چرا بايد «نيم دانگ پيونگ يانگ» را خواند؟
«نيم دانگ پيونگ يانگ»
نویسنده: رضا امیرخانی
ناشر: افق؛ چاپ اول 1398
343 صفحه، 50000 تومان
****
رضا اميرخاني پديده عجيب و جالبي است، نابغه اي معمولي و بي ادعا كه بيشتر به عنوان داستان نويس شناخته مي شود.
تنها پسر يك پدر كارآفرين و ثروتمند-و چه پيرمرد دوست داشتني و نازنيني بود- كه در مدرسه تيزهوشان درس خواند و بعد به دانشگاه صنعتي شريف رفت ولي از حلقه هاي ادبي همان مدرسه علامه حلي و نشريه “روايت” با قلم زيبا و متفاوتش شناخته شد و “ارميا” را زماني نوشت كه هنوز خيلي جوان بود.
اميرخاني هم بسيار اهل سفر است و عادت به خوابيدن در يك كلبه ساده و محقر روستايي دارد و هم گرفتار اداره كارهاي اقتصادي پدر بعد از فوت ايشان و اسير تهران است، هم دوره خلباني ديده و هواپيما مي راند و زماني از او به عنوان جوان ترين خلبان ايران ياد مي كردند و هم براي معرفي و تبليغ كتاب جديدش از اين شهر به آن شهر و از اين نمايشگاه به آن كتابفروشي مي رود زيرا قرار گذاشته از درآمد فروش كتابهايش زندگي كند. هم از سفر مفصلش به آمريكا در “بي وتن” گزارش مي نويسد و هم در همراهي با رهبر انقلاب “داستان سيستان” را روايت مي كند. هم رييس هيأت مديره انجمن قلم بوده و به عنوان نويسنده شاخص جريان انقلاب شناخته مي شود و هم جدي ترين انتقادها را با زباني صريح مطرح مي كند و با هنرمندان و نويسندگاني از طيف مقابل رفاقت و ارتباط دارد.
هم با سردبيري سايت “لوح” سالها قبل از خيلي افراد مدعي جلودار روزنامه نگاري در فضاي مجازي مي شود و هم تحليل هاي عميق و دقيق از موضوعات اجتماعي و فرهنگي روز حتى در عرصه سياست دارد.
هم پدري است كه براي دو فرزندش وقت مي گذارد و براي بازي و سرگرمي شان اهتمام مي ورزد و هم ساعت هايي طولاني مشغول كار اصلي و حرفه جدي خودش يعني نوشتن است و نمودار سرعت پيشرفت قلمش را روي كاغذي بر ديوار اتاق كارش ثبت مي كند.
هم دغدغه هايي در حوزه رشته تحصيلي و تخصص فني خودش دارد و اشتغالاتي براي پروژه هاي صنعتي يافته و هم در اواخر عمر شريف مرحوم آيت الله سيدعلي آقا گلپايگاني با آن بزرگوار انس و الفت نزديك داشته و با او حشر و نشر فراوان پيدا مي كند.
اين آدم خاص و جالب طبيعي است كه وقتي با پيشنهاد سفر به كره شمالي روبرو شود از آن استقبال كند و قدر فرصتي استثنايي و كم نظير براي ثبت يك تجربه منحصر به فرد را بداند.
كره شمالي به دليل انزواي سياسي و اجتماعي غير عادي اش امروز رازآلودترين كشور جهان است و چنان در پشت ديوارهاي محدوديت و منع پنهان شده كه همه روزنامه نگاران و نويسندگان و پژوهشگران كنجكاوند حتى يك عكس يا خبر از داخل مرزهايش به دست بياورند.
به همين دليل در دنياي غرب تاكنون كتابهاي متعدد از خاطرات و تجربه كساني كه موفق به فرار از كره شمالي شده اند به چاپ رسيده و غالب آنها به فارسي نيز ترجمه شده - حداقل خودم به دليل همين كنجكاوي تا حالا پنج شش تايش را خوانده ام- و البته اين كه چرا مثلا به زبان هاي غير فارسي اين قدر ترجمه نشده كاملا معلوم است.
