مردم رو اسیر مریضیامون نکنیم!
?بعد از ازدواج؛
هیچ بیشعوری “فهیم” نمیشه
هیچ سرکشی “عاقل” نمیشه
هیچ وحشی “رام” نمیشه
هیچ معتادی “ترک” نمیکنه
هیچ افسرده ای به “وجد” نمیاد
پس مردم رو اسیر مریضیامون نکنیم!
?بعد از ازدواج؛
هیچ بیشعوری “فهیم” نمیشه
هیچ سرکشی “عاقل” نمیشه
هیچ وحشی “رام” نمیشه
هیچ معتادی “ترک” نمیکنه
هیچ افسرده ای به “وجد” نمیاد
پس مردم رو اسیر مریضیامون نکنیم!
? “ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ” ﻋﻀﻮﯼ ﺍﺯ ﺑﺪﻥ ﺍﺳﺖ؛
ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻓﻮﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ “ﻗﻠﺐ” ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﮐﻪ ” ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ” ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺁﺩﻡ ﺍﺳﺖ
ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺟﻠﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺮﻕ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ …
ﺣﺎﻻ ﺗﺼﻮﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ” ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ” ﺁﺩﻡ ﺩﺭﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ! ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ! ﻏﺬﺍ ﺍﺯﮔﻠﻮﯾﺖ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﻤﯿﺮﻭﺩ، ﺷﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﻧﺸﯿﻨﯽ …ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺗﺎ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﺭﺍﻫﯽ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺟﺰ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻧﺪﺍﻥ ” ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ” ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﯽ ﻭ ﺑﯿﺎﻧﺪﺍﺯﯼ ﺩﻭﺭ! ﺣﺎﻻ… ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ ﮐﻪ ﮐﺸﯿﺪﻩ باﺷﯽ، ﺣﺎﻟﺖ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ، ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽﺧﻮﺍﺑﯽ، ﺭﺍﺣﺖ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﯼ ﻭ ﺷﺒﻬﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺕ ﻧﻤﯽﮔﯿﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺟﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺵ ﻫﺴﺖ، ﺣﺘﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯼ…
دیل کارنگی
شما دو گناه کردید!
کانال حرف حساب نوشت: مرحومه ﻣﺮﺿﻴﻪ ﺣﺪیدچی در خاطرهای میگوید: ﺭﻭﺯی ﺩﺭ ﻧﻮﻓﻞ ﻟﻮﺷﺎﺗﻮ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺍﺭﺯانی ﺩﻭ ﻛﻴﻠﻮ ﭘﺮﺗﻘﺎﻝ ﺧﺮﻳﺪﻡ. ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎ ﺩﻳﺪﻥ ﭘﺮﺗﻘﺎﻝﻫﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﭘﺮﺗﻘﺎﻝ ﺑﺮﺍی ﭼﻴﺴﺖ؟ ﺑﺮﺍی ﺗﻮﺟﻴﻪ کار خودم ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩﻡ: ﭘﺮﺗﻘﺎﻝ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺑﺮﺍی ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ اینقدر ﺧﺮﻳﺪﻡ. ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺩﻭ ﮔﻨﺎﻩ ﺷﺪﻳﺪ! ﻳﻚ ﮔﻨﺎﻩ اینکه ﻣﺎ ﻧﻴﺎﺯ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﭘﺮﺗﻘﺎﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻴﻢ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺭ ﻧﻮﻓﻞ ﻟﻮﺷﺎﺗﻮ ﻛﺴﺎنی ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﭘﺮﺗﻘﺎﻝ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻪﺍﻧﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﻬﻴﻪ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺷﺪﻥ ﺁﻥ میﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺗﻬﻴﻪ ﻛﻨﻨﺪ. ﺑﺒﺮﻳﺪ ﻣﻘﺪﺍﺭی ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺑﺪﻫﻴﺪ. ﮔﻔﺘﻢ: ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻥ آنها ﻣﻤﻜﻦ ﻧﻴﺴﺖ. ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﭘﺮﺗﻘﺎﻝﻫﺎ ﺭﺍ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﻜﻨﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩی ﺑﺪﻫﻴﺪ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺣﺎﻟﺎ ﭘﺮﺗﻘﺎﻝ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩﺍﻧﺪ ﺷﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻃﺮﻳﻖ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺳﺮ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺑﮕﺬﺭﺩ!
