مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

کنار قدم‌های جابر چه کتابی بخوانیم؟

13 شهریور 1401 توسط مدیر النفیسه

کنار قدم‌های جابر چه کتابی بخوانیم؟

✅تو پیاده‌روی اربعین (و نیمه شعبان) به نظرم بهتره کتاب همراهتون نبرید!

✅به جاش، از مسیر استفاده کنید برای تأمل و فکر کردن. پیاده‌روی فرصت خوبی برای تعامل با دیگران و درس‌آموزی از فرهنگ اربعین است. تو راه، موقع استراحت، تو موکب‌ها ترجیحاً با عراقی‌ها حرف بزنید. ✅قرآن و مفاتیح معمولاً تو موکب‌ها (به ویژه ساختمانی‌ها) هست. بخونید! بهتر هم هست چند نفری با هم ادعیه و زیارات را با هم مباحثه کنید. مثلاً همین زیارت عاشورا و زیارت اربعین را وقتی با دوستان دانشجو یا طلبه با هم صحبت می‌کنید، می‌بینید ایده‌های جدیدی به ذهن می‌رسد که قبلاً این‌طور نبود.

🔹در ضمن، سرگرم کتب قرآن و ادعیه بودن، اثر خوبی هم بر عراقی‌ها دارد که همه‌اش سیگار می‌کشند! بذارید تصویر خوبی از ایرانی‌ها داشته باشند و تأثیر بپذیرند. حیف است این فضا را از دست بدهید.

✅اگر هم اصرار بر همراه بردن کتاب دارید، کتاب‌های حاج آقای سید_علی_اصغر_علوی را پیشنهاد می‌کنم. مثلاً شش‌جلدی باغ سیب که تو جیب هم جا می‌شود. یا تک‌جلدی «خادم ارباب کیست» یا «دعوا سر اولویت است» که این‌ کتاب‌ها بیش از هر چیز از جنس تلنگر هستند و فرصت و ایده فکر کردن به شما می‌دهند تا به بازسازی سبک زندگی بپردازید. تو پیاده‌روی چی گوش بدهیم؟ هیچی! باز هم بنا به تجربه می‌گم که تو مسیر،

✅نگاه کردن و تأمل درباره پدیده‌ها،

✅حرف زدن با عراقی‌ها، ایرانی‌ها، رفقای خودتون،

✅گوش دادن به صدای طبیعت و همهمه زوار خیلی بهتر از شنیدن مداحی و کتاب صوتی‌هاست! به جای گوش دادن به مداحی، خودتون شعر بخونید، یکی روضه بخونه و… پیشنهاد ویژه این رو بذارید اینجا اضافه کنم. یک دعایی هست به اسم «عالیه_المضامین» پیداکردنش تو مفاتیح خیلی سخته ولی می‌ارزه. این دعا که از اسمش هم پیداست، مضامین عالی فراوانی دارد؛ هم نیازهای دنیوی هست و هم اخروی. تازه فقط دعا نیست، زیارت‌نامه امام هست و در مشاهد همه امامان معصوم می‌شود خواندش. مهم‌تر از این‌ها اینست که با خواندنش، هرکس را که دیدید می‌توانید بگویید برای شما هم دعا کردم و نایب‌الزیاره بوده‌ام!

 نظر دهید »

سه بیت، سه نگاه و سه برداشت!

11 شهریور 1401 توسط مدیر النفیسه

سه بیت، سه نگاه و سه برداشت!

حضرت موسی خطاب به خداوند در کوه طور می گوید «اَرِنی» یعنی «خود را به من نشان بده»
خداوند می فرماید:‌ “لَن تَرانی” یعنی “هرگز مرا نخواهی دید”
برداشت سعدی:
چو رسی به کوه سینا «اَرِنی» مگو و بگذر
که نیرزد این تمنا، به جواب “لَن تَرانی”
برداشت حافظ:
چو رسی به طور سینا «اَرِنی» بگو و بگذر
تو صدای دوست بشنو، نه جواب “لَن تَرانی”
برداشت مولوی:
«اَرِنی» کسی بگوید که ترا ندیده باشد
تو که با منی همیشه، چه “تَری” چه “لَن تَرانی”
سه بیت ، سه نگاه و سه برداشت. مثل سعدی عاقلانه، مثل حافظ عاشقانه و مثل مولوی عارفانه.
نتیجه اینکه به تعداد انسان ها؛ نگاه متفاوت، تفسیر متفاوت و عملکرد متفاوت وجود دارد.
من و تو با دستهای خود، دنیایمان را به هر رنگی که بخواهیم، می توانیم ترسیم می کنیم. بنابراین بکوشیم از همین لحظه، زیبا ترین برداشت ها را از دنیای اطرافمان داشته باشیم.

