مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

هم وطن! بیا با هم حرف بزنیم!

31 شهریور 1401 توسط مدیر النفیسه

هم وطن! بیا با هم حرف بزنیم!

 
زن و شوهرها وقتی سر یک موضوعی با هم بحث شان می‌شود، فوری یک قطار طویل در ذهن شان جان می گیرد. قطاری که توی هر کوپه اش، یک خاطره تلخ سوار است، یک سو تفاهم، یک دل آزردگی، یک بغض فروخورده. یک جرقه کافی است تا کلی زخم قدیمی و جدید دهان باز کند، از روز خواستگاری تا همین لحظه که جر و بحث جدیدی پا گرفته.

در ذهن شان همه اینها سنجاق قفلی می‌شود به یکدیگر و چالش جدید هم عطف به ما سبق می شود و خیلی سریع تکلیف این پرونده هم معلوم می شود که حق با خودم است و تو از پایه و اساس اشتباهی هستی! حالا حکایت این روزهای ما مردم ایران است. یک واقعه دردناک و جگرسوز اتفاق افتاده. همه مان درگیر یک موقعیت بغرنج شده ایم و مثل زن و شوهرها پرونده های قدیمی در ذهن مان زنده شده و فوری قضاوت مان شکل گرفته.

 یکی زن بگوید و یکی مرد. روز خواستگاری که مادرت هی درباره جهاز مفصل دخترهای فامیل حرف زد و از عروسی های سبک و کم خرج عروس های فامیل تعریف کرد. اولین بار که خانواده تان برای شام آمدید خانه ما و آن قدر دیر کردید که برنج ها ته گرفت و بوی سوختگی می‌داد و مادرم کلی خجالت کشید. بعد از زایمان که مادرت هی در کار بچه داری نظر می داد و دخالت می‌کرد. وقت اثاث کشی که خانواده ات به جای کمک، پاشدند رفتند شمال. روزی که با فلان حرفت آبرویم را جلوی فامیل تان بردی. روزی که با فلان کارت دلم را شکستی و تا سه روز قهر بودیم. آن عادت چندش آورت که روی اعصابم است. آن اخلاق افتضاحت که حرصم می دهد. بی پولی ات که بدبخت مان کرده. آشپزی نابلدانه ات. 
شاید به زبان هم نیاورند اما در ذهن شان همه اینها سنجاق قفلی می‌شود به یکدیگر و چالش جدید هم عطف به ما سبق می شود و خلاصه بدون قاضی و مدعی العموم، خیلی سریع تکلیف این پرونده هم معلوم می شود که حق با خودم است و تو از پایه و اساس اشتباهی هستی!
حالا حکایت این روزهای ما مردم ایران است. یک واقعه دردناک و جگرسوز اتفاق افتاده. همه مان درگیر یک موقعیت بغرنج شده ایم و مثل زن و شوهرها پرونده های قدیمی در ذهن مان زنده شده.

 «جون مردم که برای اینا مهم نیس. ندیدی اون دفعه مردم زیر آوار متروپل مونده بودن، اون وقت اینا گردهمایی سلام فرمانده برای خودشون برگزار می کردن؟»،

«اصلا از کجا معلوم همه چی توطئه و برنامه ریزی شده نبوده؟ این جماعت معاند حاضرن برای خراب کردن حکومت، جون یه دختر بیچاره رو هم به کشتن بدن. نقشه خودشون بوده. قبلاً هم از این کارا کردن، ندا آقاسلطان یادته؟»،

«فعلا دارن لاپوشونی می‌کنن، بعداً کم کم حقیقت رو میگن. سر قضیه هواپیما هم همین بود. سه روز گفتن ما نبودیم، بعد بیانیه صادر کردن»،

«یادته سال ۸۸ الکی گفتن حکومت تو زندان به محکومین سیاسی تجاوز می‌کنه؟ نظام رو بدنام کردن، آخرش هم معلوم شد هیچ خبری نبوده.»،

«تازه این یه موردشه که درز کرده بیرون. چقدر آدم کشته میشه زیر دست اینا. سال ۸۸ ماجرای زندان کهریزک یادت نیست؟ مجبور شدن اعتراف کنن که جوونای مردم رو کشتن.»