منبع: کتاب «سرگذشتهای ﻭﻳﮋﻩ ﺍﺯ زندگی ﺍﻣﺎﻡ خمینی»، ﺟﻠﺪ4
پ.ن: اینروزها ایران عزیزمان درحال انجام یک اصلاح اقتصادی بزرگ است که اگر بهدرستی صورت بگیرد، به تصریح کارشناسان، آثار مثبت فراوانی بهخصوص برای قشر ضعیف جامعه خواهد داشت و گامی بلند برای نزدیک شدن به عدالت اقتصادی خواهد بود اما اجرای این طرح بدون همراهی مردم، کار دولت را سخت میکند. یکی از موانع به ثمر رسیدن این طرح هم احتکار_خانگی و انبار کردن کالا در خانه از ترس گرانتر شدن است که اثر منفی آن بسیار بیشتر از احتکارهای معمول است. بیاییم برای ایجاد آرامش اقتصادی در جامعه و کمک به هرچه بهتر انجام شدن این طرح مهم، کمی از آسایش خودمان هزینه کنیم.
بندگان گوگل؟!
رضا بابایی در کتاب «دیانت و عقلانیت» به درستی و زیبایی تمام بر لزوم توجه به جنبه های زبانی و ادبی در فهم روایات و آیات تاکید کرده است. ایشان پنج یا شش ارزش دینی و اخلاقی مانند ازدواج، صبر، حیا و… را که در احادیث گوناگون به عنوان نیمی از دین معرفی شده است، بیان نموده و بعد این سئوال را می پرسد که به لحاظ منطقی بیش از دو نیمه برای یک چیز نمی توان تصور کرد، پس چطور می توان وجود پنج یا شش نیمه دینداری را توجیه کرد؟!
مشابه همین اشکال در حدیث معروف «من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا» هم قابل طرح است، آیا واقعا ما عبد و بنده کسی هستیم که یک حرف به ما بیاموزد؟! اگر چنین است پس حالا همگی بندگان گوگل هستیم!
معنای حقیقی کلام حضرت امیر، متفاوت با معنای ظاهری آن است. این کلام جنبه ادبی دارد و منظور آن چیزی قریب به این معنای منطقی و اخلاقی است که «من همیشه مدیون و سپاسگزار معلم خود هستم». اشکال تلقی اول از حدیث فوق این است که با پذیرش آن دیگر کسی جرات نقد و پرسش و گفتگو با استاد و معلم را پیدا نمی کند، چون کمال بنده این است که همیشه تابع محض نظرات مولای خویش باشد. به این ترتیب شخصیت معلم یا استاد به تدریج یک قداست ماورایی پیدا می کند که نسبتی با جایگاه حقیقی معلمی ندارد.
چند سال قبل در کلاس ارشد ادبیات با هزار سلام و صلوات به یکی از اساتیدمان پیشنهاد کردم که شرح و تکمله ای بر کتاب معروف استادشان بنویسند، چون نثر و شیوه بیان آن به شدت قدیمی شده و برای دانشجویان امروز چندان قابل استفاده نیست! فکر می کنید واکنش استاد چه بود؟! فقط این ماند که فحشم بدهد و از کلاس بیرونم کند! خیلی عصبانی شد که چرا من متوجه این نکته نیستم که نقد و شرح متن استاد نشانه گستاخی است، نیم ساعت مرا نصیحت کرد که شان علم و اساتید را رعایت کنم و حد و اندازه خودم را بشناسم! از آن روز یاد گرفتم سر کلاس ایشان «صم بکم» بنشینم و دیگر هیچ سئوال و اشکالی نپرسم.