 5 نظر

باز لبهای تشنه، باز مرثیه آب، باز صحرای سوزان و آب روان، دستهای بریده، پای برهنه...

17 مرداد 1401 توسط مدیر النفیسه

باز لبهای تشنه، باز مرثیه آب، باز صحرای سوزان و آب روان، دستهای بریده، پای برهنه… مشکهای پاره… ذوالجناح سرگردان… خیمه های سوخته… آزادی بر بلندای نیزه و آزادگی در مذبح سرخ عدالت خون سرخ ریخته بر ریگهای تفتیده…. ای طبل ها بکوبید….

در رثای عدالتی که هنوز مظلومانه به نشتر قلمها پرپر می شود… در غربت غریبانه آزادی که تنها در واژه های چشم به راه شعور، زنده است. در ترسیم ترس های رقیه . در شرح مغیلان شکسته در پای برهنه . در روزنه های امید دلهای بیقرار و نگاه خسته از انتظار. بسرایید از شکیب زینب که قافله زخمی زمان را به شامهای تیره عصیان می برد شاید یزیدهای تشنه قدرت پس از خلسه مستی ، زیر شراره خطبه های آتشین، فریاد حق را از زبان شیرزنان بیشه های کربلا بشنوند.

کربلا، ای جغرافیای تشنه ، ای کویر عطش و ای تاریخ زخمی از دشنه… بر صفحه تفتیده تو، آزادی با قلم سرخ شهادت کتابت شد. سینه سوزان تو، پر از شراره های فراق است و آذرستان تاریخ ات پر از شکوه ایستادگی در برابر بیداد.

در پهن دشت شکیب تو ، کدام مسیح به نماز ایستاده است که هنوز از گلدسته های نخلهایت، تکبیرهای آزادگی شنیده می شود؟ تیرهای جفا، چه بی پروا ،سینه صبور ترا بخست.
فرات تو سیلاب اشک کدام علقمه هاست.

از کاروانی که به خلوت تو پناه آورد جز خاکستر خیمه های سوخته، جز سرهای از بدن جدا گشته. جز پیکرهای زیر سم اسب پاره گشته… جز سرگشتگی زنان شوی از دست داده،جز ضجه های مادران داغ جوان دیده چه یادگار مانده است؟

کربلا یعنی هر کجا آزادگی است، هر کجا مرگ بر ذلت شرف دارد، هر کجا سر می رود تا ایمان نرود، مرگ می گزیند تا ذلت نپذیرد. آنجا که عشق مرز نیستی را می شکند.

چه فرقی دارد کجای تاریخ ایستاده ایم و بر کدام جغرافیا پای نهاده ایم ،هر کجا در برابر بیداد بایستی هر کجا مرگ را بر حیات ذلت وار برگزینی، هر کجا آزادگی را به خون سرخ پاس بداری. آنجا کربلاست در هر کجای جغرافیای زمین که باشی و در هر عصر و روزگاری.

اینک عاشورای 1444 باز هنوز از پشت دیوارهای زمان بغض طفل سه ساله و سیلی خورده پیامبر (ص)را بر صحرای تفتیده کربلا میشنویم. باشد تا ستمگران لختی از لعن تاریخ پروا و ستم ستیزان در هیاهوی حمایت غیور مردان جهان تشیع بر توفق حق و پایمردیهایشان همچون امام شهید و با خون خویش مصمم باشند.

*مدیر کانون فرهنگی هنری صبا

1659944243_.jpg

 نظر دهید »

جفا در خلاصه کردن زندگی حسین(ع) به نیم‌ روز آخر

17 مرداد 1401 توسط مدیر النفیسه


“عزت” ، قله ای است که راه های متعددی برای رسیدن به آن وجود دارد، گاهی باید مذاکره کرد، گاه حتی با معاویه نیز باید که صلح کرد … و گاه در اوج غربت، تن به شمشیر سپرد. 
بزرگ ترین جفایی که می توان در حق امام حسین (ع) روا داشت این است که تمام زندگی اش را به کنجی گذاریم و حسین(ع) را مردی بدانیم که در صبح عاشورا طلوع کرد و در ظهر آن روز غم انگیز، در گودال قتلگاه به خون خود غلتید.

