مدیرالنفیسه

  • خانه 
  • In the name of Allah the merciful and the compassionate 
  • تماس  
  • ورود 

روایت فاطمی علی شریعتی از زن

29 آذر 1400 توسط مدیر النفیسه

              

بیشتر ما روایت مرحوم علی شریعتی از زن را با روایت او از حضرت فاطمه(س) و یا زینب کبری (س) می شناسیم. کتاب «فاطمه فاطمه است» نماد فهم آرمانی او از زن شده است. هرچند آثار و گفتار کمتر دیده شده دیگری مانند «زن در چشم و دل محمد» از او برجای مانده است اما  به هر روی نگاه شریعتی به تمامیت مسئله زن مورد توجهی در خور قرار نگرفته است. همچنین نمادهایی مانند هاجر برای فهم زن در اندیشه او مورد غفلت قرار گرفته و چنان که باید مطرح نشده است. برای ادای حق مطلب نوآوری های شریعتی که می توان آن ها همزمان نوآوری های فاطمی و اصیل و مبتنی بر سنت دانست، لازم است نگاهی به سایر عناصر نمادین و شاخص اندیشه او پیرامون زن بیافکنیم.

به تعبیر شریعتی، سرباز گمنام ادیان ابراهیمی یک زن است. او هاجر را به عنوان پرومته ادیان ابراهیمی و زنی که کعبه بر کاکل او می‌چرخد تصویر می‌کند.

او هجر اسماعیل، معنای هاجر در زبان حبشی، مهاجر و… را پیوند داده و از شبه‌مذهب انتقاد می‌کند. در آن سو از شبه‌مدرنیته نیز انتقاد می‌کند که این هر دو سبب انقیاد زن و فراموشی او شده‌اند.

یک زنِ کنیز و سیه‌چرده نماد ادیان ابراهیمی است؛ زنی همخانه خدا و دفن‌شده در ستون سوم کعبه. خداوند این زن را نماد کرد؛ زنی که همسر ابراهیم خلیل‌الله علیه‌السلام او را شایسته هووی خود‌بودن هم نمی‌دانست و قرار بود تنها بچه‌ای برای ابراهیم بیاورد.

چقدر نقش دکتر شریعتی در دمیدن حیات سیاسی و اجتماعی به زن بی‌بدیل است. چه شکوهمند گفت «به آنهایی که می‌گویند «زن» یک موجود ضعیفه است می‌گویم اگر این‌گونه بود چرا خداوند خانه خود را در آرامگاه «هاجر» قرار داد؟»

خدایِ بی‌جهت، در هجر اسماعیل جهت یافته و کعبه به سوی او دامن کشیده است. چه زیبا گفت شریعتی. و این مریم بود که یهوه خدای خشن و جبار یهود را که به زحمت نظری بر ویرانه دنیا می‌کرد، پدر و همسر کرد؛ مهربان و دلسوز کرد. کار کار یک زن است.

برای فهم عمیق‌تر نگاه شریعتی به زن می‌توان به گفتگوهای تنهایی دکتر شریعتی رجعتی داشت و از اسلامی انقلابی حرف زد که هدف غایی از محدودیت تعدد زوجات را تک‌همسری می‌داند یا درباره برده‌داری هدف غایی را الغای تام آن می‌داند. اسلام انقلابی به این معنا، به روح احکام وفادار است اما به کالبد آنها نه.

یعنی آنچه در خصوص زنان بوده، عدل زمانه و تلاقی اصلاح و انقلاب نزد رسوال الله (ص) بوده است. این نگاه نگاه متجسد و متجمد نیست، بلکه مجدد است. نگاه متجدد هم لزوماً نیست.

اسلام انقلابی، غرب‌گزین است؛ نه غرب‌ستیز مطلق است، نه غرب‌گرا. مثلاً  نگاه رهبر انقلاب و نگاه کسانی مانند آیت‌الله جوادی آملی در خصوص ورزش‌های زنانه در عرصه قهرمانی را مقایسه کنید. نگاه ایشان هم نحوی از اسلام انقلابی است. البته نگاه اسلام انقلابی اعم از نگاه امام (ره) و رهبر انقلاب است.

اسلام انقلابی، هاجر است؛ مدام در سعی است. مدام در هجرت و رفتن است و از فیکس‌کردن می‌پرهیزد. یک معنای هاجر، نامطمئن است و این معنا با کم‌ادعایی و همواره در جست‌وجو و جَست‌وپوبودن متلائم و سازگار است.

