستگاه جور گاه در سخنان حکیمانه اش و گاه در رفتارش تجلی می کرد. گاهی نیز موضع امام در تبیین صحیح فقه اسلامی و مخدوش اعلام کردن نظرات مسئله گویان مزدور نمایان بود که این موضوع در مناظرات یحیی بن اکثم از بزرگان علمای آن دوران با امام جواد معروف است.[15]
یکی از یاران امام جواد (ع) به نام حسین مکاری می گوید: در بغداد به محضر امام جواد (ع) رفتم، زندگیش را در ظاهر مرفّه دیدم، در ذهنم تصوّر کردم که دیگر امام (ع) به مدینه بازنمی گردد، امام (ع) که سرش پایین بود پس از لحظه ای سر برداشت، دیدم رنگ چهره اش بر اثر اندوه زرد شده است به من رو کرد و فرمود: یَا حُسَینُ خُبزُ شعِیرٍ وَ مِلحُ جَرِیشٍ فِي حَرَمِ رَسُولِ اللهِ اَحَبُّ اِلَيَّ مِمّا تَرانِي فِیهَا.[16]ای حسین! خوردن نان جوین و نمک خشن در حرم رسول خدا (ص) برایم از آنچه را که تو می نگری محبوب تر است.
این مطلب می رساند که امام از حضور اجباریش در دربار مأمون به شدت ناراحت است و با چنین تشریفاتی ذاتاً مخالف بود.
سیاستگزاری و رهبری شیعیان
امام جواد چه دورانی که به اجبار در کنار مأمون در بغداد بود و چه پس از بازگشت به مدینه در حفظ انسجام و رهبری شیعیان که در بلاد اسلامی پراکنده بودند کوشید، آن حضرت از طریق وکلایی همچون علی بن مهزیار، خیران خادم، ابراهیم بن محمد همدانی، احمد بن محمد بن عیسی و صالح بن محمد بن سهل پاسخگوی مسائل دینی شیعیان بود. به عنوان نمونه، آن حضرت به ابراهیم بن محمد همدانی نوشت: در آن منطقه وکیلی جز تو ندارم و به دوستان در همدان نوشته ام که از تو حرف شنوی داشته باشند.[17]
مبارزه با جریان ها و مسلک های انحرافی
در همه دوران ها دشمن برای پراکنده کردن شیعیان و ایجاد تفرقه دست به توطئه فرقه سازی زده است. در دوران امام جواد (ع) آن حضرت با فرقه های منحرف از خط امامت برخورد کرده و شیعیان را در اتخاذ موضع مناسب در رویارویی با آنان راهنمایی و هدایت می کرد. شاخص ترین این گروه ها عبارت بودند از: مجسّمه، واقفیّه، زیدیّه و غُلات. حضرت برای مقابله با آنان، پرداخت زکات و اقتدا کردن به آنان در نماز را ممنوع اعلام کرد و از پیروان خود خواست از آنها بیزاری جویند؛ زیرا خدا از آنها بیزار است.[18]
تربیت شاگردان
از آنجا که بهره گیری از امام جواد (ع) به طور مستقیم در برخی مواقع مشکل بود و می بایست مردم پاسخ سؤالات خود را از کسی که مورد اطمینان بود دریافت کنند، امام به تربیت افراد متعدد پرداخت تا آنان مشکلات مردم را حل نمایند و مردم توسط آنان از ارشادها و هدایت های امام برخوردار گردند.
شیخ طوسی نام 113 نفر از اصحاب و راویان آن حضرت را نوشته که در میان آنان افراد زبده و سرشناسی نمایان است. از جمله: احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی که از اصحاب اجماع است و همگان به فقاهت او اعتراف کرده و مرسلاتش را پذیرفته اند؛ احمد بن اسحاق اشعری که شیخ قمیّین بود و به نمایندگی از سوی آنان خدمت ائمه می رسید و احکام و دستورها را از امامان می گرفت و به مردم ابلاغ می کرد؛ زکریا بن آدم قمی که حضرت جواد (ع) او را دعا کرد و او را در زمره یاران حق شناس و باوفای خویش به شمار آورد و علی بن مهزیار اهوازی که از وکلای خاص امام بود و آن حضرت برای او دعا کرد و از او به عنوان چهره ای بی نظیر یاد نمود و محمد بن اسماعیل بن بزیع، وی هر چند از وزرای دربار عباسی بود ولی همچون علی بن یقطین سنگردار و پناهگاه استواری برای شیعیان و مورد اعتماد آنان بود و محضر امام کاظم، امام رضا و امام جواد (ع) را درک کرد.[19]
امام جواد (ع) نیز مانند جدش امام صادق (ع) یاران و شاگردانش را در همه جا حتی در مناصب بالا و وزارت نفوذ می داد. نوح بن درّاج، که ابتدا قاضی بغداد و سپس قاضی کوفه شد، محمد بن اسماعیل بن بزیع و احمد بن حمزه قمی، به مقام بالایی در حکومت رسیدند و با هجرت محمد بن محمد بن اشعث، احمد بن بهیل، حسین بن علی مصری و اسماعیل بن موسی بن جعفر (ع) زمینه تشیّع را در مصر فراهم ساختند.