این رشته بسته به سن و سال آدم ها همین طور عقب می رود تا برسد به سال ۷۸، به دهه شصت، به سال ۴۲، به صدر اسلام، به خلقت آدم!
بعد دیگر کسی لازم ندارد که هیچ فکری بکند. تحقیق و تفحص لازم نیست. شنیدن بی طرفانه حرف های طرف مقابل و بررسی شان، کار پوچ و بی ثمری محسوب می شود. هر کس از قبل تصمیمش را گرفته، اسم هرکس را که خواسته در ستون خوب ها و بدها نوشته و تمام.
کاش کمی عوض شویم. در زندگی شخصی و خانوادگی، در موضع گیری های سیاسی، در روابط کاری و اجتماعی و فامیلی، در هر جایگاه کوچک و بزرگی که قرار است درباره چیزی قضاوت کنیم و تصمیمی بگیریم، به طرف مقابلمان فرصت حرف زدن بدهیم. روی حرف هایش فکر کنیم. تلاش کنیم دغدغه اش را بفهمیم. خودمان را جای او بگذاریم. برای درد جدیدی که به آن مبتلا شده، نسخه قدیمی از قبل پیچیده شده تجویز نکنیم. برای روشن شدن حقیقت صبر کنیم. 
اگر مثل زمان قدیم بود، هر چالش و تنشی که پیش می آمد، با خیال راحت می گفتیم «زن و شوهر دعوا کنند، ابلهان باور کنند» اما چند سال است که آمار طلاق چیز دیگری می گویند. نکند آن قدر حرف های هم را نشنویم که کلا با هم غریبه شویم. نکند هر کدام مان ذهن و دلش را و حتی جسمش را بردارد ببرد یک گوشه دیگر و شکافی بین مان بیفتد که دیگر هیچ بندزنی نتواند بندش بزند.

 

مژده پورمحمدی 

 2 نظر

باز لبهای تشنه، باز مرثیه آب، باز صحرای سوزان و آب روان، دستهای بریده، پای برهنه...

17 مرداد 1401 توسط مدیر النفیسه

باز لبهای تشنه، باز مرثیه آب، باز صحرای سوزان و آب روان، دستهای بریده، پای برهنه… مشکهای پاره… ذوالجناح سرگردان… خیمه های سوخته… آزادی بر بلندای نیزه و آزادگی در مذبح سرخ عدالت خون سرخ ریخته بر ریگهای تفتیده…. ای طبل ها بکوبید….

در رثای عدالتی که هنوز مظلومانه به نشتر قلمها پرپر می شود… در غربت غریبانه آزادی که تنها در واژه های چشم به راه شعور، زنده است. در ترسیم ترس های رقیه . در شرح مغیلان شکسته در پای برهنه . در روزنه های امید دلهای بیقرار و نگاه خسته از انتظار. بسرایید از شکیب زینب که قافله زخمی زمان را به شامهای تیره عصیان می برد شاید یزیدهای تشنه قدرت پس از خلسه مستی ، زیر شراره خطبه های آتشین، فریاد حق را از زبان شیرزنان بیشه های کربلا بشنوند.

کربلا، ای جغرافیای تشنه ، ای کویر عطش و ای تاریخ زخمی از دشنه… بر صفحه تفتیده تو، آزادی با قلم سرخ شهادت کتابت شد. سینه سوزان تو، پر از شراره های فراق است و آذرستان تاریخ ات پر از شکوه ایستادگی در برابر بیداد.

در پهن دشت شکیب تو ، کدام مسیح به نماز ایستاده است که هنوز از گلدسته های نخلهایت، تکبیرهای آزادگی شنیده می شود؟ تیرهای جفا، چه بی پروا ،سینه صبور ترا بخست.
فرات تو سیلاب اشک کدام علقمه هاست.