هاجر از هجر و هجران است. او در عین برتری خود را کوچک می‌بیند و چون کوچک است بزرگ است. چون نمی‌داند، می‌داند. به بیان دیگر، نادانی، دانایی است به این معنی که فکر نکنیم دانا هستیم. هاجر در عین دوری، نزدیک است. او به دنیا پشت می‌کند اما دنیا به دنبال اوست. یک معنای هاجر، فرارکرده یا گریزان است و چه زیبا گفت امام علی (ع) که دنیا مفر یا محل فرار است و نه مقر یا محل قرار. ممر و محل عبور است. او دنیا را آباد می‌کند و خود، آزاد از دنیاست. او از دنیا فارغ است، نه فارق. یعنی مسحور و اسیر دنیا نیست و دنیا هم اسیر او نیست، بلکه در عین استقلال اما با جهان پیوسته و متصل است (متصل فعال).

 

محسن سلگی، گروه فرهنگی الف

 

 

 نظر دهید »

«فاطمیّه»، فقط فاطمیه نیست!

25 آذر 1400 توسط مدیر النفیسه

«فاطمیّه»، فقط فاطمیه نیست!

«فاطمیّه»، «محمدیّه» است ،چون فاطمیه حاصل پرداخت مزد رسول خداست!

«فاطمیّه»، «علویّه» است چرا که فاطمیه، فریاد مظلومیت امیر مؤمنان است!

«فاطمیّه»، «حسنیّه» است، زیرا فاطمیه بغض فروخفته و راز ناگفته ی امام مجتبی است!

«فاطمیّه»، «حسینیّه» است، زیرا فاطمیه، آغاز ماجرای کربلاست!

 وفاطمیه ، «محسنیّه» است، به دلیلی که …. تنها فضّه می داند

1639676222aiam-fatemie-3.jpg

 1 نظر

آشنایی با بانوی اسلام در چهار منبع غربی

19 آذر 1400 توسط مدیر النفیسه

آشنایی با بانوی اسلام در چهار منبع غربی

دائره‌المعارف‌های انگلیسی، شخصیت حضرت «زینب» را چگونه معرفی می‌کنند؟

نویسندگان و شرق شناسان در آثار غربی رویکردهای خاص خود را به شخصیت های دینی و اسلامی دارند.

در آثار اندک خاورشناسان رویکرد های متفاوتی در مورد حضرت زینب(سلام الله علیها) دیده می شود. باآنکه دربارة مسائل فرعی و جزوی سخن گفته اند. برخی دیگر به اجمال برگزار کرده اند و گروهی دیگر مطالبی گفته اند که به دلیل عدم مراجعه به منابع اصیل و معتبر یا در موارد معدود غرض ورزی‌های خاص، آمیخته با اشتباهات است.

به مناسبت میلاد آن بانوی گرانقدر اسلام در اینجا نگاهی مختصر به معرفی حضرت زینب در منابع و مراجع انگلیسی داشته ایم. تنها سه کتاب مرجع انگلیسی، دارای مدخلی دربارة حضرت زینب(س) بوده اند و مابقی آنچه عناوین آن در فهرست منابع و مأخذ می آید، مدخلی در خصوص آن حضرت ندارد.

دایره المعارف اسلام

دایرة‌المعارف اسلام، دایرة‌المعارفی در حوزه اسلام و فرهنگ و تمدن مسلمانان، منتشر شده در لیدن هلند.

شگفت آور آن که منبعی مانند«دایره المعارف اسلام» (چاپ لایدن هلند، ویراست دوم) نیز-با همة جامعیّتی که مدّعای مؤلّفین آنهاست – مدخلی در خصوص حضرت زینب ندارد!

دایره المعارف موجز اسلام

همچنین «دایره المعارف موجز اسلام»، تألیف گلاسه، در ذیل مدخل «زینب، بنت علی» تنها به درج یک عبارت کوتاه بسنده می کند و آن هم به قرار زیر است:

«دختر علی و فاطمه»

این درحالی است که همین دایره المعارف، مدخل های مفصّلی را به بنی امیّه، معاویه ابن ابی سفیان، ابوهریره و حتّی حجّج بن یوسف اختصاص داده و حجّج بن یوسف را - که بی تردید یکی از کریه ترین و خون آشام ترین چهره های تاریخ بود- به صورت چهره ای بسیار پرافتخار و مایة مباهات فرهنگ و تمدّن اسلامی به تصویر کشیده است!
این «تجاهل آکادمیک» به اصطلاح شرق شناسان، کاملا پرسش برانگیز است. البته باید اذعان کرد که در کشورهای غربی، دانشمندان شریف، منصف و ارجمندی نیز یافت می شوند که به واقع، درپی کشف حقیقت اند؛ اما کرسی های رفیع و بلندگوهای تبلیغاتی در اختیار آنها نیست.