این تصویری است که اغلب ما شیعیان از حسین(ع) ترسیم می کنیم و با دیروز کربلا و دیروزهای عاشورا، کاری نداریم. گو این که تنها چیزی که لازم است درباره حسین(ع) بدانیم، قدرت جنگندگی و شجاعتش ، شدت مظلومیت و تشنگی اش و نحوه شهادتش است و دیگر هیچ!

حسین (ع) ، اما نه نیم‌روز که 57 سال در این دنیا زیست و به روایت تاریخ، در تمام این سال ها، حفظ نفع عمومی جامعه اسلامی، مهم ترین دغدغه اش بوده است و در این مسیر ، صلح را همواره بر جنگ مقدم می داشته و البته آنقدر شجاعت داشته است که هر گاه چاره ای جز جنگ نبود، دست به شمشیر ببرد و جهاد کند.

حفاظت از خلیفه سوم

امام حسین(ع)، برای جلوگیری از جنگ و اختلاف در میان امت اسلام ، زمانی که معارضان، خانه خلیفه سوم را محاصره کرده بودند و قصد جان او را داشتند، به دستور امام علی(ع) به همراه برادرش امام حسن(ع) راهی خانه او شد تا حفاظتش کند و جلوی خلیفه کشی را بگیرد.
این در حالی است که بر اساس اعتقادات شیعه، خلافت، حق پدرش حضرت علی(ع) بود. با این حال حسین (ع) ، صلح میان امت اسلام را ارحج بر سایر مسائل می دانست و تا آخر برای حفظ جان خلیفه سوم کوشید.

همراهی با برادر در صلح

وقتی امام حسن محتبی(ع) با معاویه صلح کرد، گروهی از شیعیان به نزد امام حسین(ع) آمدند و خواستار مخالفت ایشان با این مصالحه و تقابل با معاویه شدند ولی ایشان از صلح برادرش با معاویه حمایت کرد و به همراه برادر در مدینه ساکن شد.

انصراف از وصیت برادر

وقتی امام حسن مجتبی(ع) به شهادت رسید، طبق وصیت اش خواستند ایشان را در جوار مزار پیامبر اسلام(ص) دفن کنند. با این حال، امویان و دشمنان اهل بیت مانع این کار شدند و حتی کار به تیرباران پیکر مطهر امام حسن(ع) کشید به حدی که کفن خونین شد.
امام حسین(ع) برای جلوگیری از خونریزی بین مسلمانان، از اجرای وصیت برادر منصرف شدند و ایشان را در بقیع دفن کردند.

وفا به صلحنامه پس از شهادت امام حسن(ع)

بعد از شهادت امام حسن مجتبی(ع)، معاویه - طرف قرارداد صلح - همچنان در قید حیات بود. بین شهادت امام حسن(ع) و مرگ معاویه ، بیش از 10 سال فاصله بود و امام حسین(ع) در تمام در این سال های طولانی، برغم آن که حق خلافت داشت و حتی کوفیان نامه ای به او نوشتند که برای قیام علیه معاویه آماده اند، به احترام صلحی که شده بود، علیه معاویه قیام نکرد.

خروج از مکه قبل از اتمام مناسک حج

بعد از مرگ معاویه و روی کار آمدن یزید، چون فشار بر امام حسین(ع) برای بیعت تشدید شد و بیم آن می رفت که مزدوران یزید با نقض حریم امن الهی در مکه خون به پا کنند، امام حسین(ع) قبل از اتمام موسم حج مکه را ترک کرد و راهی کوفه شد.

در کربلا تا قبل از عاشورا : دعوت به مذاکره

 در بحار الانوار ذکر شده که امام حسین(ع) در روز هشتم محرم سال 61 مردی از یاران خود بنام “عمرو بن قرظه” را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند.

شب هنگام امام حسین(ع) با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند. امام حسین(ع) به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود عباس و فرزندش علي‏ اكبر را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد نیز فرزندش حفص و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص كرد.

در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام حسین(ع) كه فرمود: آیا مي ‏خواهی با من مقاتله كنی؟ عذری آورد. یك بار گفت: مي ‏ترسم خانه ‏ام را خراب كنند!
امام حسین(ع) فرمود: من خانه ‏ات را مي ‏سازم.
ابن سعد گفت: مي‏ ترسم اموال و املاكم را بگیرند!
فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی كه در حجاز دارم.
عمر بن سعد گفت: من در كوفه بر جان افراد خانواده ‏ام از خشم ابن زیاد بیمناكم و مي ‏ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند.

حضرت هنگامی كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمي ‏گردد، از جای برخاست در حالی كه مي‏ فرمود: تو را چه مي‏‌شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد.

