یک بیمار مبتلا به سرطان در فرایند روان درمانى می گفت "سرطان، اختلالات روانى را درمان می کند"!
یک بیمار مبتلا به سرطان در فرایند روان درمانى می گفت “سرطان، اختلالات روانى را درمان می کند"!
گویى ابتلا به یک بیماری سخت مثل سرطان باعث می شود جزئیات رفتار سایرین و به طور کلی “جزئیات زندگی"، اهمیت خود را از دست بدهد؛ چون افراد، خود را در تقابل و رویارو با مرگ می بینند، پس عمیقا درک می کنند که فرصت کم است.
آنها به جای درگیر کردن خود با جزئیات رفتار سایرین و اتفاقات روزمره و متعاقبا دچار اختلالات روانی شدن، کلیت و معناى کلى زندگى را می بینند؛ چون فکر می کنند فرصتى برای پرداختن به جزئیات ندارند.
گویى درک گذرا و کوتاه بودن زندگی باعث میشود بیماران دریابند که حیف است زمان کوتاهی که دارند را صرف جزئیات بی ارزش کنند…
چقدر از اضطراب ها و افسردگی ها و استرس های ما ناشى از پرداختن به جزئیات رفتار اطرافیانمان است؟!
تنها تفاوت بیمار مبتلا به سرطان و فرد سالم در این است که شخص بیمار، واقعیت گذرا و کوتاه بودن زندگی را عمیقا باور کرده چون در بدنش دلیلی برا تایید آن وجود دارد، اما فرد سالم این حقیقت را عمیقا باور ندارد؛ حتی اگر به زبان آن را تایید کند.
پس فرد سالم چنان با جزئیات خود را درگیر می کند که انگار هزاران هزار سال دیگر برای پرداختن به مسائل مهمتر فرصت دارد!
? رواندرمانی
? اروین یالوم