فرهنگ لغت اسلامی آکسفورد

فرهنگ لغت اسلامی آکسفورد حاوی بیش از 2000 واژه‌ی اسلامی است. جان ال اسپوسیتو، استاد امور مذهبی و بین‌المللی دانشگاه جورج تاون با گردآوری گروهی از نویسندگان در کنار یکدیگر، این کتاب تخصصی درباره‌ی اسلام را آماده کرده است.
معرفی حضرت زینب در مدخل «فرهنگ لغت اسلام آکسفورد» (2003) کوتاه تر است. در این اثر گفته شده است:
« زینب در سال 681 میلادی معادل با سال 62 هجری قمری رحلت فرمود. پیشتر با عبدالله بن جعفر ازدواج نموده، از وی سه پسر و دردختر داشته و در نبرد کربلا در سال 680 میلادی معادل با 61 هجری قمری، در معیّت برادرش حسین بود. پس از شهادت حسین، زینب نقش مهمی در محافظت از جان برادرزاده شان، علی بن الحسین ایفا کرده و به سبب فداکاری و قهرمانی هایش، به لقب قهرمان کربلا ملقب گشته است.»

دایره المعارف شخصیّت های دینی جهان
مدخل دیگر از « دایره المعارف شخصیّت های دینی جهان» (2004) گرفته شده است که مقالة «سیدّه زینب» آن را خانم «والری هافمن» نوشته است.

این مقاله که تقربیاً یک ستون و نیم است، حضرت زینب(س) را این گونه توصیف می کند:
سال تولد تقریباً 630 میلادی برابر باسال 11 هجری قمری- سال وفات 684 میلادی برابر با 65 هجری قمری نویسندة مقاله دربارة آن حضرت چنین می آورد که: « وی نوة پیامبر است و در اکتبر 680[محرم 61 هجری] همراه برادرش حسین بود و جان برادرزاده اش علی بن الحسین را نجات داد؛ در حالی که سربازان یزید، خلیفة اموی، هفتاد و سه نفر از رجال خانواده را گشتند. زینب در میان فرقه های صوفیّه و شیعه به سبب دانش عرفانی، بلاغت وشجاعت، از شهرت برخوردار است. وی به ویژه در مصر، دارای احترام عمیقی است و آنان وی را مادر خاندان هاشمی و همة مصریان می دانند.
منابع اولیّه به نقش وی در نبرد کربلا و ادامه آن ماجرا اشاره دارند. وی که درحوالی سال 630 میلادی[برابر با11 هجری قمری] دیده به جهان گشود با پسر عمویش عبدالله بن جعفر ازدواج کرد و از او صاحب پنج فرزند شدو سپس از وی طلاق گرفت.

به گفتة نویسندة مصری، عایشه عبدالرحمان(مشهور به بنت الشاطی)،[زینب (س) از آغاز ملازم برادران خود بود و از همان کودکی، نقش مادری را برای آنان ایفا کرد. وی غالباً به عنوام« قهرمان کربلا» شناخته می شود؛ زیرا جان خود را به خطر انداخت تا برادرزاده اش [علی بن الحین(ع) را نجات دهد و سرانجام او را نجات داد ونیز باقی ماندة زنان کربلا را از خطر رهانید.

وی در دمشق در حضور حاکم اموی، با سخنرانی آتشین و بلیق خود، خلیفه را به سکوت واداشت و این در حالی بود که زنان واقعة کربلا به عنولن اسرا به شام برده شده بودند.
آن حضرت پس از ورود به مصر، همواره، مورد تکریم بود و از ضعفا حمایت می کردو حاکم وقت مصر در کارها با ایشان مشورت می نمود. مصریان براین اعتقاد هستند که زینب(ع) به همراه حسین(ع) و فقیهِ بزرگ، شافعی، از منزلتی رفیع در عرش برخوردارندو مشکلات حاجتمندان را برآورده می سازند. البته همة مورّخان اعتقاد ندارند که زینب(س) به مصر آمده باشد؛ زیرا مقبرة ایشان در قرن شانزدهم میلادی (دهم هجری) توسّط شعرانیِ صوفی مسلک کشف شد.