 

در کتاب ارشاد شیخ مفید بیان شده است که پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه ‏ای به عبیداللّه‏ نوشت و ضمن آن پیشنهاد كرد كه حسین(ع) را رها كنند چرا كه خودش گفته است كه یا به حجاز برمي ‏گردم یا به مملكت دیگری مي ‏روم.

عبیداللّه‏ در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، شمر بن ذی الجوشن سخت برآشفت و نگذاشت عبیداللّه‏ با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت كند. (منبع:مهر؛وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی)

به راستی اگر شمر خباثت نمی کرد و امام و اصحاب و خانواده اش از کربلا بر می گشتند، عزت نداشتند؟ قطعاً که داشتند چرا که حسین(ع)، تمام 57 سال زندگی اش را عزتمندانه زیسته بود و عزت حسینی، فقط محصول کربلا و عاشورا نبوده است.

امام حسین (ع) همان گونه که سال ها برای حفظ صلح و منافع عمومی امت اسلام صلح و سکوت و گفت و گو را برگزید اما آنقدر شجاعت داشت که اگر روزگاری پیمان صلح نقض شد و گفت و گوها فایده ای نداشت، سکوت نکند و جان خود عزیزترین هایش را فدا کند.

حادثه کربلا ، زمانی به وقوع پیوست که تمام راه های مسالمت آمیز با عناد و لجاح بدنامانی مانند شمر و عبیدالله بسته شدند و تنها دو راه باقی ماند، یا تأیید حکومت یزید یا جهاد و شهادت ؛ و حسین (ع) این دومی را برگزید.

مروری بر زندگی 57 ساله امام حسین(ع) که در سراسر آن تدبیر، انسان دوستی، وفای به عهد، صلح خواهی و البته شجاعت و جهاد و نهایتاً شهادت بود، می تواند نگاه ما به آن نیم‌روز آخر را بسیار پرمعناتر و پرمفهوم تر سازد.

این گونه است که درخواهیم یافت که “عزت” ، قله ای است که راه های متعددی برای رسیدن به آن وجود دارد، گاهی باید مذاکره کرد، گاه حتی با معاویه نیز باید که صلح کرد، گاهی درخواست قیام مسلمانان را رد کرد و گاه در اوج غربت، تن به شمشیر سپرد. دیدن این آخری و ندیدن آنچه گذشت، تحلیل نادرست از مفهوم “عزت” است و جفای مستمر به حسینی(ع) که 57 سال زندگی کرد ، نه نیم روز.

 

عصر ایران؛ جعفر محمدی 
 
 
 

 نظر دهید »

"آن که را اسرار حق آموختند مُهرکردند و دهانش دوختند"

07 مرداد 1401 توسط مدیر النفیسه



مولوی با کبکبه و دبدبه، در حالی که مریدانش احاطه اش کرده بودند و آب وضویش را به تبرک بر می داشتند، با شمس برخورد و با تکبر در او نگریست.
شمس گفت : سؤالی دارم ‌.
مولوی گفت : بپرس. .
شمس گفت : بگو بدانم محمد(ص)، پیامبر ما برتر بود یا حلاج، شیخِ ما ؟
مولوی خشمگین شد و گفت : کفر می‌گوئی ؟ !
شمس گفت : پس چرا محمد پس از سال‌ها عبادتِ خدا، هنوز در دعاهایش
این‌گونه می‌خواست که :
“خدایا خودت را به من بشناسان !”
ولی حلاج آن‌قدر در خدا غرق شده‌بود که می‌گفت من خدا هستم و فریاد “انا الحق” می زد ؟
مولوی درماند.
شمس روی برتافت و رفت . مولوی به التماس به دنبالِ وی روان شد و تمنا کرد تا شمس پاسخش گوید .
شمس گفت : چون نمی‌دانی، چرا با این تکبر و تفرعن بر زمین خدا راه می روی ؟
پاسخ این است که محمد(ص) دریانوش بود و هرچه از معرفتِ خدا در جامِ وجودش ریختند، پر نمی شد؛ ولی جامِ حلاج ظرفیت نداشت؛ تا اندکی در آن ریختند، مست شد و به عربده کشی افتاد !

“آن که را اسرار حق آموختند
مُهرکردند و دهانش دوختند”

? پله پله تا ملاقات خدا
? #عبدالحسین_زرین_کوب

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 13
  • ...
  • 14
  • 15
  • 16
  • ...
  • 17
  • ...
  • 18
  • 19
  • 20
  • ...
  • 36
شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • رهگذر
  • نویسنده محمدی

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 86
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 183
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 22
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس