عبرتآموزی از ماجرای آنها…
عبرتآموزی از ماجرای آنها…
روزنامه اطلاعات نوشت: هنگامی که شیوه برخورد و مدیریت ترکیه در ماجرای ناپدید شدن و قتل احتمالی خاشقجی را با یکی از دوستان مطرح و مرور میکردیم، به استقبال بیت معروفی از علامه دهخدا: «وطن داری آموز از ماکیان»، جای واژه آخر را با «اردوغان» عوض کرد و گفت: مقایسه روش دولت ترکیه در تنبیه عربستان به سبب کشتن (احتمالی) خاشقجی با روش بعضی از ما و کاری که برخی از ما درپی شهادت آیتالله باقر النمر کردیم، عبرت آموز است!
ترکیه افکار عمومی دنیا را خردمندانه علیه عربستان تهییج کرد، اعتبار دوستی و دیپلماسی را حفظ کرد و در عین حال اهمیت حفظ امنیت در درون مرزهای کشورشان را به همه یادآور شد. درواقع، به جای برخورد هیجانزده و بیمهار، یک جریان پایدار و قدرتمند ایجاد کرد و آخر سر هم عربستان را به انفعال کشاند و حتما امتیازات مالی و سیاسی هنگفتی نیز از آنها خواهد گرفت، درحالی که هیچ دردسری برای خود فراهم نکرده و امتیازی هم نداده است. احتمالاً الآن هم دنبال ساختن یک بنای یادبود یا برگزاری مراسم یا نامگذاری جایی به اسم خاشقجی است تا عربستان و دیگران یادشان بماند این کشور دولت دارد و منافع ملی محافظت میشود.
در مقابل این ماجرا، در جریان شهادت باقر النمر، به جای اینکه اجماع جهان علیه دولت جانی برانگیخته شود (و تدریجاً برانگیخته میشد) متأسفانه، علیه ما شکل گرفت و در مجامع جهانی محکوم شدیم. سعودیهای خاطی و خلافکار به جای تعزیر و اعتذار، طلبکار شدند و سررشتة ماجرا را به دست گرفتند. خلاصه کنم: گویی خون یک مظلوم فراموش شد و در کشاکش سفارتسوزی و شلوغبازی، ما به فقدان امنیت دیپلماتها و اماکن دارای مصونیت متهم شدیم و بسیاری از کشورهای عرب با ما قطع ارتباط کردند! عربستان هم از رهن جنایت سال قبل در بیکفایتی مدیریت حج رها شد و هیچ پاسخی در قبال خون حاجیان مظلوم ایرانی و غیر ایرانی نداد. اکنون نیز در حال تدارک جبهة نفتی علیه ایران است و بر اساس آنچه در خبرها آمد دست در دست دوست قدیمی و غیرقابل اعتمادمان، یعنی روسیه، بازار و مشتریان نفتی ایران را هدفگذاری می کند!
آیا میشود میپرسید چرا ما که حتی فرودگاه نظامی هم در اختیار روسها گذاشتیم، همیشه باید هزینه کنیم و چه بسا ضرر و زیان هم بدهیم، ولی ترکیه که هواپیمای نظامی روسیه را سرنگون کرده و روابط مشکوک و مسلم هم با داعش داشته، در چرخشی اعجابآور نه فقط متهم و متضرر نشده، که الان یک وزنه قدرتمند و تعیینکننده در تعیین سرنوشت سوریه هم شده است؟
سیاست علم اخلاق نیست و معمولا خطاکاران سیاسی و مستضعفان سفره دیپلماسی، برای پنهان کردن مذلّت و خسارت دست به دامان اخلاقیات میشوند. سیاست، هنر به کارگیری زمان و مکان و امکانات و نفرات در لحظه است برای تأثیرگذاری و مهار پیرامون و رساندن سودی به مملکت و ملت. البته پس بد نیست اگر به مدیریت اردوغان در این موضوع احسنتی بگوییم و به بعضی از اقربای سیاسی خودمان هم متذکر شویم که: «وطنداری آموز از اردوغان»!
