صدای نفسهایت به من می گوید همه اینها در دو کلمه خلاصه می شود « لذت مادرانه»
08 دی 1396 توسط مدیر النفیسه
تا سه سال قبل هفته ای حداقل دو فیلم میدیدم.
دنبال کتابهای جدید بودم.
به تمام کارهایم می رسیدم
سرساعت میخوابیدم، به موقع بیدار میشدم.
هر وقت دلم میخواست یک لیوان چای برای خودم درست میکردم و می نشستم برنامه هفتگی می نوشتم.
شب تصمیم میگرفتم و صبح اجرا میکردم.
الان که نگاه میکنم می بینم تعداد فیلم هایی که در این سه سال دیده ام به تعداد انگشتان دستم است اما سیزده بار جوجه طلایی را دیده ام.
اگر روزی پلنگ صورتی نبینم روزم شب نمی شود.
آنقدر سری کتابهای حسنی را خوانده ام که حفظ شده ام.
شب با هزار دردسر تصمیم میگیرم و تا آخر هفته هنوز اجرا نشده.
مشغله هایم هزار برابر شده …
اما نیمه های شب که ناخود آگاه بیدار می شوم تا کنار نرفتن پتو از روی « تو » چک کنم،
صدای نفسهایت به من می گوید همه اینها در دو کلمه خلاصه می شود « لذت مادرانه»