تازه ترين اثر رضا اميرخاني كتاب “نيم دانگ پيونگ يانگ” حاصل دو سفر او به كره شمالي است. در سفر اول كه ديداري رسمي بوده او به عنوان مستندنگار با تيم همراه مي شود و همان جا با زرنگي و ظرافت ذاتي اش ميخ سفر دوم را در ملاقات اتفاقي با مقام رفيع حزب كارگران مي كوبد و چند ماه بعد دوباره به كره شمالي مي رود.
ترجمه هاي موجود در بازار از زاويه محور آمريكا و از موضع دشمني صريح با كره شمالي منتشر شده و حالا قرار شده بود رضا اميرخاني به عنوان يك نويسنده ايراني وفادار به آرمانها و مواضع انقلابي كره شمالي را معرفي كند.
برايم خيلي مهم بود تا اين روايت را بخوانم و ببينم اميرخاني چه كرده است، زيرا اگر بخواهد مشكلات جدي و بنيادين نظام كره شمالي را توجيه كند كه اميرخاني نيست و اگر بخواهد همان حرفها را تكرار كند كه بازهم اميرخاني نيست.
كتاب را با اين كنجكاوي خواندم و ديدم كه هنرمندانه از اين معبر گذشته است و در عين تصريح به همه چيزهايي كه از واقعيت هاي نظام ديكتاتوري و استبدادي كره شمالي ديده است بدون آن كه قصد توجيه داشته باشد به واقعيت هاي ديگري مثل آثار و عوارض طبيعي فرايند تحريم اشاره مي كند و راز و رمزهاي پشت پرده و پنهان تأثير سياست هاي اقتصادي بر مسايل اجتماعي و فرهنگي را مي گشايد.
اميرخاني به دنبال انسان كره شمالي است و البته در آن فضاي خاص و عجيب به سادگي راهي براي ارتباط با شهروندان ندارد و هر بار هم كه با خطركردن و جسارت مي كوشد خود را به كساني نزديك كند آنها از وحشت و ترس فرار مي كنند و راه را مي بندند يا وقتي كه اعلام مي شود مقامات حزب بالاخره با تقاضاي ديدارشان با فلان آدم موافقت كرده اند و آنها با ذوق زدگي حركت مي كنند برنامه با ملاقات مجسمه آن شخص خاتمه پيدا مي كند!
شايد اگر هركسي به جاي رضا اميرخاني بود از اين همه محدوديت و منع به فقدان گزارش مي رسيد، اما او با هنرمندي و ذوق خود انسان كره شمالي را در ميان اين همه جاي خالي نشان مي دهد و عناصري ظريف و كوچك از حيات انساني شهروندان را روايت مي كند.
او در كنار نقل شيطنت هاي فردي و هميشگي خود و شوخي هايش در جمع همسفران، يكي دو خاطره و نكته خاص از سفر را هم در لابلاي روايت گنجانده كه همين صريح نبودن و نقل غير مستقيم آنها را جذاب تر و خواندني تر كرده است.
اگر هيچ كدام از اين ها نيز نبود باز هم “نيم دانگ پيونگ يانگ” به دليل اين كه نخستين گزارش مستقيم و نخستين كتاب ايراني از كره شمالي است خواندني مي شد، زيرا همان كتابهاي خارجي هم معمولا نقل خاطرات افرادي است كه از كره شمالي گريخته و بخشي از پروژه رسانه اي غرب بر عليه اين كشور هستند، نه گزارش مستقيم يك نويسنده يا خبرنگار غربي از مشاهدات و تجربه هايش در كره شمالي و از اين نظر هم كار اميرخاني يك اثر جديد و بسيار مهم است.
محمدرضا زائری
نشر افق
نیم دانگ پیونگ یانگ