امام توسط وکلای خود شبکه گسترده ای را در مناطق دور رهبری و هدایت می کرد و این شبکه وکالت که زمینه ساز هدایت سیاسی و فرهنگی و آمادگی شیعه در عصر غیبت بود توسط امامان بعدی گسترده تر شد و به وسیله نواب چهارگانه امام زمان نظم خاصی یافت.[20]
ازدواج سیاسی و شهادت امام جواد (ع)
مأمون با سیاست ویژه ای تظاهر به دوستی اهل بیت کرد و حمایت و دوستی طرفداران آنان را به خود جلب کرد. این عمل در اصل دعوت از امام رضا (ع) به خوبی مشهود بود. وقتی آن حضرت به وسیله مأمون به شهادت رسید و مأمون حیله دیگری به کار بست و دخترش ام الفضل را به همسری امام جواد (ع) درآورد که بیشتر به یک ازدواج سیاسی شبیه بود و اهداف زیر را می توانست در پی داشته باشد:
اظهار علاقه به امام جواد (ع) به خاطر رفع اتهام به شهادت امام رضا (ع)؛
برای کسب دلجویی و حمایت شیعیان پس از شهادت امام رضا (ع)؛
کنترل طرفداران امامت به وسیله رفت و آمدهای آنان نزد امام جواد (ع) و در امان ماندن از قیام و شورش علویان؛
مرجع دینی و علمی قرار دادن امام جواد (ع) به جای امام رضا (ع) برای پاسخ گویی به سؤالات و مراجعات مردم؛
تحکیم موقعیت سیاسی خویش؛ مخصوصاً پس از کشتن برادرش امین و عزل قاسم و… ؛
تبرئه کردن خویش از به شهادت رساندن امام رضا (ع)؛
ادعای ارتباط عمیق با اهل بیت پیامبر (ص) برای عوام فریبی به واسطه این ازدواج که نتیجه نداد.
عاقبت معتصم عباسی امام جواد (ع) را به بغداد احضار کرد و راه ناجوانمردانه پدرانش را در پیش گرفت و با استفاده از دختر برادرش ام الفضل، امام جواد (ع) را مسموم کرده و در ماه ذی قعده سال 220 قمری در حالی که 25 سال بیشتر نداشت به شهادت رساند. امام (ع) در کنار مرقد جدش امام کاظم (ع) به خاک سپرده شد. امام جواد (ع) پس از پدرش، هفده سال امامت را بر عهده داشت.[21]
از آنچه آورده شد بدست می آید که امامان شیعه با توجه به شرایط دوران خویش هر کدام به شیوه مناسب با آن زمان عمل نموده و پیروان خویش را به بهترین وجه ممکن هدایت و سیاستگذاری کردند، که در این میان می توان به نقش مهم امام جواد (ع) در آن دوران بسیار حساس که با حاکمان حیله گر و مکاری چون مأمون و معتصم عباسی روبرو بود اشاره کرد که با کمی سن و کوتاهی عمرش شیعیان را به خوبی هدایت کرد و نقشه های دشمنان و توطئه گران را خنثی نمود.
پی نوشت:
[1] واقفیه به کسانی گفته می شود که در امامت موسی بن جعفر (ع) توقف کردند و امامت حضرت رضا (ع) و امامان پس از وی را نپذیرفتند.
[2] اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ترجمه: مصطفوی، (تهران، مسجد چهارده معصوم (علیهم السلام)، بی تا)، ج 2، ص 106-
[3] مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، (بیروت، دارالاخوة، 1412 ه ق)، ج 4، ص 410-
[4] اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج 2، ص 104-
[5] همان، ص 105-
[6] همان، ص 109-
[7] همان.
