ریشه رفتارهایی از این قبیل که مردان در خانه دست به سیاه و سفید نمیزنند
غذا که تمام میشود پدر خانواده میگوید: دخترم به مامانت کمک کن و مادر لبخند میزند و پسر خانواده بدو به سراغ بازی میرود و این صحنه خود میشود کلاس بزرگ اموزش کلیشه ها به کودکان!
دختر یاد میگیرد کمک به مادر و کار خونه وظیفه ی منه چون دخترم. پسر هم یاد میگیرد من نباید حتی بشقاب خودم رو به آشپزخونه ببرم چون پسرم.
همین میشود که بعد از یک عمر همان پسر در زندگی مشترک اگر بعد از ظهر هم به خانه برسد صبر میکند تا همسرش هرجا هست بیاید و برایش شام آماده کند و سفره بچیند. چون یاد نگرفته هر کس زودتر رسید و سرحال تر است میتواند برای یارش که خسته و کوفته از راه میرسد غذا درست کند!
همین میشود که دختر خانواده وقتی که ازدواج کرده است، فرزندانی دارد و شاغل هم هست، باز انجام تمام کارهای خانه را آن هم بدون هیچ کم و کاستی وظیفه ی خود میداند و در اکثر اوقات هم در این حجم عظیم از مسئولیت قید شغلش را میزند چرا که در ان صورت بهتر و دست تنهاتر از پس خانه داری بر می آید.
باید ریشه رفتارهایی از این قبیل که مردان در خانه دست به سیاه و سفید نمیزنند و زنان به جسم و روحشان فشار می آورند با خستگی و دست تنهایی بازهم خانه و زندگیشان از تمیزی برق بزند را در آموزش های کودکی شان در خانواده جست و جو کرد.