غفلت ها و اشتباهات:
در بررسی هر دو مقالة بالا باید گفت:
اول: آنچه مسلّم است اینکه تولّد با سعادت آن حضرت در مدینة منوّره، در سال پنجم هجری و یا پنجم جمادی الاول سلال ششم هجری واقع شد و هرگز هم از عبدالله بن جعفر طلاق نگرفت.

دوم: آنکه هر دو مدخل از ضعف هایی برخوردارند که نوعاً در آثار غریبان در حوزه های دانش تاریخ اسلامی مشهود است و شاید یکی از مهم ترین این اشکال ها، بی اعتنایی به مسلمانان و تأکید بیش از حد برغریبان است.

سوم: هر دوی آنها کوتاه اند و اولی کوتاه تر از دومی است؛ در حالی که برای ادای حق مطلب باید بیش از این مقدار درج می شد.

چهارم: اطلاعات اصلی و اصیل درباره شخصیت و زندگی حضرت زینب در این این منابع دیده نمی شود.

پنجم: برخی غرض ورزی ها و جهت دهی های غلط نیز در بیان تاریخ اسلام در این منابع مشهور است.



16391208795636445.jpg

 2 نظر

آنچه پیامبر از ما خواست و می خواهد

09 آبان 1400 توسط مدیر النفیسه


روزهای جشن میلاد آخرین فرستاده خدا را پشت سر گذاشتیم، اما خواست و دستور آن پیامبر بزرگ همچنان فراروی ماست؛ پیامبر اخلاق که تا ابد رحمتی برای همه عالمیان است. باید اذعان کرد که سوگمندانه هنوز هم بشریت به تمام آثار پربرکت و زندگی ساز مولود این ایام و اهداف رسالت او دست نیافته است. او آمد تا انسان ها را به کارهای شایسته فرمان دهد و از اعمال ناشایست بازبدارد، پاکیزه ها را بر آنان حلال نماید و ناپاکی ها را حرام. او می خواست بارهای سنگینِ تفرقه و جدایی و زنجیرهای سهمگینِ جهل و دشمنی را که بر دوش عقل و جان آدمیان است، بردارد و جهانی آکنده از زیبایی و نوعدوستی و صلح و رشد بسازد، و مومنان راستین و رستگاران واقعی تنها کسانی هستند که از خواسته ها و اهداف پیامبر پیروی و او را در این مسیر یاری کنند (سوره اعراف، آیه 157).

بدون شک، جدایی های بی دلیل و دشمنی های ساختگی که دشمنان امت بزرگ اسلامی هر روز طراحی و تشدید می کنند، اصلی ترین عامل این ناکامی ما و سوء استفاده بدخواهان ماست. آنان با دسیسه های پنهان و از طریق دست های خیانتکار میان مومنانی که به تصریح قرآن کریم برادر یکدیگرند، بذر بدبینی و جدایی می کارند و با غارت منابع ملی آنان محصول دلخواه خویش را درو می کنند. اگر امروز با دریغ و افسوس فراوان شاهد عقب ماندگی ها و محرومیت های نسبی ملت های مسلمان هستیم و از مجد و سیادتی که «الاسلام یعلو و لایعلی علیه» آفریده بود فاصله داریم، علت العلل آن را باید در غفلت از دشمنیِ دشمنان و گاهی نیز بدتر، اتخاذ آنان به عنوان «بِطانه» و محرم راز از سویِ برخی زمامداران و نخبگان جهان اسلام جست و جو کرد. از این رو، راه هدایت و رستگاری و نشانه تقوای راستین برای ما چیزی نیست جز اعتصام جمعی به ریسمان الهی و اجتناب از پراکندگی(سوره آل عمران، آیات 102 و 103).



یک نکته بس مهم در آیات شریف قرآن این است که برای رهایی از خطر سقوط در آتش تفرقه و درگیری تنها به وحدت و اجتماع بسنده نشده است. علاوه بر آن، از ائتلاف و الفت میان دلها نیز یاد شده است، و این بزرگ ترین تکلیف عالمان و هادیان جوامع مسلمان را آشکار می کند. اکنون ایجاد وحدتی همراه با محبت و دلبستگی باید در صدر برنامه های ما باشد. مگر پیامبری که اینک میلاد خجسته او را جشن گرفته ایم، نفرمود: «خَيْرُ المُؤْمِنِينَ مَنْ كَانَ مَأْلَفَةً لِلْمُؤْمِنِينَ، وَ لاَ خَيْرَ فِيْمَنْ لاَ يُؤلَفُ وَ لاَ يَألَفُ»؛ بهترين مؤمنان كسى است كه مؤمنان به او الفت مى گيرند، و در كسى كه با ديگران الفت نگيرد و ديگران نيز با او الفت نيابند خيرى نيست. و مگر نفرمود: «ألا اُخبِرُكم بِأفضلَ مِن دَرَجَةِ الصِّيامِ والصَّلاةِ والصَّدَقةِ؟ إصلاحُ ذاتِ البَينِ؛ فإنّ فسادَ ذاتِ البَينِ هِي الحالِقةُ»؛ آيا شما را به چيزى با فضيلت تر از نماز و روزه و صدقه (زكات) ، آگاه نكنم؟ آن چيز، اصلاحِ ميان مردم است؛ زيرا اختلاف و خصومت ميان مردم، كُشنده و از بین برنده است.

پیامبر رحمت (ص) در جای دیگری مقصود خود را این گونه توضیح داده اند:« ألا إنَّ فِي التَّباغُضِ الحالِقَةَ، لا أعني حالِقَةَ الشَّعرِ ولكِن حالِقَةَ الدّينِ»؛ هان ! دشمنى با يكديگر، از بین بَرنده است. مقصودم از بین برنده مو نيست! از بین برنده دين است.

تاکید مکرر امامین انقلاب اسلامی بر وحدت و همبستگی همه ملت های مسلمان دقیقاً ناشی از این دستورهای صریح در کتاب و سنت است. پیام همیشگی جمهوری اسلامی ایران خطاب به برادران مسلمان خود در سرتاسر جهان، این بوده و هست که: بیایید دست در دست یکدیگر گذاریم و جای دوست و دشمن را اشتباه نگیریم. هرچه صلابت و نفوذناپذیری است در برابر دشمنان مشترک به نمایش بگذاریم و تا جان در بدن داریم برای اجتماع و الفت میان خود تلاش کنیم. در این صورت است که شاهد تحقق کامل این توصیف حق تعالی خواهیم بود که فرمود: «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّـهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ»( سوره فتح، آیه 29).

آرزو می کنم امت اسلام در عمل به آنچه او می خواست، موفق تر از همیشه باشد.

 

دکتر محسن اسماعیلی

 نظر دهید »

زیست مردمی پیامبر اعظم(ص)

03 آبان 1400 توسط مدیر النفیسه

زیست مردمی پیامبر اعظم(ص)


شاید در میان کتاب‌های علامه طباطبایی  کتاب «سنن النبی» متفاوت از همه آثار ایشان باشد؛
چه این که وی به عنوان فیلسوف ، فقیه، مفسر ، عارف و..در همه آثارشان بوضوح دغدغه نوآوری و ابداع را می‌بینیم حتی در آثاری که برای مبتدیان فلسفه نوشته‌اند چون بدایة‌الحکمة و یا برای عموم چون شیعه در اسلام و یا قرآن در اسلام مطالب تازه و فرم جدید کاملا دیده می‌شود.
 