[8] ر. ک. دلائل الامامة، محمد بن جریر طبری، (قم، منشورات شریف رضی، بی تا)، ص 205-
[9] ر. ک. سیره چهارده معصوم، محمد محمدی اشتهاردی، (تهران، نشر مطهر، 1381 ه. ش)، ص 774-
[10] بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، (بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ه. ق)، ج 50، ص 53 و 68-
[11] همان، ص 108-
[12] همان، ص 85 و 100.
[13] دلائل الامامه، محمد بن جریر طبری، ص 211-
[14] سیره چهارده معصوم، محمد محمدی اشتهاردی، ص 794 796-
[15] تاریخ تحلیلی پیشوایان، علی رفیعی، (قم، نشر یاقوت، 1382ه. ش)، ص 210-
[16] بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج 50، ص 48-
[17] همان، ص 109-
[18] وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، (تهران، مکتبة الاسلامیة، بی تا)، ج 5، ص 390.
[19] همان، ص 211 212-
[20] تاریخ تحلیلی سیاسی اسلام، (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1379 ه. ش)، ص 258 به نقل از بحار، ج 50، ص 7 9؛ مناقب، ج 4، ص 380، دلائل الامامه، ص 208، ارشاد، ص 326-
[21] مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 410 411-
توصیه های پنجگانه کرونایی آیت الله مکارم شیرازی
بسم الله الرحمن الرحیم
بلاها و حوادث دردناک طبیعی اسباب و عواملی است برای بیداری و آگاهی انسان ها. بلای اخیر، بیماری واگیرداری است که جامعه ما را به خود مشغول و کام ملت عزیز ایران را تلخ ساخته است. اینجانب ضمن طلب عافیت و شفای بیماران و نیز تسلیت به خانواده های مصیبت دیده و داغدار، صبر و اجر بازماندگان و غفران الهی درگذشتگان را از درگاه خداوند منان خواستارم. ان شاءالله به حول و قوۀ الهی و با همکاری و بسیج عموم مردم آگاه و فهیم، جامعۀ پزشکی، مراکز دولتی و دیگر نهادها شاهد غلبه بر این ویروس باشیم.
در اینجا ذکر اموری لازم است:
نخست این که حفظ نفس از دیدگاه اسلام واجب است و همگان موظف اند ضمن رعایت اصول سلامت و بهداشت از وجود خویش مراقبت کنند، ازاین رو اگر متولیان و کادر پزشکی کشور که اهل خبره هستند اموری را دراین جهت لازم بدانند باید به آنان اعتماد نموده، آن دستورات را رعایت کرد.
دوم: شناسایی بیماران و مداوای به موقع، کنترل شیوع و راهکارهای مناسب در ریشه کن کردن این ویروس، اهتمام و تلاش مضاعف وزارت بهداشت، جامعۀ پزشکی و نهادهای مرتبط را می طلبد. اینجانب از تلاش دلسوزانۀ پزشکان، پرستاران و مجموعۀ خدمات درمانی و تمامی آنان که شبانه روز فداکاری می کنند و برای نجات بیماران از هیچگونه خدمتی مضایقه ندارند، تشکر نموده و همواره به آنان دعا می کنم. ان شاءالله در کار خود موفق باشند.
سوم: بر آحاد مردم ایران لازم است که دست به دست هم داده ازهرگونه کوششی در این راه کوتاهی نکنند، زیرا رهایی از این بیماری بدون همکاری و مسئولیت پذیری تمامی افراد جامعه امکانپذیر نخواهد بود. آن گونه که اطلاع یافتیم گروهی از طلاب جوان و بسیجیان در بیمارستان های مربوط به این بیماری حضور یافته و زیر نظر پزشکان و کادر درمانی همکاری می کنند، این کار به راستی مایۀ تقدیر فراوان است. از طرف دیگر به گوش می رسد که متأسفانه کسانی با احتکار و گران فروشی اقلام مورد نیاز، سبب نگرانی مردم شده اند که بر مسئولین لازم است با قاطعیت و جدیت با آنان برخورد نموده و با رفع نگرانی های مردم، آرامش بازار را مدیریت نمایند.
چهارم: لازم است موازین شرعی در انجام غسل، کفن، نماز و دفن مرحومین تا آنجا که امکان دارد، صورت گیرد و تنها در مواردی که ضرورت اقتضا می کند، تغییراتی پیدا کند.
پنجم: خیرین مجاز هستند از یک سوم سهم مبارک امام(ع) برای کمک به نجات بیماران و خانواده های کسانی که عزیزانشان را در اثر این بیماری از دست داده اند، استفاده کنند.