منش غالب فرهیختگان در نسلهای قبل از ما چنین بوده و ما نیز متاسفانه به تبع آنها چنین بار آمده ایم. حتی در دوره دکترا هم کم دیده ام استادی که تاب شنیدن نقد و نظر مخالف را داشته باشد و اظهار نظر جسورانه(و لو کاملا غلط) دانشجو را بی احترامی و غرض ورزی تلقی نکند، و البته کمتر دانشجویی که جرات اظهار نظر و گفتگوی جدی را داشته باشد!
این فرهنگ احترام افراطی و مخرب نسبت به معلمان و اساتید البته به تدریج در حال فروریختن است. بچه های امروز دیگر یاد گرفته اند که حرف و درس خانم معلم، خانم مدیر، روحانی تلویزیون و حتی حرف پدر و مادرشان لزوما بهترین و درست ترین نظر نیست و می تواند ناقص یا خطا باشد.
وظیفه مهم معلمان و مدارس ما در شرایط امروز این است که سعی کنند «گفتگوی عالمانه» یاد بچه ها بدهند تا آنها از بیان ایده و نظراتشان واهمه نکنند. هر معلمی باید قبل پاسخ به سئوال دانش آموزش، از او بپرسد: «خودت چطور فکر می کنی؟!».
بی هیچ تعارف، بسط فرهنگ نقد و گفتگو برای جامعه ما یک ضرورت است و مقدمه فهم و آگاهی، و الا به یمن رسانه های جدید دیر یا زود همه تلقینات خانوادگی، تلویزیونی و مدرسه ای مان در ذهن نسل جدید رنگ خواهد باخت. روز معلم فرصت خوبی برای فکر کردن به این موضوعات چالشی نیز هست.
به امید روزی که در برنامه روز معلم مدارس، فرصتی برای تماشا و گفتگو درباره فیلم «انجمن شاعران مرده» فراهم شود، مدرسه و معلمی چنانم آرزوست!
روز معلم مهدی نور محمد زاده
مواجهه معصومین (ع) با پدیده دروغ چگونه بود؟
کتاب «راستگویی در سیره معصومان (ع) و مواجهه آنان با پدیده دروغ» به قلم مصطفی صادقی کاشانی به چاپ رسید.
این کتاب با اشاره به روند بیان روایات معصومان (ع) درباره صدق و کذب و بررسی گفتار و رفتار ایشان درباره دروغهای مجاز پرداخته است که عبارتند از: حفظ جان انسان بی گناه، ایجاد صلح و آشتی، فریب دشمن در جنگ، گفتگوی محبت آمیز زوجین با واژههای هرچند غیر حقیقی. با وجود این، روایتهایی در سیره عملی خود آن بزرگواران جز مواردی از خُدعه و تاکتیک در جنگ گزارشی در دست نیست.
هدف این تحقیق، دستیابی به دیدگاهی صحیح از سیره معصومان درباره مستثنیات کذب و تلاش برای نشان دادن یکپارچگی گفتار و رفتار آنان است.
ضرورت آن مقابله با رواج روزافزون دروغ در جامعه اسلامی به شیوه علمی است و نیاز جامعه به صداقت و ضرورت بهره گیری از رفتار معصومان (ع) به عنوان الگوهای جامعه شیعه، دیگر جهت ضرورت پرداختن به این مسئله است.
در این نوشتار، فارغ از تعریفهای تخصصی – دروغ را به معنای گفتار و رفتاری که مطابق باطل نیست و سریع در آن نقش مهمی ایفا میکنند، در نظر گرفته ایم.
این اثر در دو بخش و شش فصل تالیف شده است. بخش اول این اثر تحت عنوان «سیر تاریخی روایات صدق و کذب» در چهار فصل روند تاریخی صدور روایات به تفکیک معصوم، آمار صدور روایات به تفکیک عنوان صدق و کذب، روند تاریخی اهتمام راویان و محدثان، و زمینههای صدور تدوین شده است.
نویسنده در بخش دوم این اثر به مبحث «مواجهه معصومان و دروغهای روا» در دو فصل پرداخته است. در فصل اول به سخن معصومان و در فصل دوم به بررسی سیره عملی معصومان در زمینههای آشتی، دروغ به همسر، خدعه در جنگ، حفظ جان و مال، توریه و مباهته میپردازد.