کتاب سنن النبی گونه دیگری است. آن گونه که علامه طباطبایی در تقریظ بر چاپ اول کتاب نوشته‌اند این کتاب در حوالی ۱۳۵۰هجری قمری تدوین شده است، آن زمان در نجف بوده‌اند و در سنین حدود ۴۳ سالگی(ایشان متولد ۱۳۲۱ه.ق هستند) و چهار سال قبل از بازگشت به ایران و تبریز.
این کتاب از همان تاریخ در نوشته‌های خطی ایشان بود و در جلد ششم المیزان در بحث: ادب انبیا ۱۸۳ روایت نقل می‌کنند و به این رساله خطی ارجاع می‌دهند.
اما بالاخره  ایشان در سال  ۱۳۹۱ه.ق.  اجازه نشر آن  را به جناب آقای شیخ محمدهادی فقیهی می‌دهند و در سال ۱۳۵۴ه.ش  با تقریظ علامه طباطبایی در دارالکتب اسلامیه به چاپ می‌رسد.
کار ایشان علاوه بر ترجمه اثر ، افزودن روایاتی بود که ایشان در تحقیق و تتبع گردآوردند و  پس از رؤیت علامه و نظر ایشان به عنوان ملحقات بر اصل اثر افزودند. اصل کتاب ۲۱باب و ۴۱۱ حدیث و ملحقات ۲۳ باب و ۵۰۷ حدیث است که کلا ۹۱۸ حدیث در این کتاب آمده است .
به سخن نخست برگردیم که خواننده این اثر علامه طباطبایی را در مقام یک محقق نمی‌بیند بلکه ایشان در چهره یک محدث که به گردآوری و طبقه‌بندی روایات همت گمارده، مشاهده می‌کند، کاری که علامه دیگر تکرار نکرده است حتی اگر او به پاورقی مجلدات نخستین بحارالانوار می‌پردازد، باز در مقام تحقیق و درایة‌الحدیث است اما کتاب سنن النبی صرفا گردآوری محدثانه است.
در پاسخ این سوال مقدمه کتاب اشاره ای گویا دارد. ایشان روایتی از امام صادق(ع) نقل می‌کنند : 
إنی لاکره للرجل آن یموت و قد بقی خلة من خلال الرسول لم یٱت بها
ناگوار می‌دارم که کسی جان دهد و سنتی از سنت‌های پیامبر(ص)  را بجا نیاورده باشد.

این تکلیف و روایاتی مشابه، ایشان را برآن داشت که شآن یک محدث را برگزیند و با تتبع از ۶۰ منبع روایی و طبقه‌بندی روایات در ابواب و موضوعات  زیست پیامبرگونه را بیاموزد و بیاموزاند.
به مناسبت ایام میلاد نبوی به چند موضوع  به استناد روایات منقول در  این اثر می‌پردازم. و همانطور که گفته شد کتاب سنن النبی صرفا نقل و طبقه‌بندی روایات است و توضیحات از نویسنده این متن است.

زیست با مردم

پیامبر چه در مکه و چه در مدینه یک شخصیت ممتاز و متمایز بود. در مکه از قریش و نوه عبدالمطلب  و در مدینه شخص اول و این همه جدای از شأن رسالت او بود. اما روایات متعدد در این اثر تصویری از پیامبر ارایه می‌کنند که هیچگونه تمایزخواهی در او دیده نمی‌شد.
پیامبر فرمود:
خمس لاادعهن حتی الممات الاکل علی‌الارض مع‌العبید و رکوبی مؤکفا و حلبی العنز بیدی و لبس الصوف و التسلیم علی الصبیان  (سنن النبی، ح۵۴)
پنج خصلت را تا زمان وفات رها نمی‌کنم: در کنار بردگان روی زمین بنشینم و با آنان غذا بخورم، بر الاغ بی‌پالان سوار شوم( که اشراف ننگ می‌دانستند)به دست خودم شیر بز بدوشم و پشمینه بپوشم و به کودکان سلام کنم.
این بخشی از خصائل نبوی بود که به ایشان زیست عادی می‌داد. او هیچگاه نخواست در چهره یک شریف دنیوی و یا معنوی از مردم خویش دامن بگیرد، همان می‌کرد که عامه مردم چونان می‌کردند. هیچ امتیازی عرفی و دینی برای متفاوت زیستن برای خویش قائل نبود.
در روایت دیگر در همین اثر می‌خوانیم:
و لا یمنعه الحیاء آن یحمل حاجته من السوق الی اهله( سنن النبی،ح۵۲)
پیامبر(ص) نیازهای خویش را از بازار  می‌خرید و خودش آن را به خانه  می‌آورد و بهیچوجه از آن احساس خجالت و شرمندگی نداشت.
این که بزرگ قریش و فرمانروای مدینه و رسول خاتم چونان مردم کوچه و بازار زیست کند و  تسلیم توقعات تمایز طلبانه نشود و از مردم بودن و با مردم زیستن شرمندگی احساس نکند.
همه این رفتارها بود که ایشان را چنین ساخته بود:
خفیف المؤونه کریم الطبیعه جمیل المعاشره (همان)

 گره‌گشای مردم
برخی با  نه گفتن و حتی گره زدن زندگی می‌کنند و پیامبر نه گفتن را در برابر درخواست‌ها نمی‌شناخت
و ماسئل شیئا قط فقال لا (همان،ح۵۹)
از او هیچگاه درخواستی نشد که پاسخ منفی دهد.
در ادامه آمده است: اگر از او درخواستی می‌شد جواب رد نمی داد یا به آن چه میسور بود راضی‌اش می‌کرد.

