آزار جنسی، ویروسی در حال تکثیر
آزار جنسی، ویروسی در حال تکثیر
آزار جنسی نقطه ی مقابل روابط سالم و تعریف شده در دایره ی اخلاق، عقلانیت و بخصوص سفارشات خداوند در ادیان مختلف است. متاسفانه مانند تخطی های متعدد بشر از فرامین الهی و انسانی، پدیده ی شوم آزار جنسی نیز در طول تاریخ و در جوامع مختلف به وقوع پیوسته و همچنان هم رخ می دهد.
یکی از وجوه تمایز آزار جنسی با دیگر پلیدی هایی که از انسان سر می زند، دور تسلسل و ادامه یافتن آن بوسیله ی افرادی است که خود روزی در مقام قربانی بوده اند. بنابر گزارشات آزار جنسی کودکان زیر 13 سال که متاسفانه از سالهای گذشته ظهور یافته و در حال افزایش است، این افراد بعد از اعتراف معمولاً اعلام کردهاند که خودشان در کودکی مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفتهاند.
گویی بیماری های روحی و هر آنچه که یک فرد را به سوی آزار دادن دیگران سوق می دهند، به واسطهی آسیب روحی در فرد قربانی هم متجلی خواهند شد و شاهد این نکته سوابق موجود است.
شیوع و ادامه یافتن این بیماری، مانند بیماری واگیردار در میان انسانهای مختلف منتشر شده و تنها افراد خاصی را دربر نمیگیرد. ناقلان و مبتلایان به این بیماری، همانند سگی هار و یا گرگ گرسنه ای در میان انسانها پرسه می زنند و قربانیان خود را در یک لحظه و بواسطه ی اوج گرفتن افکار پلیدشان انتخاب می کنند. از این رو نمی توان راهکاری حتمی را برای در امامن ماندن از دست این افراد مطرح کرد و عموماَ برای دور ماندن از آسیب این افراد به توصیه ها اکتفا می شود.
کشور ما با وجود سابقه ی معنوی مردمان و پیشینه ی تاریخی سرزمینش، اگرچه که در برابر این موضوع مصونیت نداشته و ندارد، اما برخی هنجارهای جا افتاده در میان مردمانمان، تا حد زیادی از گسترش این پدیده جلوگیری کرده اند. اما با کمال تاسف و به مانند مواردی اینچنین، ما در باد سوابق و داشته های فرهنگیمان خوابیده ایم و در نتیجه اخباری که در گذشته بصورت محدود و ویژه می شنیدم، مدتی است بیشتر و از نوع دلخراش تر آن را می شنویم.
بد نیست جراید و اخبار همین دو سال اخیر را با سالهای دورتر مقایسه کنیم. سالها پیش خبر فاجعه ی هولناک بیجه در شهرستان پاکدشت، چنان در رسانه ها پیچید که تا مدتی حال و روز اجتماع، بویژه منطقه ی وقوع جرم و اوضاع افاغنه ساکن در تهران را تحت تاثیر خود قرار داد. در آن ایام حادثه مذکور به دلیل خاص بودن و نبود سابقه ای نظیر آن، بسیار مورد توجه مردم قرار گرفت و تا مدت ها در مورد آن بحث میشد.
وقتی امروز صفحه ی حوادث روزنامه ها و دیگر رسانه ها را نگاه می کنیم، مواردی را میبینیم که به فیلم و سریال های جنایی کشورهای غربی و یا جنایات معروف آن بلاد شباهت دارند! گویی تجدد گرایی از نوع منفی، در حوزه ی بزهکاری و جنایت هم ظهور یافته و متخلفان و جنایتکاران امروز در حال الگوگیری از قصه ها و یا حوادث مشهور هستند!
متاسفانه در سالهای اخیر موارد تجاوز به کودکان و حتی خردسالان بالا رفته و مواردی که به دلیل فجیع بودن به جرگه ی اخبار پربازدید و مشهور پیوسته اند زیادند. مواردی از تجاوز و قتل نظیر: امیرمهدی ۹ ساله در سال ۹۱، محمد رضا کوچولوی ۹ ساله که در سال ۹۳ پس از تجاوز گلویش را بریده بودند، مهدیه ی ۹ ساله، جنایت معروف و دردناک ستایش و مواردی جدیدتر مانند : آتنا، حنانه، کیمیا و مورد آخر یعنی اهورای ۳ ساله!
تک تک این جنایات هولناک زنگ خطری برای جامعه ای است که در آن زندگی می کنیم. اگرچه که صدای این کودکان و خردسالان در زمان وقوع جنایت شنیده نشد و این نوگلان معصوم با دستان پلید متجاوزان و جنایتکاران پرپر گشتند، اما حالا نباید این وقایع را دست کم گرفت و رسانه ها نباید از بحثهای پیرامون این حوادث را رها کنند.
وظیفه امروز رسانه، مسٔول، شهروند و هر انسانی آن است، تا زمانی که راه حلی موثر و یا کاری ارزشمند برای کاهش این دست جنایات در کشور ارایه نشده، دست از پا ننشینند و هر زمانی که فعالیت های خود را کافی شمردند، صدای ضجه و ناله هایی را که در پشت دستان پلید یک بیمار تبهکار خاموش شدند مرور کنند. از یاد نبریم که ما هموطنان، همشهریان و یا حتی همسایگان آن طفلان معصوم، غافل از رخ دادن آن جنایات بودیم و به سهم خودمان در وقوع آن مقصر هستیم.