این یک جانب موضوع؛ اما از سوی دیگر ماجرای روزنامهنگار سعودی و ناپدید شدنش پس از مراجعه به سفارت عربستان در آنکارا، یک بار دیگر نشان میدهد که یک حکومت واپسگرا مثل سعودی، که خود را حاکم جان و مال و سرنوشت همگان میپندارد و پاسخگوی هیچ کس نیست، چگونه به دام رسوایی میافتد و چگونه دست به اعمال نابخردانه و دهشتناک میزند. البته هنوز ابعاد پنهان در این موضوع کاملاً زیر نور روشنی قرار نگرفته است، ولی کلیّتی آشکار دارد که امکان داوری به ما میدهد.
این واقعه ضمناً بیانگر مخاطرات حرفه روزنامهنگاری و انتقاد از مقامات و نهادهای وابسته به قدرتهای خودکامه است؛ یعنی نقد و تحلیل درست، از منظر و دیدگاه اربابان قدرت در جاهایی مثل ریاض، مخاطرهآمیز و ممنوع است و به جای بهرهگیری و آسیبشناسی، خبرنگاران مستقل و غیروابسته را دشمن خود تلقی میکنند و دست به ترور شخصیت و زدن اتهام و گاه حبس و قتل آنان میزنند!
این مسئله واقعاً درسآموز و عبرتانگیز است؛ زیرا دولتی که ادعای تحولات و پیشرفتهای عجیب و غریب و آزادی و نوگرایی و حتی مبارزه با فساد را به عناصری تبلیغاتی بدل کرده تا بتواند حضور و موجودیت حکومت ریاض را در کنار دولتهای پیشرفته توجیه کند، به راحتی با زندگی و سرنوشت اتباعش بازی میکند و دست آلودهاش را که به جنایات عظیم در یمن و سوریه و بمبگذاریهای عراق آلوده و به خون کودکان و بینوایان آغشته است، پنهان میکند. چنین دولت مرتجعی چرا روزنامهنگاران را از فهرست جنایت کنار بگذارد؟
اما ماجرای آنکارا نشان داد که دیگر نمیتوان بدون کیفر دست به جنایت زد. خبرها از انحصار این و آن، یا فلان مؤسسه و نهاد به در آمده و افراد عادی در کوچه و خیابان هم قدرت اثرگذاری و فهم درست و نادرست را تا حد زیادی به دست آوردهاند. حتی گاهی بهتر از بنگاههای خبری و رسانهها، صحت و سقم اخبار را درک میکنند و به تجزیه و تحلیلش میپردازند.
توازی منابع و تلاقی آرا و عقاید، بازی یکسویة حاکمان بلامنازع و بازیگران یکطرفه مانند سعودیها را در شاهراه استبدادی به هم زده است. با تعطیلی یک شبکه و یک کانال و بستن دهان این و آن هم نمیتوانند نزد مردم محبوب و مشروع جلوه کنند. جلوهگری نیاز به تجلی دارد و این کار از عهده هر موجود کریهالمنظری چون بن سلمان برنمی آید مگر با دروغ و ریاکاری و زور…
یکی دیگر از درسهایی که ما (همه جناحها و دولتها و رسانهها و همه طرفهای درگیر در عرصههای سیاست و سیاستگری) باید بگیریم، این است که با گسترش و اهمیت یافتن فضاهای جدید رسانهای، پذیرفته نیست که یک طرف متکلم وحده باشد و در انحصارهای خودساخته و اجباری هرچه میخواهد، بگوید و هر برنامهای را پخش کند و هر رطب و یابسی را به خورد مردم بدهد و بعد هم طلبکار باشد و گلایه کند که چرا مردم به منابع و شبکههای دیگر رو میآورند و بازار ما را کساد میکنند؟ یک جمله بیشتر نباید به این دوستان گفت: در آینه به خودتان نگاه کنید و مقایسهای با رقبایتان داشته باشید تا حساب دستتان بیاید!