 رفیق مردم
او  چه در دورانی که در مکه بود و یاران اندک داشت و چه آن گاه که هزاران صحابی در مدینه داشت، چنین بود:
اگر سه روز یکی از یاران را نمی‌دید از او می‌پرسید، اگر می‌گفتند که به سفر رفته برای او دعا می‌کرد و اگر می‌گفتند که در شهر است به دیدار او می‌رفت و اگر می‌گفتند مریض است از او عیادت می‌کرد. (همان،ح۷۱)

کرامت مردم
پیامبر(ص) دغدغه‌مند کرامت انسان بود، او جاهلیت روزگار خویش را تنها در بت‌های آویخته برکعبه نمی‌دید بلکه کار اصلی خویش را در مبارزه با بت‌های ذهنی می‌دید که جسم و جان انسان را تحت فشار خویش داشتند: بت‌های اشرافیت، قدرت، منصب، جنسیت، سن و.. او این بت‌ها را مانع درک و وصول به مقام خلافت و کرامت انسان می‌دانست و با تعالیم خویش و بیش از آن با رفتار سنت‌شکنانه خویش کوشید تا این بت‌های ذهنی را فروریزد.. از این رو آداب و رفتار او بر طبق عرف زمانه نبود، با آن که بزرگ‌زاده، نجیب مکه، رسول خدا و حاکم بود، در سلام پیشگام می‌شد، برای او مهم نبود که فرد مقابل ثروتمند است یا تهیدست ، پیرمرد و میانسال است یا جوان و خردسال، مرد است یا زن و.. 
ویسلم علی من استقبله من غنی و فقیر و کبیر و صغیر و.(سنن النبی، ح ۵۲)  
پیامبر (ص) چنان دامنه‌ای را در این مواجهه داشت که نه تنها در سلام که در دست دادن نیز چنین بود، مقید بود که در دست دادن نیز چنین کند و بین دست کارکرده و زجردیده فقیر و کارگر و دست ناز پرورده فرق نگذارد:
و یصافح الغنی و الفقیر (همان)
او تنها به این بسنده نداشت با هرکه مصافحه می‌کرد و دست می‌داد، دستش را رها نمی‌کرد تا طرف مقابل دست بر آرد. این رفتارهای  به ظاهر ساده ولی  مخالف پروتکل‌های زمانه برای أن بود که بت‌های ذهنی را بشکند و کرامت انسان را به یاد بیاورد.
او در زمانه‌ای که فرمانروای مدینه و سپس بخش‌هایی مهم از حجاز بود، به شیوه های گوناگون این مسیر را تداوم و تحکیم کرد. نوشته‌اند که مجلس او بالا و پایین نداشت و یاران گرداگرد می‌نشستند و اگر نا آشنایی می‌آمد و وارد مسجد نبوی می‌شد، در غیر حال خطابه و نماز نمی‌توانست حدس بزند که کدامین شخص پیامبر خداست. او در رعایت عدالت و کرامت انسانی به این گونه مراعات اکتفا نداشت: 
کان رسوال‌الله یقسم لحظاته بین اصحابه. فینظر الی ذا و ینظر الی ذا بالسویه (همان، ح۶۰)
پیامبر مواظب بود که نگاه‌هایش را بین یاران خود پخش کند، گاه به این و گاه به آن بنگرد و با مساوات کامل نگاه خود را توزیع کند.
این گونه تقیدات سخت‌گیرانه تنها در محیط بیرونی نبود در روابط فردی و محیط درونی هم چنین بود.رابطه ایشان با انس‌بن‌مالک که خدمت ایشان را داشت، شنیدنی است. او می‌گوید که ۹ سال در خدمت ایشان بودم و هرگز در این ایام به من نگفت که چرا فلان کار را نکردی وهرگز به کارهای من ایراد نگرفت (همان، ح۷۳)
شاید در نظاره اول ، این گزارش اغراق آمیز به نظر آید اما سلوک پیامبر آن بود تا قواره‌ها وکلیشه های بت‌های ذهنی را بشکند و هرگونه رابطه‌ای که مقام انسانیت را خدشه‌دار سازد، درهم بریزد. براین اساس مواظبت‌های ریز و درشتی داشت . از جمله این که سلوک نجیب‌زادگان آن بود که تنها در مسیر نباشند و خدم و حشم همراهی‌شان کند. این مرام نشان شکوه و شوکت ایشان بود و مایه خفت و تحقیر همراهان. پیامبر آن را برنتافت و مقید
 بود که اجازه ندهد که کسی در مسیر با ایشان و در کنار ایشان باشد
و کان لایدع احدا یمشی معه (سنن النبی،ح۶۸)
هم چنین رسم جاهلیت عربی آن بود که تنها بزرگان کنیه داشتند و دیگران یا فقط اسم و لقب داشتند و یا حداقل به کنیه خوانده نمی‌شدند، اما پیامبر اصرار داشت که همگان کنیه داشته باشند و در سیره ایشان می‌گویند:
وکان یدعو اصحابه بکناهم اکراما لهم(همان،ح۷۵)
شیوه پیامبر آن بود که برای رعایت کرامت انسانی اصحاب خویش، آنان را به کنیه بخواند.
این گونه ملاحظات  به ظاهر کوچک اما بزرگ شاکله بت‌های مرتفع و عمیق ذهنی را درهم می‌شکست. ایشان پیش‌درآمد و پیشانی عدالت را مسأله کرامت انسانی را می‌شناخت و به آن اهتمام می‌داشت. این نکات ظریف اما مهم تمام شدنی نیستند تنها به به یک نکته دیگر اشاره می‌کنم.
در کتاب سنن النبی می‌خوانیم که مکرراً نوزادان یا کودکان خردسال را پیش ایشان می‌آوردند تا آنان را به دعا و..متبرک کنند، پیامبر أنان را دربرمی‌گرفت و در دامن خویش می‌نشاند:تکرمة لاهله تا خانواده‌اش را مورد تکریم خویش قرار دهد. اما گاه در این احوال کودکان نمی‌توانستند خود را نگاه‌دارند و ادرار می‌کردند، ناظران برمی‌آشفتند و بانگ برمی‌آوردند ، اما پیامبر أنان را ساکت می‌کرد و می‌فرمود بگذارید کودک کار خود را به پایان ببرد. پس از آن با آرامش کامل دعا و یا نامگذاری خویش را انجام می‌داد . در ادامه روایت می‌خوانیم:
و یبلغ سرور اهله فیه
و شادمانی خانواده کودک به نهایت می‌رسید ، چه این که احساس نمی‌کردند اندک کدورتی از این اتفاق در او پدید آمده باشد.
این رفتارها و صدها رفتار مشابه  سیره مداوم و مستمر او بود که مباد فاصله‌های ذهنی به بت‌های ذهنی بینجامد و اگر تبر ابراهیم بردوش اوست، او چونان جد خویش بایست بت اکبر را واژگون کند. بت‌هایی که انسان‌ها را خوار و خفیف و بی هویت می‌خواستند و می‌ساختند.