در پایان، توجه به این نکته نیز ضروری است که در کنار تدابیر مادی، باید از پشتوانه های معنوی نیز بهره برد و با دعاها، زیارت ها و توسل به ذیل عنایت ائمۀ معصومین(ع) ضمن تقویت روحیه و پرهیز از تخریب افکار و ترویج اخبار نگران کننده که باعث خوشحالی بدخواهان و دشمنان می گردد، پایان سریع این بلای فراگیر را از خداوند کریم و مهربان استدعا نموده و با توکل و امید به رحمت واسعۀ الهی بر این بیماری پیروز و آن را ریشه کن کنیم، إنشاءالله.
قم ـ ناصر مکارم شیرازی
مسیح دانشوری کیست؟
این روزها به خاطر «کرونا»ی لعنتی اسم بیمارستان «مسیح دانشوری» رو زیاد شنیدیم، ولی احتمالا هیچکدوم ربط بین این بیمارستان و «حافظ شیرازی» رو نمیدونیم..
سال هزارودویستوهفتادوهشت خورشیدی، «سیدعلی دانشوری» پزشک مطرح دوران قاجار که به «مجدالحکماء» شهرت داشت، قبل از زایمان همسر باردارش تفالی به دیوان حافظ زد تا ببینه حافظ در مورد نتیجه زایمان چه میگوید.
حافظ پاسخ «مجدالحکماء» رو با غزل مشهور و امیدوارکننده «مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید» میده و طبیب به همه اعلام میکنه که فرزندی که تو راهه، پسره و همونجا اسمش رو میذاره مسیح.
«مسیح» باهوش به این ترتیب در نیشابور متولد میشه و به دلیل هوش و کیاست بالا، مدارج تحصیلی رو با نتایج درخشان پشت سر میگذاره و خانواده رو مجاب میکنه که بچه رو برای ادامه تحصیل راهی تهران و مدرسه فرانسوی «سنلوئی» کنند.
بعد از تحصیل در تهران، «مسیح» اصرار میکنه تا برای ادامه تحصیل در رشته طب، به فرانسه برود.
سرانجام، فرزند راهی فرانسه میشه و در رشته «سل و بیماریهای ریوی» تخصص میگیره و بلافاصله با نیت تاسیس یک بیمارستان تخصصی برای سل و مشکلات ریوی برمیگرده ایران.
چند سال قبل از این ماجرا، مظفرالدینشاه که به دلیل ضعف جسمانی و مصرف زیاد قلیان دچار مشکلات ریوی شده بود، به توصیه اطباء فرانسوی به شمالیترین نقطه تهران (شاهآباد سابق و دارآباد فعلی) میره و تو کاخکی که امینالسلطان براش میسازه ساکن میشه تا از اکسیژن خالص اون منطقه بهره ببره.
«مسیح دانشوری» بعد از بازگشت به ایران، استراحتگاه مظفری رو نقطهای ایدهآل برای تاسیس یک مدرسه پرستاری و البته استراحتگاهی برای بیماران مبتلا به سل میبینه و یک مجموعه پزشکی در منطقه تاسیس میکنه.
بیستوششم مرداد سال هزاروسیصدوشونزده، آسایشگاه سل شاهآباد به طور رسمی افتتاح و به مرکزی برای مداوای بیماران مسلول و ریوی تبدیل میشه.
با تلاش مسیح، چند پزشک متخصص ریهی تحصیلکرده در فرنگ نظیر «دکتر صادق قاضی» هم جذب این مرکز میشن تا مرکز بهتدریج حکم قطب درمان بیماران ریوی کشور رو پیدا کنه.
این پزشک نیشابوری که بیمارستانش امروز مهمترین مرکز درمان مبتلایان به #کرونا محسوب میشه، سال چهلوهفت از دنیا رفت
نام و یادش گرامی باد.
به بهانۀ درگذشت روحانیِ محقق و اهل تاریخ - آقای سید هادی خسروشاهی-
به دلیل ابتلا به «کرونا ویروس» و با توجه به مقاومت کم بدن به خاطر شرایط سنی در روز پنج شنبه و در بیمارستان مسیح دانشوری قصد داشتم فردا دربارۀ او بنویسم و خصوصاً به تسلط او بر نقشۀ فرهنگی جهان عرب و آشنایی با جریانات مختلف به ویژه اخوان المسلمین اشاره کنم.
مجال کوتاه گفت و گو با ایشان در حاشیۀ یک برنامۀ تاریخی سبب شد بیش از پیش اطمینان حاصل کنم که آدم با سواد و کتاب خوان و دنیا دیده ای است و قطعاً سال ها سفارت ایران در واتیکان در این امر تأثیر داشته خاصه این که مقارن با دوران پاپ ژان پل دوم بوده که همه اذعان دارند با اسلاف و اخلاف خود متفاوت و مایل بود دربارۀ ادیان و مذاهب دیگر هم بشنود و بداند.
با این حال در غروب پنج شنبه هشتم اسفند دست به قلم و به تعبیر محمد قائد دست به کی بورد می شوم چون بیم دارم نزد کسانی و به خاطر تشابه اسمی ایشان با آن روحانی دیگری که اوایل انقلاب وعده می داد همه را خانه دار می کند، اشتباه گرفته شود چرا که او هم سید هادی خسروشاهی نام داشت و البته شهرتی به مراتب افزون تر داشت و هنوز در خاطره ها مانده است.
سید هادی خسرو شاهی تازه درگذشته و قربانی کرونا اما اهل کتاب و پژوهش بود و اگرچه مناصب حکومتی چون سفارت را هم در کارنامه دارد اما هیچ ارتباطی با آن سید هادی خسرو شاهی که با وعدۀ خانه دار کردن کثیری را به تهران کشاند و برتقاضا و طبعاً قیمت مسکن افزود، ندارد!
حال که این نگرانی رفع شده جای آن است که بگوییم مرحوم خسروشاهی شیفتۀ سید جمال الدین اسدآبادی بود و از دوست فاضل ام – جناب سید مهدی حسینی درود- شنیدم که شدت علاقه او به سید جمال به حدی بود که عمامۀ خود را نیز مانند او می بست.
اتفاقا سید جمال الدین هم در همین اسفندماه و به خاطر ابتلا به بیماری یی که در آن زمان چندان شناخته نبود (سرطان فک) درگذشت و سید هادی نیز در اسفند ماه و بر اثر ابتلا به ویروس یک بیماری فعلا ناشناخته و مرموز.
مرحوم خسروشاهی بیش از آن که دغدغه های فقهی و حوزوی داشته باشد مرد فرهنگ و تاریخ بود تا جایی که استاد محمد رضا حکیمی او را « فرهنگ بانِ کوشا» لقب داده بود.
هر چند در اگر نتوان نشست ولی یکی از «اگر» های تاریخی می تواند این باشد که اگر حسنی مبارک دیکتاتور مصر که دو روز قبل از سید هادی خسروشاهی و در قاهره درگذشت زودتر و مثلا همزمان با دولت اصلاحات در ایران سرنگون شده بود مرحوم خسروشاهی چه بسا اولین سفیر ایران در مصر در دوران جمهوری اسلامی و پسا مبارک می شد و تجارب خود را در اختیار محمد مُرسی یا هر فرد دیگر که به قدرت می رسید قرار می داد و چه بسا اخوان المسلمین و مُرسی هم به آن سرنوشت دچار نمی شدند.(البته تجربه یک دوره ریاست دفتر نمایندگی ایران در قاهره را داشت اما دفتر نمایندگی برای حفظ حداقل رابطه است حال آن که سفیر برای توسعۀ روابط می کوشد).
پس از تحولات 9 سال پیش مصر که به پایان حکومت حسنی مبارک و رقابت نهاد ارتش و اخوان بر سر تصاحب قدرت انجامید اما از خسروشاهی هیچ مشاوره ای نخواستند و کار به جایی رسید که در شهریور 1391 محمد مرسی برای شرکت در نشست سازمان همکاری های اسلامی یا کنفرانس اسلامی به تهران آمد و با نطق خود حساسیت برانگیخت و روزنه های ارتباط را بست. حساسیتی که اگر یک رییس جمهور غیر اخوانی مانند عمرو موسی یا محمد برادعی روی کار آمده بود ایجاد نمیشد و چه بسا باب تجدید رابطه را هم میگشود.
اگر پیش تر هماهنگی شده و آدمی مثل خسروشاهی که مورد احترام ووثوق اخوان المسلمین و کاملا آشنا با فرهنگ مصر بود با او ملاقات می کرد چه بسا این اتفاق نمی افتاد و خود او نیز به چنان سرنوشتی مبتلا نمی شد و کار به جایی نمی رسید که حسنی مبارک سرنگون شده را از زندان آزاد کنند و محمد مرسی را که با کودتای سی سی خلع شده بود به زندان بیندازد و مرد ساده دل در زندان بمیرد.
نه که روحانی تازه درگذشته قدرت خاصی داشت اما منطقه را می شناخت و ایران می توانست کمک کند و هیچ کس به اندازۀ مرحوم خسروشاهی از تحولات مصر آگاه نبود.
عصر ایران؛ مهرداد خدیر