از کاروانی که به خلوت تو پناه آورد جز خاکستر خیمه های سوخته، جز سرهای از بدن جدا گشته. جز پیکرهای زیر سم اسب پاره گشته… جز سرگشتگی زنان شوی از دست داده،جز ضجه های مادران داغ جوان دیده چه یادگار مانده است؟

کربلا یعنی هر کجا آزادگی است، هر کجا مرگ بر ذلت شرف دارد، هر کجا سر می رود تا ایمان نرود، مرگ می گزیند تا ذلت نپذیرد. آنجا که عشق مرز نیستی را می شکند.

چه فرقی دارد کجای تاریخ ایستاده ایم و بر کدام جغرافیا پای نهاده ایم ،هر کجا در برابر بیداد بایستی هر کجا مرگ را بر حیات ذلت وار برگزینی، هر کجا آزادگی را به خون سرخ پاس بداری. آنجا کربلاست در هر کجای جغرافیای زمین که باشی و در هر عصر و روزگاری.

اینک عاشورای 1444 باز هنوز از پشت دیوارهای زمان بغض طفل سه ساله و سیلی خورده پیامبر (ص)را بر صحرای تفتیده کربلا میشنویم. باشد تا ستمگران لختی از لعن تاریخ پروا و ستم ستیزان در هیاهوی حمایت غیور مردان جهان تشیع بر توفق حق و پایمردیهایشان همچون امام شهید و با خون خویش مصمم باشند.

*مدیر کانون فرهنگی هنری صبا

1659944243_.jpg

 نظر دهید »

جفا در خلاصه کردن زندگی حسین(ع) به نیم‌ روز آخر

17 مرداد 1401 توسط مدیر النفیسه


“عزت” ، قله ای است که راه های متعددی برای رسیدن به آن وجود دارد، گاهی باید مذاکره کرد، گاه حتی با معاویه نیز باید که صلح کرد … و گاه در اوج غربت، تن به شمشیر سپرد. 
بزرگ ترین جفایی که می توان در حق امام حسین (ع) روا داشت این است که تمام زندگی اش را به کنجی گذاریم و حسین(ع) را مردی بدانیم که در صبح عاشورا طلوع کرد و در ظهر آن روز غم انگیز، در گودال قتلگاه به خون خود غلتید.

این تصویری است که اغلب ما شیعیان از حسین(ع) ترسیم می کنیم و با دیروز کربلا و دیروزهای عاشورا، کاری نداریم. گو این که تنها چیزی که لازم است درباره حسین(ع) بدانیم، قدرت جنگندگی و شجاعتش ، شدت مظلومیت و تشنگی اش و نحوه شهادتش است و دیگر هیچ!

حسین (ع) ، اما نه نیم‌روز که 57 سال در این دنیا زیست و به روایت تاریخ، در تمام این سال ها، حفظ نفع عمومی جامعه اسلامی، مهم ترین دغدغه اش بوده است و در این مسیر ، صلح را همواره بر جنگ مقدم می داشته و البته آنقدر شجاعت داشته است که هر گاه چاره ای جز جنگ نبود، دست به شمشیر ببرد و جهاد کند.

حفاظت از خلیفه سوم

امام حسین(ع)، برای جلوگیری از جنگ و اختلاف در میان امت اسلام ، زمانی که معارضان، خانه خلیفه سوم را محاصره کرده بودند و قصد جان او را داشتند، به دستور امام علی(ع) به همراه برادرش امام حسن(ع) راهی خانه او شد تا حفاظتش کند و جلوی خلیفه کشی را بگیرد.
این در حالی است که بر اساس اعتقادات شیعه، خلافت، حق پدرش حضرت علی(ع) بود. با این حال حسین (ع) ، صلح میان امت اسلام را ارحج بر سایر مسائل می دانست و تا آخر برای حفظ جان خلیفه سوم کوشید.