و در پایان آن چه در این دو مکتوب گزارش شد تنها اشاراتی به  خوی و خصایل مردمی بود که او در سیره عملی ملتزم به آن بود. واگویه این تعالیم ممکن  است که فاصله‌های موجود با این تعالیم را به یاد أورد  و آزردگی و اعتراض و خشم را بهمراه داشته باشد، اما چه باک که بخشی مهم از ماندگاری  دینداری  به آن بود و هست که همین فاصله‌ها به یادمان بیاید تا شرمگین مسلمانی خویش باشیم.

 

سید عباس صالحی

 2 نظر
  • 1
  • ...
  • 14
  • 15
  • 16
  • ...
  • 17
  • ...
  • 18
  • 19
  • 20
  • ...
  • 21
  • ...
  • 22
  • 23
  • 24
  • ...
  • 61
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 <   >
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مدیرالنفیسه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اجتماعی
  • احکام
  • امام خمینی
  • امام زمان (عج)
  • ایام مذهبی و ملی و مناسبتی
  • بارداری
  • بدون موضوع
    • نهج البلاغه
  • بهداشتی
  • تاریخی
  • تربیت کودک
  • تربیتی
  • تغذیه
  • حدیث
    • تربیتی
  • حکایت
  • خانه داری
  • خانواده
  • خانواده
  • سیاسی
  • سیره وسخنان بزرگان
  • شبهات
  • شهدا
  • طنز
  • طنز
  • عصر بخیر
  • فن بیان
  • قانون
  • قرآن
  • متن ادبی
  • مقام معظم رهبری
  • نشر کتاب
  • همسرانه
  • یک صفحه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • نازگل
  • یا مهدی

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 8
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 16
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 27
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس