من کوه ندیدهام چنین در جریان

من کوه ندیدهام چنین در جریان
📝 خردهروایتهایی از گپوگفت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با زنان و دختران حاضر در دیدار با رهبر انقلاب در حسینیه امام خمینی(ره)؛ ١٤٠٤/٠٩/١٢
📝 مادر شهیدان باقری را که روی ویلچر میآورند، خودم را میرسانم. عینک سیاه زدهاند. میخواهم دستشان را ببوسم اما رویشان را سفت گرفتهاند، پر چادرشان را بوسه میزنم. سلام و کلمات پر کرنشم را نمیشنوند. خانمی روی شانهام میزند: «مادر نمیتونن…» و اشاره میکند به گوشش. عروس خانواده است. معاون آموزشی دبیرستانی دخترانه. میشناسم کادر آنجا را. آشنایی میدهم و میگویم «پس شما بگویید. چطوره احوالشون؟»
میگوید: «خب… مادر همیشه غمشون تو دلشونه، من کوه ندیدهام چنین در جریان من کوه ندیدهام چنین در جریان من کوه ندیدهام چنین در جریان من کوه ندیدهام چنین در جریانمقابل مردم چیزی بروز نمیدن. ولی خیلی سخته شرایطشون. درسته شهید دادن ولی…» بغضش میرسد پشت پلکهاش و به ثانیهای چشمخانهاش دریای سرخ میشود.
«شده بیقراری کنن؟»
«سر سجاده با روضه اشک میریزن… گاهی صدای گریهشون بلند میشه…»
به کوه نشسته روی ویلچر نگاه میکنم. شعری توی سرم میچرخد و برای عروس زمزمه میکنم: «من کوه ندیدهام چنین در جریان، من رود ندیدهام چنین پابرجا» دوتایی اشکهایمان را نچکیده پاک میکنیم.
🗓 شماره ٢٠
رسانه «ریحانه» را دنبال کنید
🖥 @khamenei_reyhaneh