ای کاش خدا هم یک اتیکت روی هرکداممان نصب می کرد و با حداقل کلمات وصفمان میکرد.
مطمئنا همه می دانند که باید پنیر و ماست را گذاشت تویی یخچال…
یا شیشهِ شربت را قبل از مصرف تکان داد…
ولی همیشه روی در پنیر و کاغذ رویِ شربت این نکات را می نویسند.
برای اطمینان شاید!
برای یادآوری…
برای آن ها که اولین بار است پنیر می خرند شاید …
فکر بدی نیست…
چه اشکالی دارد؟!
آن ها که همیشه می دانستند و می دانند که نوشابه را باید خنک و تگری خورد اصلا جمله ی ‘خنک بنوشید’ به چشمشان نمی آید.
ولی اگر بنده خدایی اولین برخوردش با بطری نوشابه باشد، این جمله ی کوتاه دو کلمه ای می تواند آینده ی رابطه ی او و این نوشیدنی را عوض کند…
ای کاش خدا هم یک اتیکت روی هرکداممان نصب می کرد و با حداقل کلمات وصفمان میکرد.
شاید روابطمان با آدم های اطراف بهتر می شد..
ساده و روشن …
چیزهایی شبیه : “اعصاب پرحرفی ندارد"…
یا “در گرما بداخلاق می شود"….
“هرچیز را یک بار بهش بگو"….
“غیر قابل دوستی” ….
“طول می کشد تا یخش باز شود. صبور باش”
و…..
خب آن ها که می شناختند آدم را به مرور زمان مثل تمام نوشته های روی بسته ها، دیگر به آن توجه نمی کردند و همان طور که کیسه هایِ خرید را جابه جا کنند با چشم بسته هم پنیر و شیر را میگذارند توی یخچال …
و آدم هایِ جدید حین برخورد با “بی احساس و غیرمنطقی” خیلی ساده راهشان را کج می کنند و وقتشان را صرف کسی می کنند که روی اتیکتش نوشته باشد ” صمیمی و با معرفت."….