همراهی با برادر در صلح

وقتی امام حسن محتبی(ع) با معاویه صلح کرد، گروهی از شیعیان به نزد امام حسین(ع) آمدند و خواستار مخالفت ایشان با این مصالحه و تقابل با معاویه شدند ولی ایشان از صلح برادرش با معاویه حمایت کرد و به همراه برادر در مدینه ساکن شد.

انصراف از وصیت برادر

وقتی امام حسن مجتبی(ع) به شهادت رسید، طبق وصیت اش خواستند ایشان را در جوار مزار پیامبر اسلام(ص) دفن کنند. با این حال، امویان و دشمنان اهل بیت مانع این کار شدند و حتی کار به تیرباران پیکر مطهر امام حسن(ع) کشید به حدی که کفن خونین شد.
امام حسین(ع) برای جلوگیری از خونریزی بین مسلمانان، از اجرای وصیت برادر منصرف شدند و ایشان را در بقیع دفن کردند.

وفا به صلحنامه پس از شهادت امام حسن(ع)

بعد از شهادت امام حسن مجتبی(ع)، معاویه - طرف قرارداد صلح - همچنان در قید حیات بود. بین شهادت امام حسن(ع) و مرگ معاویه ، بیش از 10 سال فاصله بود و امام حسین(ع) در تمام در این سال های طولانی، برغم آن که حق خلافت داشت و حتی کوفیان نامه ای به او نوشتند که برای قیام علیه معاویه آماده اند، به احترام صلحی که شده بود، علیه معاویه قیام نکرد.

خروج از مکه قبل از اتمام مناسک حج

بعد از مرگ معاویه و روی کار آمدن یزید، چون فشار بر امام حسین(ع) برای بیعت تشدید شد و بیم آن می رفت که مزدوران یزید با نقض حریم امن الهی در مکه خون به پا کنند، امام حسین(ع) قبل از اتمام موسم حج مکه را ترک کرد و راهی کوفه شد.

در کربلا تا قبل از عاشورا : دعوت به مذاکره

 در بحار الانوار ذکر شده که امام حسین(ع) در روز هشتم محرم سال 61 مردی از یاران خود بنام “عمرو بن قرظه” را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند.

شب هنگام امام حسین(ع) با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند. امام حسین(ع) به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود عباس و فرزندش علي‏ اكبر را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد نیز فرزندش حفص و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص كرد.

در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام حسین(ع) كه فرمود: آیا مي ‏خواهی با من مقاتله كنی؟ عذری آورد. یك بار گفت: مي ‏ترسم خانه ‏ام را خراب كنند!
امام حسین(ع) فرمود: من خانه ‏ات را مي ‏سازم.
ابن سعد گفت: مي‏ ترسم اموال و املاكم را بگیرند!
فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی كه در حجاز دارم.
عمر بن سعد گفت: من در كوفه بر جان افراد خانواده ‏ام از خشم ابن زیاد بیمناكم و مي ‏ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند.

حضرت هنگامی كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمي ‏گردد، از جای برخاست در حالی كه مي‏ فرمود: تو را چه مي‏‌شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد.

 

در کتاب ارشاد شیخ مفید بیان شده است که پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه ‏ای به عبیداللّه‏ نوشت و ضمن آن پیشنهاد كرد كه حسین(ع) را رها كنند چرا كه خودش گفته است كه یا به حجاز برمي ‏گردم یا به مملكت دیگری مي ‏روم.

عبیداللّه‏ در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، شمر بن ذی الجوشن سخت برآشفت و نگذاشت عبیداللّه‏ با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت كند. (منبع:مهر؛وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی)

به راستی اگر شمر خباثت نمی کرد و امام و اصحاب و خانواده اش از کربلا بر می گشتند، عزت نداشتند؟ قطعاً که داشتند چرا که حسین(ع)، تمام 57 سال زندگی اش را عزتمندانه زیسته بود و عزت حسینی، فقط محصول کربلا و عاشورا نبوده است.

امام حسین (ع) همان گونه که سال ها برای حفظ صلح و منافع عمومی امت اسلام صلح و سکوت و گفت و گو را برگزید اما آنقدر شجاعت داشت که اگر روزگاری پیمان صلح نقض شد و گفت و گوها فایده ای نداشت، سکوت نکند و جان خود عزیزترین هایش را فدا کند.

حادثه کربلا ، زمانی به وقوع پیوست که تمام راه های مسالمت آمیز با عناد و لجاح بدنامانی مانند شمر و عبیدالله بسته شدند و تنها دو راه باقی ماند، یا تأیید حکومت یزید یا جهاد و شهادت ؛ و حسین (ع) این دومی را برگزید.

مروری بر زندگی 57 ساله امام حسین(ع) که در سراسر آن تدبیر، انسان دوستی، وفای به عهد، صلح خواهی و البته شجاعت و جهاد و نهایتاً شهادت بود، می تواند نگاه ما به آن نیم‌روز آخر را بسیار پرمعناتر و پرمفهوم تر سازد.

این گونه است که درخواهیم یافت که “عزت” ، قله ای است که راه های متعددی برای رسیدن به آن وجود دارد، گاهی باید مذاکره کرد، گاه حتی با معاویه نیز باید که صلح کرد، گاهی درخواست قیام مسلمانان را رد کرد و گاه در اوج غربت، تن به شمشیر سپرد. دیدن این آخری و ندیدن آنچه گذشت، تحلیل نادرست از مفهوم “عزت” است و جفای مستمر به حسینی(ع) که 57 سال زندگی کرد ، نه نیم روز.

 

عصر ایران؛ جعفر محمدی 
 
 
 

 نظر دهید »

پاسخ آیت الله مکارم به پرسشی درباره برگزاری مراسم شادی در ایام فاطمیه

30 آذر 1400 توسط مدیر النفیسه

پاسخ آیت الله مکارم به پرسشی درباره برگزاری مراسم شادی در ایام فاطمیه

به گزارش شفقنا، متن پرسش وپاسخ مطرح شده بدین شرح است:

سوال: احتراماً محدوده دو دهه فاطمیه را بیان فرمایید، همچنین برگزاری مراسم جشن عقد و عروسی و امثال آن در این مدت چگونه است؟

پاسخ: سه روز 13، 14، 15 جمادی‌الاول و سه روز 1، 2، 3 جمادی‌الثانی بنابرمعمول به فاطمیه اختصاص دارد ولی در بین این دو، برگزاری مراسم شادی (با رعایت تمام موازین شرعی) مانعی ندارد.

16400867671314369_545.jpeg

 نظر دهید »

روایت فاطمی علی شریعتی از زن

29 آذر 1400 توسط مدیر النفیسه

              

بیشتر ما روایت مرحوم علی شریعتی از زن را با روایت او از حضرت فاطمه(س) و یا زینب کبری (س) می شناسیم. کتاب «فاطمه فاطمه است» نماد فهم آرمانی او از زن شده است. هرچند آثار و گفتار کمتر دیده شده دیگری مانند «زن در چشم و دل محمد» از او برجای مانده است اما  به هر روی نگاه شریعتی به تمامیت مسئله زن مورد توجهی در خور قرار نگرفته است. همچنین نمادهایی مانند هاجر برای فهم زن در اندیشه او مورد غفلت قرار گرفته و چنان که باید مطرح نشده است. برای ادای حق مطلب نوآوری های شریعتی که می توان آن ها همزمان نوآوری های فاطمی و اصیل و مبتنی بر سنت دانست، لازم است نگاهی به سایر عناصر نمادین و شاخص اندیشه او پیرامون زن بیافکنیم.

به تعبیر شریعتی، سرباز گمنام ادیان ابراهیمی یک زن است. او هاجر را به عنوان پرومته ادیان ابراهیمی و زنی که کعبه بر کاکل او می‌چرخد تصویر می‌کند.

او هجر اسماعیل، معنای هاجر در زبان حبشی، مهاجر و… را پیوند داده و از شبه‌مذهب انتقاد می‌کند. در آن سو از شبه‌مدرنیته نیز انتقاد می‌کند که این هر دو سبب انقیاد زن و فراموشی او شده‌اند.

یک زنِ کنیز و سیه‌چرده نماد ادیان ابراهیمی است؛ زنی همخانه خدا و دفن‌شده در ستون سوم کعبه. خداوند این زن را نماد کرد؛ زنی که همسر ابراهیم خلیل‌الله علیه‌السلام او را شایسته هووی خود‌بودن هم نمی‌دانست و قرار بود تنها بچه‌ای برای ابراهیم بیاورد.

چقدر نقش دکتر شریعتی در دمیدن حیات سیاسی و اجتماعی به زن بی‌بدیل است. چه شکوهمند گفت «به آنهایی که می‌گویند «زن» یک موجود ضعیفه است می‌گویم اگر این‌گونه بود چرا خداوند خانه خود را در آرامگاه «هاجر» قرار داد؟»

خدایِ بی‌جهت، در هجر اسماعیل جهت یافته و کعبه به سوی او دامن کشیده است. چه زیبا گفت شریعتی. و این مریم بود که یهوه خدای خشن و جبار یهود را که به زحمت نظری بر ویرانه دنیا می‌کرد، پدر و همسر کرد؛ مهربان و دلسوز کرد. کار کار یک زن است.

برای فهم عمیق‌تر نگاه شریعتی به زن می‌توان به گفتگوهای تنهایی دکتر شریعتی رجعتی داشت و از اسلامی انقلابی حرف زد که هدف غایی از محدودیت تعدد زوجات را تک‌همسری می‌داند یا درباره برده‌داری هدف غایی را الغای تام آن می‌داند. اسلام انقلابی به این معنا، به روح احکام وفادار است اما به کالبد آنها نه.

یعنی آنچه در خصوص زنان بوده، عدل زمانه و تلاقی اصلاح و انقلاب نزد رسوال الله (ص) بوده است. این نگاه نگاه متجسد و متجمد نیست، بلکه مجدد است. نگاه متجدد هم لزوماً نیست.

اسلام انقلابی، غرب‌گزین است؛ نه غرب‌ستیز مطلق است، نه غرب‌گرا. مثلاً  نگاه رهبر انقلاب و نگاه کسانی مانند آیت‌الله جوادی آملی در خصوص ورزش‌های زنانه در عرصه قهرمانی را مقایسه کنید. نگاه ایشان هم نحوی از اسلام انقلابی است. البته نگاه اسلام انقلابی اعم از نگاه امام (ره) و رهبر انقلاب است.

اسلام انقلابی، هاجر است؛ مدام در سعی است. مدام در هجرت و رفتن است و از فیکس‌کردن می‌پرهیزد. یک معنای هاجر، نامطمئن است و این معنا با کم‌ادعایی و همواره در جست‌وجو و جَست‌وپوبودن متلائم و سازگار است.

هاجر از هجر و هجران است. او در عین برتری خود را کوچک می‌بیند و چون کوچک است بزرگ است. چون نمی‌داند، می‌داند. به بیان دیگر، نادانی، دانایی است به این معنی که فکر نکنیم دانا هستیم. هاجر در عین دوری، نزدیک است. او به دنیا پشت می‌کند اما دنیا به دنبال اوست. یک معنای هاجر، فرارکرده یا گریزان است و چه زیبا گفت امام علی (ع) که دنیا مفر یا محل فرار است و نه مقر یا محل قرار. ممر و محل عبور است. او دنیا را آباد می‌کند و خود، آزاد از دنیاست. او از دنیا فارغ است، نه فارق. یعنی مسحور و اسیر دنیا نیست و دنیا هم اسیر او نیست، بلکه در عین استقلال اما با جهان پیوسته و متصل است (متصل فعال).

 

محسن سلگی، گروه فرهنگی الف

 

 

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
مهر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي
  • یاس کبود
  • حلیمه سالمیانی

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 16
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 19
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 28
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس